«تحول» پیشران گریزناپذیر قطار پیشرفت
یادداشت دانشجویی
ورود و حضور در دومین چهلواره انقلاب اسلامی، نگاهی نو، آسیبشناسانه و روزآمدساز به مجموعهای از زیرساختهای تمدنی را ضروری میسازد.
در ﮐﻨﺎر ﭘﯿﺸﺮﻓﺖﻫﺎ و ﻣﻮﻓﻘﯿﺖﻫﺎ، در ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ ﻋﻘﺐﻣﺎﻧﺪﮔﯽ و ﻣﺸﮑﻼتی دارﯾﻢ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ از اینها تبدیل به ﺑﯿﻤﺎری ﻣﺰﻣﻦ شده و ﻧﯿﺎز ﺑﻪ راهﺣﻞﻫﺎی ﺟﺪی دارﻧﺪ. ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺸﮑﻼت را ﺑﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﻋﺎدی ﻧﻤﯽﺷﻮد ﺑﺮﻃﺮف ﮐﺮد، ﺑﻠﮑﻪ ﯾﮏ ﺣﺮﮐﺖ ﻓﻮقاﻟﻌﺎده، ﺟﻬﺸﯽ، و اﺑﺘﮑﺎری و البته ﮐﻠﯽﺗﺮ و ﺟﺎﻣﻊﺗﺮی ﺑﺎﯾﺪ اﻧﺠﺎم ﺑﮕﯿﺮد. اﯾﺠﺎد این ﺣﺮﮐﺖ ﺟﻬﺸﯽ و ﺟﻬﺎدی را میتوان با «تحوّل» توصیف کرد.
بناهای قبلی و مسیرها و روشها و مدلهای قبلی پاسخگو نیستند. الصاق اسامی و عناوین جدید برای همان کارها و ساختارهای قبلی هم مسئله را بغرنجتر میکند.
تحوّل، سنتی الهی در زندگی بشر و از ﻣﺴﻠﻤﺎت بدیهی ﮔﺎم دوم اﻧﻘﻼب است. باید از آن استقبال کرد و نباید با آن سینهبهسینه شد. این تحوّل برای چیست؟ برای پیشرفت. باید تحوّل را مدیریت کرد تا به پیشرفت بینجامد و جامعه را پیش ببرد.
درباره پیشرفت و تحوّلِ منتهی به پیشرفت، همیشه دو گرایش غلط وجود داشته است. گرایش اول، کسانی بودهاند که با هر نوع نوآوری و تحوّلی مخالفت میکردند. با طرح این مسئله که احیاناً سابقه ندارد یا آن را نمیشناسیم، هر تحوّلی را مشکوک میدانستند. این گرایش غلط و نابجاست چراکه نوآوری سنت تاریخ است و بدون نوآوری زندگی بشر اصلاً معنا پیدا نمیکند.
گرایش دیگر، همان خیانتهایی است که به نام پیشرفت و تحوّل انجام گرفت و ضربههایی است که به نام خدمت و زیر پرچم اصلاحگری بر پیکر ملت ایران وارد شد.
باید دقت کرد؛ چنانکه میبینیم دشمنان نظام اسلامی هم با صراحت میگویند که به دنبال تحوّل هستند؛ اما مقصود آنها تغییر هویت جمهوری اسلامی و حذف اسلام ناب و اسلام انقلابی در جهت تسلط بر ایران است.
نام توسعه و عنوان تحوّل و پیشرفت، در طول تاریخ و در زمان معاصر ما در سراسر دنیا و نیز در ایران مورد سوءاستفادههای بسیاری قرار گرفته است. برخی مسائل دوره قاجار، خط انگلیسی در ماجرای مشروطه، کودتای رضاخان و دیکتاتوری سیاه بعد از آن، فجایع دوره پهلوی و... همه ادعای حرکت اصلاحی، ترقیخواهی و نوسازی داشتند و این همه فاجعه برای این کشور به وجود آورد. استعمار ملتها در دنیا نیز به نام پیشرفت ملتها انجام گرفت؛ همان «استعمار»ی که معنای لفظی آن نوسازی است. انگلیسیها، هلندیها، پرتغالیها و فرانسویها در نقاط مختلف آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین، به نام نوسازی و پیشرفت و «استعمار»، بومیها را قتلعام کرده و سرزمینها را تصرف کردند و با دزدی و خیانت، هزاران فاجعه به وجود آوردند. در دوره استعمار جدید هم همین بوده است. این همه تجاوز، جنگافروزی و کودتا که به وسیله سرویسهای امنیتی کشورهای غربی انجامگرفت، همه زیر پرچم و علم تجددخواهی و پیشرفت و با عنوان تحوّل و توسعه بوده است.
