حیاتنامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – ۳۹
حضور فعال آیتالله مصباح در گروه سرّی 11 نفره
دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
در میان انبوه اسناد مرتبط با قیام عشایر جنوب، اعلامیه تاریخی مرحوم حبیب الله شهبازی از خانهای کوه مره سرخی فارس، جالب توجه است که در آن رسماً از امام(ره) پشتيبانى به عمل آمده بود.1 مبارزات عشایر در حمایت از نهضت امام(ره) و امتداد آن، به فرهنگ عامیانه عشایر تبدیل شده بود.2
توجه یک فاضل حوزوی در تراز آیت الله مصباح، به تحولات سیاسی دورترین نقاط ایران، نشانگر التفات ایشان به عمق راهبردی نهضت امام خمینی(ره) است.
اشاره به «بحران بیسابقه» در «وضع داخلی و سیاست خارجی مملکت»، از نگاه کلان نگر آیت الله مصباح به اوضاع ایران در ابتدای دهه 1340 حکایت میکند. امیدواری به نصرت الهی و توجهات حضرت ولیعصر(عج) و قریبالوقوع دانستن فرج مسلمانان و اشاره به قوت روحیه و پختگی روش مبارزاتی امام(ره) و جذب قلوب طیفهای مختلف، از نکات دقیق دیگر این نامه است. تحلیل محتوای نطق تاریخی امام و تأکید بر دو مسئله ارتجاعی بودن رژیم و اتحاد مسلمین (خصوصاً روحانیون)، نشانهای بر دریافت دقیق منویات و افکار امام است. این جمله که «اگر [بیانات امام] چاپ شد انشاء الله برای جنابعالی هم ارسال میشود.» روشن میسازد که مرحوم علامه مصباح در شبکه توزیع مکتوبات انقلابی دخیل بوده و ترویج سخنان امام(ره)، به عنوان یکی از دغدغههای ایشان محسوب میشده است.
از جمله اقدامات تشکیلاتی مهم روحانیت در عرصه سیاسی، تشکیل گروه زیر زمینی یازده نفره توسط برخی از فضلای حوزه علمیه قم در آغاز مبارزات سیاسی امام خمینی(ره) است. این تشکیلات مخفی در ابتدای دهه 40 و به منظور سامان دادن به مبارزات سیاسی و ایجاد ارتباط تشکیلاتی و تمرکز مبارزاتی بین رهبری نهضت حضرت امام خمینی(ره) و سایر مبارزین در قم و شهرهای دیگر، ایجاد شد.3 نقشآفرینی تشکیلات سراسری روحانیت در مبارزات نهضت امام، در سالهای آتی، تا حدود زیادی مرهون اقدامات راهبردی همین هسته مبارزاتی سطح عالی است. آیت الله مصباح یزدی نیز یکی از اعضای گروه سرّی یازده نفره بود که در منابع مختلفی بدان اشاره شده است.4 در برخی منابع، تاریخ تشکیل این گروه سرّی اواخر سال 1342 ذکر شده است5، در حالی که تاریخ دقیق تشکیل این گروه، به پاییز 1342 باز میگردد.6
علت اصلی تشکیل این گروه سرّی را مدیریت شرایط خاص ناشی از حصر امام(ره) و بروز نوعی تشتت در مبارزات سیاسی با رژیم برشمردهاند. در چنین شرایطی بود که برخی از فضلا و مدرسین در کنار هماهنگی و همراهی با دیگر مدرسین، به تشکیل یک گروه منسجم و مخفی تحت پوشش اصلاح حوزه اقدام کردند. آقایان سید علی خامنهای، سیدمحمد خامنهای، عبدالرحیم ربانی شیرازی، اکبر هاشمی رفسنجانی، محمدتقی مصباح یزدی، احمد آذری قمی، امینی، حائری تهرانی، علی قدوسی، علی مشکینی و حسینعلی منتظری، اعضای گروه یازده نفره بودند.7
اعضای گروه یازده نفره به دنبال آن بودند که تشکلی در حوزهها درست کنند و بعداً این تشکیلات در سطح جامعه گسترش یابد. مقام معظم رهبری در مورد هدف تشکیل گروه یازده نفره چنین میگوید: «طرح یک تشکیلات عظیم بود که بتواند کلیه تلاشهای مبارزه را در یک جهت و در یک خط قرار بدهد. اساسنامهای هم نوشته بودیم و حق عضویت هم میپرداختیم و هرکدام هم کاری را عهده داشتیم.»8
گرچه برخی منابع و خاطرات، بین این گروه و تشکیلات موسوم به «هیئت مدرسین» که پیشینهاش به سال 1337 برمیگردد، خلط نمودهاند.9 اما آیت الله خامنهای با تفکیک دقیق میان این دو مجموعه، در این رابطه چنین نوشتهاند:«من و برخی از دوستان در امور تشکیلاتی که در قم کاری جالب و ابتکاری بود سرآمد بودیم. من به اتفاق برادرم سید محمد در تنظیم این آییننامه داخلی مشارکت داشتیم. برادرم در تدوین این قبیل امور ذوق ویژهای دارد. در خلال نهضت، از زمان آغاز آن تا خروج من از قم (حدود یک سال و نیم)، چند تشکیلات ایجاد کردیم که برخی همزمان با هم بود و برخی هم در توالی یکدیگر:
- گروه علمای قم که شمار بسیاری از علما را در برداشت. همین تشکیلات بود که بعدها نام «جامعه مدرسین» به خود گرفت. بسیاری از اعضای کنونی این جامعه از نقش من در تأسیس این تشکیلات بیخبر بودند و هنگامی که آقای امینی این موضوع را به آنها گفت، برخی شگفتزده شدند.
