اخبار ویژه
آمریکا هم مثل اسرائیل هیچ غلطی نمیتواند بکند
عضو شورای روابط خارجی آمریکا میگوید: آمریکا نمیخواهد و اسرائیل نمیتواند به ایران حمله کند.
«ایلان برمن» در تحلیلی برای روزنامه واشنگتنتایمز نوشت: جلوگیری از پیشرفت برنامه هستهای ایران بهدلیل اینکه آمریکا نمیخواهد دست به قمار نظامی علیه ایران بزند و اسرائیل بهرغم خواستن توان این کار را به تنهایی ندارد، همچون کلافی سردرگم، دولتمردان تلآویو را آزار میدهد.
جمهوری اسلامی ایران از دیرباز مهمترین چالش راهبردی پیشروی اسرائیل بوده است. امروزه، با وجود سالها تمرکز مداوم، و همچنین طیف وسیعی از ابتکارات مخفی برای از بین بردن قابلیتهای نظامی و فناوری هستهای ایران، این تهدید بهطور قابلتوجهی حادتر شده است. در نتیجه، دولت یهود بهسرعت در حال نزدیک شدن به یک مقطع حساس در سیاست خود در قبال ایران است.
همانطور که در سفر اخیر به اسرائیل شنیدم، دو چیز این لحظه سرنوشتساز را به هم نزدیکتر میکند. اولین مورد، پیشرفتهای شتابان هستهای خود ایران است. اخیرا کشف شد که این کشور اورانیوم را با خلوص 84 درصد غنیسازی کرده است، که تنها اندکی با خط قرمز 90 درصدی که توسط رهبران متوالی اسرائیل ترسیم شده، فاصله دارد. این نشاندهنده پیشرفت جدی و پایدار هستهای از جانب جمهوری اسلامی ایران است. پیشرفتی که علیرغم فشارهای اقتصادی و سیاسی گستردهای که غرب در سالهای اخیر علیه ایران اعمال کرده است، رخ داده است.
دوم، ورشکستگی رویکرد فعلی آمریکا در قبال تهدید ایران است. در نتیجه، آنها ادعا میکنند که ایالات متحده «پلَن بی» زیادی برای جلوگیری از هستهای شدن ایران ندارد. این درک هشیارکننده حتی آن دسته از اسرائیلیهایی را که پیشتر از برجام حمایت کرده بودند، متقاعد کرده است که اسرائیل باید برای از بین بردن (یا حداقل به تاخیر انداختن) تلاش هستهای ایران بهطور یکجانبه اقدام کند.
با این حال، اینکه آیا واقعا اسرائیل میتواند این کار را انجام دهد، موضوع بحث قابلتوجهی در تلآویو است. سخنی که اغلب شنیده میشود این است که برنامه هستهای ایران بسیار بالغ، توزیعشده و انعطافپذیرتر از آن است که با هرگونه اقدام نظامی قابلتصور اسرائیل حذف شود.
اسرائیل در زمینه منابع لازم برای انجام چنین حملهای کمبود دارد. در اینجا، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، موضوع انتقادات گستردهای است. هم مفسران لیبرال و هم محافظهکار ادعا میکنند که نتانیاهو علیرغم تمام لفاظیهای مداوم خود در مورد خطرات ایران هستهای، آخرینباری که بر سر کار بود، برای تقویت تواناییهای نظامی اسرائیل به اندازه کافی تلاش نکرد. به عبارت ساده، آنها میگویند، او بیش از حد به دونالد ترامپ، رئیسجمهوری سابق آمریکا اعتماد داشت و بنابراین منابع کافی را برای ایجاد یک گزینه نظامی مستقل علیه ایران اختصاص نداد.
این وضعیت به خوبی بر معضل عمیق اسرائیل در قبال ایران، بهویژه در زمینه «روابط ویژه» طولانیمدت آن با ایالات متحده تاکید میکند. همانطور که ناظران اسرائیلی میگویند، آمریکا توانایی مقابله با تهدید هستهای ایران را دارد، اما اراده سیاسی برای انجام این کار را ندارد. در مقابل، اسرائیل در موضع مخالف است. اراده کافی دارد، اما فاقد توانایی مقابله با تهدید ایران به شکلی پایدار است.
آنچه باید به تحلیل برمن افزود، این است که اولا؛ رژیم صهیونیستی در صورت ارتکاب کوچکترین خطا، با گزینه نابودی قطعی مواجه خواهد شد. ثانیا؛ آمریکا هم فاقد گزینه نظامی معتبر در مقابل ایران است. این واقعیت را میتوان از درماندگی آمریکا در مقابل ایران در موشکباران عینالاسد، سرنگونی گلوبال هاوک، بازداشت تفنگداران متجاوز به حریم دریایی ایران، و توقیف نفتکشهای متخلف آمریکایی دید. از سوی دیگر آمریکا در زمینه مداخله نظامی در افغانستان و عراق و سوریه با شکستی خفتبار مواجه شد و حال آنکه قدرتی مانند ایران را در مواجهه مستقیم نظامی پیشرو نداشت.
