به مناسبت 15 ذیالحجه سالروز ولادت دهمین نور هدایت
اخلاق بندگی در کلام امام هادی(ع)
محمد جواد سعادتی
اخلاق بندگی تنها در نماز و روزه خلاصه نمیشود، بلکه بر اساس آموزههای قرآنی بنده خدا کسی است که هر کاری را تنها به نیت تقرب به خدا انجام میدهد، اگر چه آن کار، عملی به ظاهر ساده دنیوی و مادی چون بیل زدن برای کشاورزی و عمران و آبادانی باشد. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزههای امام علی النقی الهادی(ع) به تبیین این موضوع پرداخته است.
***
تخلق به اسماء و صفات خدائی
خداوند تبارک و تعالی، انسان را به هدف دستیابی به صفات و اسمای خویش آفریده است. به این معنا که ظرفیتی بیپایان در انسان قرار داده تا با بهرهگیری از هدایت وحیانی و عقلانی، خود را هم رنگ خدا (بقره، آیه 138) و در مقام خلیفه الهی (بقره، آیه 30) مظهر ربوبیت خداوند شود.(آل عمران، آیه 79)
خداوندی که بدیع السموات و الارض (بقره، آیه 117؛ انعام، آیه 101) است و همه هستی را با اراده و کلمه «کون؛ باش» آفریده (بقره، آیه 117) در میان همه آفریدههایش انسان را شرافت بخشیده تا با اراده و اختیار و انتخاب آزادانهاش بتواند همه صفات و اسمای حسنای الهی را دارا شود و از فقر محض (فاطر، آیه 15)، به استغنایی در سایه اسمای الهی برسد؛ یعنی به تعبیر دیگر خدایی که امام علی نقی (ع) او را چنین توصیف میکند: لَمْ یزَلِ اللهَ وَحْدَهُ لاشیء معه ثُمَّ خَلَقَ الاشیاء بدیعاً و اختار لِنَفْسِهِ اَحْسَنَ الاَسماءِ؛ خداوند از ازل تنها بود و چیزی با او نبود. سپس اشیا را به صورت نو ظهور آفرید و برای خودش بهترین نامها را برگزید.(بحارالانوار، ج54، ص83) انسان را شایسته و لایق آن دانسته که این همه اسمای حسنای خویش را به او بدهد (بقره، آیه 31) تا شایستگی خلافت الهی را بیابد.
شکی نیست که اسما و صفات الهی اوصاف خاصی هستند و لازم است تا این صفات از راه درست شناخته شود. امام علی هادی(ع) میفرماید: به راستی که خدا جز بدانچه خودش را وصف کرده است، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است و تصورات به کنه او پی نبرند و در دیدهها نگنجد. او با همه نزدیکیاش دور است و با همه دوریاش نزدیک، کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون اینکه خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون اینکه خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است، یکتای یکتاست، شکوهش بزرگ و نامهایش پاکیزه است. (بحارالانوار، ج4، ص303)
خداوند هر عملی را موجب تحقق اسمی خاص از اسمای الهی در انسان میداند. بنابراین، باید همه اعمال صالح که در آیات و روایات آمده مورد توجه قرار گیرد. از همینرو بسیاری از علمای واصل و کامل الهی که اهل خشیت و خضوع بودند، به همه اعمال صالح که در اسلام آمده ولو یک بار عمل میکردند تا بتوانند به واسطه آن اعمال به اسمای خاص واصل شوند و دست یابند. خداوند میفرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد، از خدا پروا كنيد و به او توسل و تقرب جوييد و در راهش جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.(مائده، آیه 35)
