بر خوان معارف هادی امت(ع)
محمدمهدی رشادتی
تجسم اعمال
امام علیالنقی(ع) فرمود: الناس فیالدنیا بالاموال و فیالاخرهًْ بالاعمال. مردم در دنیا با اموال سر و کار دارند و در آخرت با اعمال. (میزانالحکمهًْ ج2 ص 737) از امیرالمومنین(ع) منقول است:
وقتی که آخرین روز حیات و اولین روز آخرت انسان فرا میرسد، همسر و مال و فرزند و عمل وی در مقابلش مجسم میشوند. در این حال خطاب به مالمیگوید: به خدا قسم که بر تو حریص بودم، حالا چه فایدهای برایم داری؟ مال میگوید: کفنت را از من بگیر و ببر. سپس رو به فرزندانش کرده میپرسد: به خدا قسم که دوستدار و حامی شما بودم، الان چه چیزی از من پیش شماست؟ میگویند: ما تو را به قبرت میرسانیم و روی آن را میپوشانیم. سپس رو به عملش میکند و میپرسد: به خدا قسم که از تو روگردان بوده و تو را بر خود دشوار و سنگین مییافتم، حالا برایم چه کار میتوانی بکنی؟ عمل میگوید: من با تو در قبر و در روز قیامت قرین و همدم خواهم بود تا روزی که بر پروردگارت عرضه گردیم. حال اگر او از مومنان و از اولیای خدا باشد، کسی نزد او میآید که خوش چهرهترین و خوشبوترین و خوش جامهترین افراد است و به او میگوید: بشارت باد به تو زندگی سراسر خوشی و بدون ناراحتی. مومن میپرسد: تو کیستی؟ پاسخ میدهد: من عمل صالح تو هستم. تو از دنیا به بهشت خواهی رفت و سپس از غسلدهنده و حملکننده میت درخواست میکند که در کارشان تسریع کنند.
اما اگر میت نسبت به پروردگار خود دشمن باشد، کسی پیش او میآید که از بدلباسترین و بدبوترین خلق خداست و به او میگوید: تو را به دوزخ و عذابهای آخرت بشارت میدهم و از غسلدهنده و حملکننده او میخواهد که او را معطل کنند. (انسان از آغاز تا انجام ص 87)
صورت ملکی و ملکوتی اعمال
شهید مطهری مینویسد:
اعمال ما دو صورت دارد: 1) صورتی ملکی (مادی) که فانی و موقت است و آن همان است که در این جهان به شکل سخن یا عملی دیگر ظاهر میشود. 2)صورتی ملکوتی (غیبی) که پس از صدور از ما هرگز فانی نمیشود و از توابع و لوازم جدا ناشدنی ما است. در آخرت اعمال را در چهره ملکوتی و واقعی خود خواهیم دید. اگر زیبا و لذتبخش است نعیم ما خواهد بود و اگر زشت است آتش و جهنم ما خواهد بود. در حدیث آمده که زنی مسالهای را از پیامبر(ص) پرسید. وی کوتاهقد بود. پس از رفتنش عایشه کوتاه قدی او را با دست خویش تقلید کرد. حضرت به او فرمود: خلال کن، عایشه گفت: مگر چیزی خوردم؟ فرمود: خلال کن، عایشه خلال کرد و پاره گوشتی از دهانش افتاد. در حقیقت حضرت با تصرف ملکوتی، واقعیت ملکوتی و اخروی غیبت را در همین جهان به عایشه ارائه دادند.