کسری بودجه که دولت روحانی بر تامین اجتماعی تحمیل کرد
دولت رئیسی صندوقهای بازنشستگی را با 400 هزار میلیارد تومانی کسری بودجه تحویل گرفت.
روزنامه آرمان در گزارشی درباره صندوقهای بازنشستگی، بدون اشاره به نقش دولت روحانی در این چالش نوشت: سالهاست که مسـئله صندوقهای بازنشستگی زنگ خطر آنها به صدا درآمده و دولتها بیتوجه به فاجعه قریبالوقوع آن از کنار این ابرچالش اقتصادی به سادگی گذر کردند. اقتصاددانان در سالهای گذشته نسبت به چالش صندوقهای بازنشستگی هشدار داده بودند و نسبت به عملکرد دولت درخصوص صندوقها همیشه انتقاد داشتهاند.
دولتها اوراق منتشر میکنند و مدعیاند از بانک مرکزی استقراض نکردهاند در صورتی که درخصوص اوراق هیچگونه پاسخگویی شفافی به کارشناسان، جامعه و مردم ندارند و نتایج آن را در آثار تورمی جامعه و افزایش قیمتها هر روز شاهد هستیم. دولت حداقل بیش از ۲۵۰ هزار میلیارد تومان در سال اوراق میفروشد که اینها را یا از بانکها پولش را میگیرد و یا از بانک مرکزی میگیرد و بعضی از مواقع بخشی از اینها را به شرکتها و گروههای مختلف مالی واگذار میکند.
مشکل دیگر، صندوق تامین اجتماعی است که برآوردها برای امسال این است که بیش از ۶۲۰ هزار میلیارد تومان باید بودجه سازمان تامین اجتماعی باشد که برآوردهای کارشناسی و مالی که در خود سازمان انجام شده، حداکثر واریزیهایی که محل اعتبار منابع بیمهای است، حدود ۴۱۰ هزار میلیارد تومان است و حدود ۲۰ هزار میلیارد تومان درآمدهایی است که از شرکتهای شستا تامین میشود و نزدیک به ۲۰۰ هزار میلیارد تومان کمبود منابع در سازمان تامین اجتماعی وجود دارد که آنها روی بدهیهای دولت حساب کردند که بتوانند از دولت بگیرند.
آرمان میافزاید: ابتدا دولت باید بهدنبال مدیریت هزینه برود و جایی که حیاطخلوت برخی مقامات سیاسی شده و افراد زیادی در هیئتمدیره شرکتهای مختلف کار میکنند و هیچگونه کارآمدی و تخصصی ندارند را کنترل کند همچنین این افراد به جاهایی میروند که از طریق پاداش، حق حضور و در عین حال امکانات مجموعهها، درآمدهای خود را افزایش دهند.
وی عنوان میکند: بر این اساس، مدیریت هزینه اولین گامی است که در صندوقهای بازنشستگی باید انجام شود و در صندوق تامین اجتماعی این امر بسیار موثر است. زیرا درآمدها و هزینههای بسیار غیرشفافی در سازمان تامین اجتماعی وجود دارد که بیشتر در شرکتهای سرمایهگذاری است این در حالی است که خیلی از این شرکتها بهرهوری و سوددهی لازم را ندارند و علت آن هم افراد غیرمتخصص و هزینههای هنگفتی است که وجود دارد.
یادآور میشود صولت مرتضوی وزیر رفاه و کار چندی پیش درخصوص صندوقهای بازنشستگی اظهار داشت: در پایان دولت قبل، افزایش هزینهها و تعهدات بدون پشتوانه منجر به کسری ۴۰۰ هزار میلیارد تومانی صندوقهای بازنشستگی شده بود و با اشاره به اینکه دولت سیزدهم، صندوقها را
با ۱۰۰۰ همت کسری تحویل گرفت افزود: دولت مردمی به ارجحیت مصلحت کشور بر منفعت گروهی اعتقاد دارد و حذف ارز ترجیحی نیز با همین سیاست دنبال شد. وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، پرداخت بدهی سازمان تأمین اجتماعی به نظام بانکی را از مهمترین اقدامات برای رفع ناترازی صندوقها عنوان کرد و گفت: تأمین منابع پایدار برای صندوقهای بازنشستگی بهصورت ویژه در دستورکار است. گفتنی است بسیاری از شرکتهای زیرمجموعه شستا (شرکت سرمایهگذاری تامین اجتماعی) در دولت سابق، جولانگاه غنیمتاندوزی برخی عناصر ناکارآمد آن دولت شده بود.