امروز میبینیم ﺑﻌﻀﯽﻫﺎ در داخل کشور نیز ﮐﻪ ﮔﺮاﯾﺶﻫﺎی ﻏﺮﺑﯽ دارﻧﺪ، به دنبال تحوّل در اﺻﻞ اﻧﻘﻼب و ﺑﺮای ﻧﻔﯽ اﻧﻘﻼب و ﻣﺒﺎﻧﯽ آن هستند که نتیجه آن ارﺗﺠﺎع و ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻋﻘﺐ است. ازاﯾﻦرو، آنها ﺑﻪ ﻋﺎدیﺳﺎزی و ﻧﺰدﯾﮏﺷﺪن ﺑﻪ ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎی ﻧﻈﺎم سلطه را تشویق میکنند.
پس باید آن چیزی را که از تحوّل اراده میکنیم و میخواهیم، درست معنا کنیم و بفهمیم که دقیقاً دنبال چه هستیم تا نه از آن سوءاستفاده انجام بگیرد و نه مخالفت و ضدّیت. ﻣﺮاد درست و دقیق از تحوّل، ﺣﻔﻆ و ﺗﻘﻮﯾﺖ ﻣﺒﺎﻧﯽ، اﺻﻮل و ﺧﻄﻮط اﺳﺎﺳﯽ اﻧﻘﻼب و دگرگونی و ﻧﻮآوری در ﺷﯿﻮهﻫﺎ و روشﻫﺎ اﺳﺖ. تحوّل رفع نقاط ضعف ﺑﺮای آﺳﺎن ﺷﺪن ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ آرﻣﺎنﻫﺎی اﻧﻘﻼب ﯾﻌﻨﯽ ﻋﺪاﻟﺖ، اﺳﺘﻘﻼل و اﺳﻼﻣﯽﺷﺪن ﺟﺎﻣﻌﻪ است.
پیشرفتی که انقلاب اسلامی بر اساس اسلام و با تفکر اسلامی معنا میکند و تحوّلی که به پیشرفت منتهی میشود، باید بهگونهای باشد که انسان بتواند در آن تحقیر نشود و به رشد و تعالی برسد. درواقع در الگوی پیشرفت مدنظر انقلاب، هدف انتفاع انسانیت است نه طبقهای خاص و نه حتی انسان ایرانی؛ یعنی درواقع نقطه تفارق اساسی، نگاه به انسان است.
روشن است که رﺳﯿﺪن ﺑﻪ آرﻣﺎنﻫﺎی ﻋﻈﯿﻢ انقلاب اسلامی، ﭘﯿﭽﯿﺪﮔﯽﻫﺎی زﯾﺎدی دارد. بدون توجه ﺑﻪ اﯾﻦ پیچیدگیها و ﺑﺎ ﻧﮕﺎه اﺑﺘﺪایی و ﺳﺎدهنگری و حرکتهای عادی و تدابیر تکبعدی ولو با تابلوی شور انقلابی، کارها ﻧﯿﻤﻪﮐﺎره میﻣﺎﻧﺪ و ﺑﻪ ﻧﺘﯿﺠﻪ نمیرسد.