کسی که خود را بنده مخلص میداند یا میخواهد بنده مخلص شود، باید هر عمل صالحی را برای دستیابی به یک یا چند صفت الهی انجام دهد و جز خداوند کسی و یا چیزی را مد نظر قرار ندهد؛ یعنی حتی اگر به سادهترین کار دنیوی اشتغال دارد، نیت را خالص کند تا هدف آفرینش یعنی دستیابی به صفات الهی را در خود تحقق بخشد و بداند بیهوده و بیهدف آفریده نشده باشد. در روایت است که شخصی در جستوجوی امیرمومنان(ع) میرود تا در قضاوت امری او را یاری نمایند. او امام علی(ع) را در باغی یافت، در حالی که مشغول کار بودند. وقتی با امام روبه رو شد، امام(ع) در حالی که بیل میزد با هر بیلی که میزد این آیه را میخواند: «ایحسب الانسان ان یترک سدی؛ آیا انسان میپندارد به حال خود رها میشود. (القیامه، آیه 36 ؛ نگاه کنید: محمد دشتی، امام علی و اقتصاد، مؤسسه فرهنگی - تحقیقاتی امیرالمؤمنین، 1379، ص 270)
برخی مظاهراخلاق بندگی
انسانی که خود را بنده خدا میداند و میخواهد خدایی و ربانی شود باید، همه اعمال صالح خویش را این گونه چون امیرمومنان علی(ع) دارای هدفی بداند که خداوند انسان و همه هستی را برای آن هدف آفریده است. پس اگر هدف در آفرینش انسان دستیابی به صفات الهی و کسب مقام خلافت الهی و مظهریت در ربوبیت است، باید این هدف را در همه کارهایش در نظر گیرد.
به سخن دیگر، عمل صالح که خود دارای حسن فعلی است باید با حسن فاعلی (و نیت خوب) همراه باشد که همان خدایی و ربانی شدن است.
پس اخلاق بندگی آن است که انسان در هیچ کاری جز خدا نبیند و جز تقرب به او نجوید. این همان اخلاق بندگی است که باید مومنان در اندیشه و عمل بدان اهتمام ورزند.
مجموعهای که در آیات و روایات بیان شده، بیان همان اخلاق بندگی است. در اینجا به برخی از جنبههای اخلاق بندگی در کلام امام هادی (ع) اشاره میشود:
1. فروتنی: مومن فروتن است؛ زیرا چند صفت است که خاص خداست که عبارت است از الوهیت و کبر و مانند آنها و چند صفت است که خاص بنده است که عبارت است از عبودیت و تواضع و مانند آنها. در حقیقت حد فاصل عبد و معبود همین صفات اختصاصی آنان است. انسان اگر این صفات اختصاصی را به دست آورد به مقام عبودیتی میرسد که فراتر از آن مقامی نیست. در روایتی امام صادق(ع) چنین عبودیتی را عین ربوبیت میداند و میفرماید: «العبودیه جوهره كنهها الربوبیه، فما فقد من العبودیه وجد فی الربوبیه و ماخفی من الربوبیه اصیب فی العبودیه؛ بندگی گوهری است كه حقیقت آن، مقام ربوبیت و تصرف در امور است. پس آنچه در بندگی پنهان است، در مقام ربوبیت یافت میشود و هر آنچه در مقام ربوبیت پنهان باشد، با بندگی حاصل میشود.» (شرح فارسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، عبدالرزاق گیلانی، تصحیح دكتر سیدجلال الدین محدث ارموی، ج 2، ص 536 و 37) از همینروست که اگر انسان صفت کبر را برگزیند، نه تنها به عبودیت نمیرسد، بلکه گرفتار سقوطی میشود که ابلیس و فرعون گرفتار آن شدند.(بقره، آیه 34؛ نازعات، آیه 24؛ ص، آیه 74)