- تشکیلات دیگر، گروه یازده نفره بود. این یازده نفر عبارت بودند از: من، آقای هاشمی رفسنجانی، برادرم آسید محمد، آقای مصباح یزدی (که کاتب این جلسات بود)، آقای امینی، آقای مشکینی، آقای منتظری، آقای قدوسی، آقای آذری قمی، آقای حائری تهرانی، و آقای ربانی شیرازی. آقای مصباح یزدی صورت جلسات را در یک دفتر به زبان رمزی- که خود، آن را اختراع کرده بود و به خطوط علوم غریبه شباهت داشت- مینوشت، و برای اینکه بیشتر رد گم کند، در آغاز دفتر نوشته بود: «کتابی در زمینه علوم غریبه یافتم و آن را رونویسی کردم». شاید آن نوشتهها الان نیز موجود باشد.»10
پانوشتها:
1- متن آن اعلامیه چنين است:
بسمالله الرحمن الرحيم
اينجانب حبيب الله شهبازى با جملۀ طوايف کوهمره سرخى که دو هزار نفرشان فعلاً مسلح و آماده ايستادهاند، براى يارى روحانيون و مراجع تقليد، مخصوصاً حضرت آيت الله خمينى - دامت برکاتهم- از هيچگونه خدمت و پشتيبانى و جانبازى دريغ نخواهيم داشت و تا آخرين قطرۀ خون خود را براى آبيارى درخت اسلام، احکام قرآن خواهيم ريخت.
جان چه باشد که فداى قدم دوست کن
اين متاعى است که هر بىسر و پايى دارد
فدوى اسلام و روحانيين و آيتالله خمينى- حبيبالله شهبازى.»
ر.ک: نهضت امام خمینی، ج 1، ص 405.
2- به عنوان نمونه میتوان به متن برخی اشعار محلی با مضامین سیاسی-مبارزاتی اشاره کرد که از آن جمله شعری به زبان لری است که در آن با زبان دیالوگ، به ماجرای نامه مرحوم حبیب الله شهبازی به امام خمینی در سال ۴2 اشاره دارد. درست در زمانی که امثال ناتل خانلری دستور به هدمِ مردمِ انقلابی میدهند و از وفاداری روشنفکران به دربار سخن میگویند، مردم در گوشه و کنار، سلاح قلم به دست گرفتهاند و حماسه میسرایند و این از عجایب و امتیازات نهضت امام خمینی است. در شعر مزبور، جنگجوی عشایری از امام خمینی درخواست میکند که فقط کاغذی حاوی فتوای جنگ و جهاد صادر کند تا او تفنگ به دست بگیرد! متن شعر و ترجمه آن به شرح ذیل است:
کاغذی آومده تیم آغی خمینی
دستور جنگ وم بده٬ تو جانشینی
مو سید مشتهدم مین دل شیرازم
نیتروم پی قرص شا برنو بسازم
کاغذت وم برس،کاری نیارم
ای روم زر دار بلی برنو ایارم
ترجمه فارسی؛
ای آقای خمینی از تو کاغذی میخواهم؛ دستور جنگ به من بده
زیرا تو جانشین[امام زمان(عج)] هستی
امام هم در پاسخ میگوید: من یک سید مجتهد هستم و نمیتوانم پای قصر شاه برنو بسازم و برایت بفرستم!
عشایر جواب میدهد: لازم نیست تفنگ برایم بفرستی فقط کاغذت [= نامه فتوای جهاد] به من برسد، میروم و از درختان بلوط برنو در میآورم. ر.ک: کشواد سياهپور، تاثیرپذیری ادبیات عامیانه و حماسی ایل بویراحمد از نهضت امام خمینی، ادبیات انقلاب، انقلاب ادبیات (مجموعه مقالات)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378. صص 238-237؛ همچنین: قیام عشایر جنوب(1341-1343)، ص 68 ـ 67.
3- جستارهایی در باب تشکل دینی، ص 105.
4- جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج1،ص143، همچنین: اکبر هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمی، تهران: نشر معارف، 1376، ج 1، ص 195، نیز: خون دلی که لعل شد: خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنهای از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی، گردآورنده: محمد علی آذرشب، مترجم: محمدحسین باتمان غلیچ، تهران: انقلاب اسلامی، 1397، ص80.
5- جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج1، ص54.
6- شرح اسم: زندگینامه آیت الله سیدعلی حسینی خامنهای(1318ش-1357ش)، هدایتالله بهبودی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1391. ص 228.
7- جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج1، ص54.
در منابع دیگر هم به عضویت آیت الله مصباح در این گروه اشاره شده است ر.ک: خاطرات آیت الله ابراهیم امینی، ص209. همچنین: تاریخ شفاهی زندگانی و خدمات اجتماعی فرهنگی آیت الله حائری تهرانی، ص130.
8- مرکز اسناد، خاطرات سید علی خامنهای، شماره بازیابی، ۱۲۳۸؛ همچنین: شرح اسم...، ص ۲۲۸.
9- این گروه سری پس از رحلت آیت الله بروجردی و در اوائل شکل گیری نهضت امام خمینی و از دل هیئت مدرسین حوزه علمیه قم شکل گرفت. جدا بودن این دو تشکّل از یکدیگر، نکتهای است که بسیاری از منابع و افراد و حتی خود آیت الله مصباح یزدی، بدان توجه ندارند و گاه هر دو گروه را با هم ذکر میکنند. به عنوان نمونه بنگرید به: گفتوگویی صمیمی با حضرت آیت الله مصباح، نشریه دیدار آشنا، شماره 5، خرداد و تير 77، صص 7-9. همچنین: حقیقت شرق: نگاهی بر زندگی و خاطرات حکیم فرزانه حضرت آیت الله مصباح، ص 63.
10- خون دلی که لعل شد، صص 77-80.