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﯾﺰی ﭘﯿﭽﯿﺪهﺗﺮ و ﻗﻮیﺗﺮی از ﮔﺬﺷﺘﻪ و ﺑﺎ در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻣﺸﮑﻼت، ﻧﺎﮐﺎﻣﯽﻫﺎ، ﺗﻠﺨﯽﻫﺎ، دﺷﻮاریﻫﺎ، ﻣﺎﻧﻊﺗﺮاﺷﯽﻫﺎ و ﻣﻌﺎرﺿﻪﻫﺎ لازم است. ﻋﻼوهﺑﺮاﯾﻦ، ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺟﺪﯾﺪی ﻫﻢ ﻫﺴﺖ که باید مورد توجه قرار گیرد. از ﺟﻤﻠﻪ ﻓﻀﺎی ﻣﺠﺎزی.
یک بازسازی انقلابی و البته عاقلانه و خردمندانه و فکورانه در همه عرصههای مدیریتی باید به وجود بیاید؛ یعنی یک تحرک انقلابی و حرکت بر روی ریل انقلاب در همه بخشهای اقتصادی، سازندگی، سیاست خارجی و دیپلماسی، خدمترسانی به مردم، علمی و فرهنگی و غیره. در جامعه اسلامی، محور توسعه اقتصادی نیست؛ توسعه اقتصادی وسیله است. اما امروز اقتصاد در رأس چالشها و بالاترین نقطه ضعف کشور است.
تجدید بنای عقلانی و هوشمندانه، یک طرح درست و مؤثر و البته برنامه دقیق و گامبهگام میخواهد. دنبال کارهای تشریفاتی و ویترینی نباید بود. کار نمایشی نه تنها فایدهای ندارد، بلکه ضرر هم دارد. باید دنبال کارهای جدی، و اصیل و واقعی رفت؛ که امروز نیاز عمده کشور هم این است.
خوب میدانیم که هدفگذاری، برنامه نیست؛ برنامه چیزی فراتر از هدفگذاری است. برنامه عبارت است از کشیدن راه، کشیدن جاده به سمت مقصد. این برنامه باید با توجه به واقعیتها و پیشبینی و آمادگی در مقابل آنها نوشته شود؛ یعنی آن چیزی که واقعیت است و میشود.
این کار دشوار و سنگین به اعتماد به نفس ملی و هوشیاری در سطح ملت نیاز دارد. بدون استقبال و همراهی و حمایت افکار عمومی و فراگیری بحث در مورد اصل تحوّل و ضرورت و مسیر آن، این موضوع اساسی به نتیجه نمیرسد. لذا بالا بردن ضریب استفاده از خرد جمعی و توسعه شبکه عقلانیت و استفاده از تمام ظرفیت فکری کشور -فارغ از گرایشهای جریانی و سیاسی- یکی از ضرورتهای امروز برای تحوّل است.
به صورت خاص و ویژه برای ارتقای کیفیت مشارکت و نخبگان و خواص و مؤثران، باید سازوکار تعاملی واقعی، فعالانه، مبتکرانه، هوشمند، مؤثر، متوجه نتیجه و با شاخصهای قابل سنجش طراحی کرد.
راه اﯾﺠﺎد تحوّل، ﻋﺒﺎرت اﺳﺖ از پای کار بودن و ایفای نقش فعالانه از سوی ﯾﮏ دوﻟﺖ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻪ تحوّل و ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﻪ ﻋﻨاﺼﺮ تحوّلآﻓﺮﯾﻦ.
یکی از این عناصر ﻣﻨﺤﺼﺮﺑﻪﻓﺮد تحوّلآﻓﺮﯾﻦ، ﺟﻮانﻫﺎی ﻣﺆﻣﻦ و ﻧﺨﺒﻪ و زبده و اﻧﻘﻼﺑﯽ و علاقهمند به مسائل کشور هستند که ﺑﺎﯾﺪ در ﺗﺼﻤﯿﻢﺳﺎزیﻫﺎ و ﺗﺼﻤﯿﻢﮔﯿﺮیﻫﺎ و اﺟﺮا، ﺣﻀﻮر داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. اﮔﺮ ﻣﺴﺌﻮﻻن ﺑﺎﻻی دوﻟﺖ، اﻋﺘﻘﺎد و اﻃﻤﯿﻨﺎن ﺑﻪ قشر متکثر ﺟﻮانان داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻣﺸﮑﻼت ﺧﯿﻠﯽ زود ﺣﻞ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺷﺪ.