پس انسان با تواضع به خیلی از چیزهایی میرسد که از اسباب دیگر نمیتواند به آن دست یابد. اما حقیقت تواضع خود مسئلهای مهم است؛ زیرا بسیاری درک درستی از این مفهوم عبادی ندارند؛ امام علی نقی هادی(ع) درتبیین تواضع در فرهنگ اسلامی میفرماید: التواضع اَن تعطی الناس ما تُحِبُّ ان تُعطاهُ؛ فروتنی آن است که با مردم چنان رفتار کنی که دوست داری با تو چنان باشند. (الکافی، ج2، ص124) از نظر آن حضرت(ع) تواضع نیز مانند بسیاری از اعمال و رفتار انسانی میبایست بر اساس «قاعده طلایی» صورت گیرد که امیرمومنان علی (ع) فرموده است: «فرزندم خودت را ترازوی انصاف میان خود و دیگران قرار ده، پس هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران بپسند و آنچه را برای خود نمیپسندی برای دیگران نیز نپسند. ستم مکن چنانکه دوست نداری به تو ستم شود. نیکی کن چنانکه دوست داری به تو نیکی شود. هرچه را از دیگران زشت میشماری از خود نیز زشت شمار. آنچه را از خود برای دیگران میپسندی از دیگران برای خود بپسند. آنچه را نمیدانی مگو، هرچند اندک باشد و آنچه را دوست نداری به تو گویند تو نیز به دیگر نگو و بدان که خودبینی، خلاف درستی و آفت خردهاست.» (نهج البلاغه، نامه ۳۱ )
تکبر و کبر ضد تواضع است. انسانی که تواضع نکند و کبر ورزد، باید بداند که از مکر الهی در امان نخواهد بود. امام علی نقی (ع) در بیان یکی از علل کبر و تکبر میفرماید: من اَمِنَ مَکرَ الله و الْیمَ اَخْذِهِ، تَکَبَّرَ حَتی یحِلَّ به قضاؤه و نافَذَ اَمْرُهُ، وَ مَنْ کان علی بینَهِ مِنْ رَبَّهِ هانَتْ علیه مَصائِبُ الدنیا و لو قُرِضَ و نُشِرَ؛ هر که از مکر خدا و مؤاخذه دردناکش خود را در امان بداند، تکبر پیشه کند تا قضای خدا و امر نافذش او را فراگیرد و هر که بر طریق خدا پرستی محکم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وی سبک شود؛ اگر چه (بدنش) قیچی شود و ریز ریز گردد. (تحف العقول، ص483.)
2. نقد خیرخواهانه: انسان مومن آینه مومن است و میکوشد تا خوب و بدش را چنان نشان دهد که بتواند به اصلاح بدی و اکمال خوبی بپردازد. بنابراین، نقدپذیری و انتقادگری مشفقانه از خصوصیات مومنان است. اصولا انسان باید هر امری را که در دنیا اتفاق میافتد بیرون از دایره حکمت و مصلحت نبیند. این چنین نگرشی موجب میشود که در برابر نقد تواضع داشته باشد و نقد مصلحانه و مشفقانه را بپذیرد. امام هادی(ع) میفرماید: لبعض موالیه: عاتِبْ فلاناً و قل له ان الله اذا اراد بِعَبْدٍ خیراً اذا عُوتِبَ قَبِلَ ؛ امام هادی(ع) به یکی از دوستانش فرمود: فلانی را توبیخ کن و به او بگو: خداوند چون خیر بندهای خواهد، هر گاه توبیخ شود، بپذیرد و در صدد جبران نقص برآید. (وسائل الشیعه، ج2، ص18)
از نظر آن حضرت(ع) نقد مشفقانه و مصلحانه دیگران بزرگترین خیری است که خداوند درحق بنده اش روا میدارد؛ زیرا اگر این نقد نباشد در مسیر خطا و گمراهی تا جایی پیش میرود که دیگر یا قابل اصلاح نیست یا غیر قابل برگشت خواهد بود.اگرخداوند در دنیا کسی را به اشکال گوناگون تنبیه و کیفر میکند و یا گوشمالی میدهد، خیر او را میخواهد. پس باید نقد منتقد را خیر الهی دانست که از زبان بنده بیرون آمده است. به سخن دیگر از مصادیق «ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی، تو تیر نینداختی وقتی تیر انداختی بلکه خداوند تیر انداخت» (انفال، آیه 17) است که خداوند گاه حتی از طریق دشمن نیز این خیررسانی را انجام میدهد. به سخن دیگر، اگر برادر دینی این خیررسانی را داشت باید تشکر کرد و اگر خیررسانی را دشمن نیز انجام داد باید بداند که همه هستی در حکم سربازان ،گوش به فرمان خداوند عمل میکنند.(فتح، آیات 4 و 7)