رویکرد دوگانه اصلاحطلبان به اسلامگرایان سکولار ترکیه
محافل رسانهای مدعی اصلاحطلبی، زمانی نه چندان دور از نوع اسلامگرایی دولت سکولار اردوغان ستایش میکردند و آن را در مقابل جمهوری اسلامی قرار میدادند، اما اکنون که زمزمههایی مبنی بر احتمال رای نیاوردن اردوغان در انتخابات شنیده میشود از این احتمال ابراز خوشحالی میکنند. چند سال قبل موجی در میان مدعیان اصلاحطلبی راه افتاد که دولت اسلامگرایان سکولار در ترکیه را دولتی موفق خوانده و آن را در مقابل جمهوری اسلامی علم میکردند. این طیف کسانی بودند که در داخل کشور نیز مرتکب ارتجاع شده و از رادیکالیسم تند در دهه اول انقلاب به زاویه گرفتن از حاکمیت اسلامی چرخش کرده بودند و خود را لیبرالهای مسلمان میخواندند. در همین زمینه روزنامه سازندگی وابسته به حزب کارگزاران در گزارش اصلی خود نوشت: «دروغ چرا؟ خیلی از تحلیلگران حوزه سیاست و دیپلماسی از اینکه رجب طیب اردوغان در انتخابات ریاستجمهوری ترکیه شکست بخورد، ابراز خوشحالی میکنند. اردوغان در تقابل با جمهوری اسلامی به سیاستهایی روی آورده که تمدن ایران را به خطر میاندازد. از یکسو به محرکهای قومی و نژادی روی آورده و از سوی دیگر آب را بر مردم ایران، سوریه و عراق بسته است. عواقب سیاستهای او بیشتر از آنکه متوجه یک ساختار سیاسی شود به چند ملت ضربه میزند. هیچکدام از دولتها تاکنون بهصورت رسمی به سیاستهای او اعتراض نکردهاند. عراق و سوریه ترجیح دادهاند، عواقب زیانبار سیاستهای اردوغان را تحمل کنند و ایران هم فعلا سیاست صبر را پیشه کرده و منتظر تحولات مانده است. شکست اردوغان برای غرب هم خبر خوبی است. ترسی که در غرب وجود دارد این است که اردوغان انتخابات پیشرو را فرصتی برای پیشبرد مدل حکومتداری مذهبی محافظهکارانه، که مشخصه آن تقابل منطقهای است، ببیند.
این انتخابات همچنین بر امنیت اروپا و خاورمیانه تاثیر بسزایی خواهد داشت. کسی که انتخاب میشود، سرنوشت وقایع بسیاری را مشخص خواهد کرد. از جمله نقش ترکیه در ائتلاف ناتو، روابط این کشور با ایالات متحده، اتحادیه اروپا و روسیه، سیاست مهاجرت، نقش آنکارا در جنگ اوکراین و چگونگی مدیریت تنشها در مدیترانه شرقی. از منظر داخلی نیز ترکیه این فرصت را دارد که با کنار زدن اردوغان آسیبهای زمامداری او را متوقف کند و در راه تغییر به سوی دولتی دموکراتتر قدم بردارد. پیروزی اپوزیسیون نیز برای همسایگان ترکیه نیز مفید خواهد بود و از نظر ژئوپلیتیک برای غرب ارزش زیادی دارد. ترکیه اگرچه هنوز رسما نامزد پیوستن به اتحادیه اروپاست اما این روزها تقریبا بهطور کامل با بقیه اروپا بیگانه شده است.»
اذعان روزنامه حزب غربگرا به این که شکست اردوغان برای غرب خبر خوبی است، در حالی است که دولت اردوغان در ماجرای جنگ سوریه و عراق، در زمین و نقشه آمریکا و غرب بازی کرد. اما با این حال، غرب حاضر نشد با وجود استفاده از ظرفیت ترکیه در ناتو (شاخه نظامی)، این کشور را در اتحادیه اروپا عضو کند. در اتفاقی مشابه، با وجود نقشآفرینی او تشویق در جنگ آمریکا علیه روسیه، آمریکا و اروپا حاضر نشدهاند اوکراین را عضو ناتو کنند.
مرور این روند، نگاه ابزاری غرب بر دولتهای غربگرا را نشان میدهد و این که سر بزنگاه، آنها را تنها میگذارند بلکه حتی خیانت هم میکنند، چنان که کودتای چند سال قبل علیه دولت اردوغان، به دولت آمریکا نسبت داده شد.