وظیفه نخبگان فکری و فرهنگی جامعه و حوزه و دانشگاه، زمینهسازی تحقق این تحوّل است. چنانکه گفته شد، نه باید تحوّلات را سرکوب کرد و نه باید تسلیم هر تحوّلی شد. بنا نیست این قضیه با شعار و با «صلوات بفرستید تمام بشود» پیش برود بلکه مسئله باید به شکل عمیق و علمی حل شود؛ گرههای ذهنی باز شده و حقیقت روشن شود. متفکرین و صاحبان دانش میتوانند منطق صحیح و قابل قبولی را ارائه کنند.
حلقههای میانی که متشکل از ﻧﺨﺒﮕﺎن متشکل اﻧﻘﻼﺑﯽ و ﻣﺆﻣﻦ هستند ﺑﺎﯾﺪ ﻓﮑﺮ و داﻧﺶ و برنامه ﺣﺮﮐﺖ در اﯾﻦ راه را ﺗﻮﻟﯿﺪ ﮐﻨﻨﺪ. این خروجیها باید در معرض نقد و نظر نخبگانی قرار گرفته و عمیق و دقیق شود.
ﮐﺎر ﺟﻮانﻫﺎ حتما ﻧﻮاﻗﺼﯽ دارد؛ پس حتماً ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎرآزﻣﻮدﮔﺎن، دﻧﯿﺎدﯾﺪﮔﺎن و عناصر انقلابی باسابقه و پرتجربه نیز در ﮐﻨﺎر ﺟﻮانﻫﺎ ﻗﺮار داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
ﺷﺮط اﺳﺎﺳﯽ و اﺻﻠﯽ در همه اینها- ﭼﻪ ﺟﻮان، ﭼﻪ میانسال و کهنسال- اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ اﯾﻤﺎن و اﻧﮕﯿزه ﺻﺎدﻗﺎﻧﻪ و اﻧﻘﻼﺑﯽ، دوری از اشرافیگری، مردمیبودن، مدیریت جهادی، عقلانیت و اتقان در تدبیر و عمل و نیز عدم تسلیم و سازش در مقابل دشمن، در آﻧﻬﺎ وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، وگرنه ﺟﻮان ﺑﺎ ﻫﻤﺎن ﻧﯿﺮو، راه ﻏﻠﻂ را ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺮﯾﻊﺗﺮ و ﺗﻨﺪﺗﺮ از ﭘﯿﺮﻫﺎ و ﺳﺎﻟﺨﻮردهﻫﺎ ﺧﻮاﻫﺪ رﻓﺖ.
اﺑﺰار ﻻزم ﺑﺮای ﯾﮏ ﺣﺮﮐﺖ ﺗﺤﻮﻟﯽ، «ﻓﮑﺮ ﻧﻮ و اﺑﺘﮑﺎر»، «ﻣﯿﻞ ﮐﺎﻣﻞ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ»، «ﺟﺮﺋﺖ ﺣﺮﮐﺖ و اﻗﺪام» و «باور عمیق و راسخ به سنتها و وعدههای الهی» اﺳﺖ. طراحی جدید، تجدید بنا و عبور از ساختارهای موجود، بدون جسارت و شجاعت کافی امکانپذیر نیست. کنار گذاشتن ترس، محافظهکاری، تعارفات و ملاحظات مسدودکننده مأموریت و داشتن اراده کافی برای رسیدن به نقطه تثبیت و کارآیی و عدم بازگشت از میانه مسیر از ضروریات این مسیر است.
تحوّل اساسی با توصیفاتی که گفته شد، ضرورت غیر قابل خدشه در مسیر پیشرفت و رسیدن به آینده مطلوب ایران ما و درواقع پیشران قطار پیشرفت است. سرگرم شدن به مباحث فرعی و حاشیههایی که ساخته میشود، مانع توجه به این موضوع اولویتدار و درواقع یکی از موانع پیشرفت است. باید موضوعات را اصلی-فرعی کرد؛ تا وقتی مسائل اصلی کشور پیش پای ماست، نوبت به مسائل فرعی نمیرسد.
یاسر جلالی
فعال فرهنگی