3. حلم و بردباری: انسان میبایست فراتر از صبر، حلم و بردباری را در خود افزایش دهد. حلیم کسی است که عقل و صبر را در هم آمیخته است و عاقلانه بردباری میکند. حلم چنان ارزشمند و اساسی است که میتواند حتی ستمکار را نجات دهد؛ به این معنا که حلیم در نهایت با عقل و صبر خویش راه درست را مییابد ولی کسی که گرفتار سفاهت است و از عقل خویش بهره نمیبرد ممکن است با همین بیخردی خویش آخرت خود را تباه کند. از اینرو امام علی نقی(ع) صفت حلم را از صفات بسیار مهم مومنان میشمارد و بر آن تاکید دارد. آن حضرت در تبیین ارزش حلم در زندگی بشر میفرماید: اِنَّ الظالِمَ الحالِمَ یکادُ اَنْ یعفی علیه بِحِلْمِهِ، و انَّ المُحِقَّ السَّفیه یکادُ ان یطْفِیءَ نُورَ حَقِّهِ بِسَفهِهِ؛ستمکار بردبار، بسا که به وسیله حلم و بردباری خود از ستمش گذشت شود و حقدار نابخرد، بسا که به سفاهت خود نور حق خویش را خاموش کند. (تحف العقول، ص298.)
4. شجاعت متقی: بر اساس آموزههای قرآنی شرافت انسان به انتخاب الهی و کرامت انسانی به انتخاب تقوای الهی از سوی خود اوست. از همینرو معیار سنجش انسانها در دنیا و آخرت تقوای آنان است و هر که متقیتر باشد گرامیتر است. (حجرات، آیه 13) انسان متقی همچنین از خصوصیات دیگری بهرهمند میشود که یکی از مهم ترین آنها شجاعت است. امام علی نقی(ع) میفرماید: مَنْ اتَّقی الله یتَّقی، وَ مَنْ اطاعَ لله یطاع، و من اطاعَ الخالق لم یبال سَخَطَ المَخْلُوقین، و مَنْ اَسْخَطَ الخالق فَلییقَنَ ان یحِلَّ به سَخَطَ المَخلوقین؛ هر کسی از خدا بترسد، مردم از او بترسند، هر که خدا را اطاعت کند، از او اطاعت کنند و هرکه مطیع آفریدگار باشد، باکی از خشم آفریدگار ندارد و هر که خالق را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم مخلوق دچار میشود.(بحارالانوار، ج68، ص182)
5. اطاعت مودتی: بر اساس آموزههای قرآنی اطاعت با محبت ارتباط تنگاتنگی دارد. از همین روست که فرمان میدهد مودت و دوستی اهل بیت(ع) به عنوان یک واجب دینی فرض بر مسلمانان است. (شوری، آیه 23) چرا که خداوند میخواهد با این فرمان به محبت و مودت، اصل اطاعت از آنان را اثبات و تثبیت کند؛ چنانکه درباره خود و پیامبر(ص) این فرمان را در آیات 31 و 32 سوره آل عمران بر اساس اطاعت مبتنی بر محبت بیان کرده است. برهمین اساس مومنان میبایست در اطاعت، از کسی پیروی کنند که اهل مودت است. امام هادی(ع) این را در یک قاعده این گونه بیان میکند: مَنْ جَمَعَ لَکَ وَدَّهُ وَ رایهُ فَاجْمَعْ له طاعَتَکَ؛ هر که دوستی و نظر نهاییاش را برای تو همه جانبه گرداند، طاعتت را برای او همه جانبه گردان. (تحف العقول، ص483.)
6. تعامل با انسان بیشخصیت: مومن همواره با عاقل نشست و برخاست دارد و از عقل و حکمت او بر خویش میافزاید و اگر با جاهلان رفت و آمدی داشت میکوشد تا آن را کمتر کند و با کرامت از آنان بگذرد چنانکه فرمان خداوند است.(فرقان، آیه 72) اصولا با کسانی که پست صفت و بی شخصیت هستند نباید رفت و آمد داشت؛ زیرا جز شر چیزی از آنان نمیرسد. امام هادی(ع) میفرماید: مَنْ هانَتْ علیه نَفْسَهُ فلاتَأمَنْ شَرَّهُ ؛ کسی که خود را پست شمارد، از شر او در امان مباش.(بحارالانوار، ج72، ص300.) اگر بخواهی با نشست و برخاست، این افراد را به راه درست هدایت کنی و چیزی از حقایق حکمتآمیز به آنان بیاموزی تا درست بشوند و درست عمل کنند، نمیشود؛ زیرا به قول امام هادی(ع): اَلْحِکْمَهُ لا تَنْجَعُ فی الطّباع الفاسِدَهِ ؛ حکمت، اثری در دلهای فاسد نمیگذارد. (بحارالانوار، ج75، ص370)
7. پرهیز از رذایل اخلاقی: مومن از رذایل اخلاقی پرهیز میکند؛ زیرا مانع جدی در برابر خدایی شدن اوست. امام هادی(ع) برخی از این رذایل را این گونه بیان میکند: اَلْحَسَدُ ماحِقُ الحَسَناتِ، وَ الزَّهْوُ جالِبُ المَقتِ، وَالعُجْبُ صارِفُ عَنْ طَلَبَ الِعِلْمِ داعٍ اِلی الغَمْطِ وَ الجَهْلِ، وَ البُخْلُ اَذَمُّ اْلاَخْلاقِ وَ الَّطَمَعُ سَجیهٌ سَیئَهٌ؛ حسد نیکوییها را نابود سازد و فخر فروشی، دشمنی آورد و خودپسندی مانع از طلب دانش است و به سوی خواری و جهل فرامیخواند و بخل، ناپسندیدهترین خلق و خوی است و طمع، خصلتی ناروا و ناشایست است. (بحارالانوار، ج69، ص199)
8. پرهیز از تملق: تملق و چاپلوسی آفت جامعه است که هم گوینده و هم شنونده را از مسیر حق دور میسازد. امام هادی(ع) به کسی که در ستایش از ایشان افراط کرده بود، فرمودند: از این کار خودداری کن؛ زیرا تملّق بسیار، بدگمانی به بار میآورد و هنگامی که در نزد برادر مؤمنت مورد اعتماد و وثوق هستی، از تملق او دست بردار و حسن نیت نشان بده. (بحارالانوار، ج70، ص295)
9. زیباتر از زیبایی: امام هادی(ع) تفسیر از برخی از حقایق میدهد که میتواند بسیار آموزنده و راهگشا باشد. این امور را به عنوان حسن ختام در اینجا نقل میکنیم. آن حضرت میفرماید: خَیرٌ مِنْ الخیر فاعِلُهُ، و اَجْمَلُ من الجمیل قائِلُهُ، و اَرْجَحُ من العلم حامِلُهُ، وَ شَرٌّ مِنَ الشَرِّ جالِبُه، وَ اَهُوَلَ مِنَ الهَوْلِ راکِبُهُ؛ بهتر از نیکی، نیکوکاری است، و زیباتر از زیبایی، گوینده آن است و برتر از علم، حامل آن است و بدتر از بدی، عامل آن است و وحشتناکتر از وحشت، آورنده آن است. (بحارالانوار، ج75، ص370)