مرحوم آیتالله میرزا علیآقا شیرازی از جمله اساتید بزرگ شهید مطهری است. ایشان نقل میکنند: در خواب دیدم مرگم فرا رسیده است. خود را از بدنم جدا دیدم و ملاحظه کردم که بدن مرا به قبرستان برای دفن میبرند. پس از دفن همه رفتند و من تنها ماندم و نگران از اینکه چه بر سر من خواهد آمد؟ ناگهان سگی سفید را دیدم که وارد قبرشد. در همان حال حس کردم که این سگ، همان تندخویی من است که تجسم یافته و به سراغ من آمده است. مضطرب شدم، در اضطراب بودم که حضرت سیدالشهدا(ع) تشریف آوردند و به من فرمودند: غصه نخور من آن را از تو جدا میکنم. (عدل الهی ص 247 و 251)
مرحوم شیخبهائی میگوید: در اصفهان رفیقی داشتم که مرتب به قبرستان میرفت و بر سر مزاری مشغول دعا و تفکر میشد. روزی از او پرسیدم: آیا تا به حال چیز عجیبی دیدهای؟ گفت: همین دیروز جنازهای را دفن کردند، پس از مدتی بوی بسیار خوشی احساس کردم که از بوهای دنیایی نبود. بسیار تعجب کردم. ناگهان صورت جوانی بسیار زیبا را نزدیک قبر دیدم و بلافاصله ناپدید شد. طولی نکشید که بوی بسیار بدی به مشامم رسید که تازگی داشت. آنگاه سگی را دیدم که بوی گند از او برمیخاست که به طرف همان قبر رفت و ناپدید شد. لحظهای بعد همان جوان زیبا با حال بسیار بد و مجروح شده از قبر خارج شد و از همان راهی که آمده بود برگشت و رفت. دنبالش رفتم و از او خواهش کردم حقیقت را برایم بگوید. گفت: من عمل صالح میت بودم و آن سگ، عمل بد او بود. چون اعمال بدش بیشتر بود، بر من غلبه کرد و مرا بیرون نمود و فعلا همراه اوست تا کی پاک شود و نوبت من فرا رسد تا بتوانم همراهش باشم. (سرنوشت انسان ج 1 ص 233)
آن سخنهای چون مار و کژ دُمت
مار و کژدم گردد و گیرد دُمت
***
ضرورت محبت دو طرفه
امام هادی(ع) فرمود: لاتطلب اصفا ممن کدرت علیه و لاالنصح ممن صرفت سوءظنک الیه فانما قلب غیرک لک کقلبک له. از کسی که آزردهاش کردهای، انتظار صفا و یکرنگی نداشته باش و از کسی که تیر بدگمانیات را به او نشانه رفتهای، انتظار خیرخواهی نداشته باش، زیرا رابطه قلب دیگران با تو همچون قلب توست نسبت به دیگران. (میزان الحکمهًْ ج1 ص19)
محبت و دوستی یک امر روحی و درونی است و عمدتا رفتارهای ما، دوستی را محک زده و اندازهگیری میکند. به عبارت دیگر رابطه دوستی انسان با خدا و نیز رابطه دوستی انسان با انسان دو طرفه است. درباره درک میزان دوستی و منزلت میان انسان و خدا، رسول اکرم (ص) میفرماید: هر کس میخواهد بداند که چه ارزشی پیش خدا دارد، بنگرد که ارزش خدا پیش او چقدر است. زیرا انسان به همان اندازه نزد خدا قدر و منزلت دارد که آدمی برای خدا پیش خود قدر و منزلت قائل است. (مجموعه ورام ج1 ص 423).
عامل دوستی با خدا و انسان
بنظر میرسد که عامل اصلی دوستی انسان با خدا در مرتبه اول ایمان به خدا و سپس اطاعت و پیروی از اوست و عامل دوری انسان در مرتبه اول کفر و شرک به خدا و سپس عصیان و تمرد از اوست: بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد. بگو: خدا و رسول را اطاعت کنید، پس اگر روی گردان شدند بدانند که خدا کافران را دوست ندارد. (آلعمران، 32-31)
و اما عامل دوستی انسان با انسان، خیرخواهی و تعاون نسبت به یکدیگر است و عامل دوری آنها نیز بدخواهی و ظلم نسبت به همدیگر است. اگر توقع کمک و احترام از مردمداری، ابتدا از خود شروع کن. نسبت به آنان شفقت و مهربانی کن تا در حق تو نیز چنین باشند. امیرالمومنین(ع) فرمود: دوستیها را از دلها بپرسید که آنها گواهانی هستند که هیچگاه رشوه نمیگیرند. (غررالحکم ج 1 ص 219)
عوامل جلب محبت
از جمله عوامل بسیار مهم برای جلب محبت مردم میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: تدین، تواضع، انفاق و بخشندگی، خوشاخلاقی، خوشرفاقتی. (همان، ص 218)
به دوست خود محبت کن تا تو را دوست بدارد و به او اکرام کن تا تو را اکرام کند و او را بر خود مقدم بدار تا او نیز تو را بر خود و خاندانش مقدم بدارد. (همان، ص221)
در روایت داریم که اگر کسی نتوانست با اعمال نیک به مقام نیکان برسد، میتواند با دوست داشتن آنها در روز قیامت همراهشان باشد. المرء یحشر مع من احب- انسان هر کسی را که دوست داشته باشد با همان نیز در قیامت محشور خواهد شد.شخصی به پیامبر (ص) گفت: قیامت کی برپا میشود؟ حضرت فرمود: برای آن روز چه چیزی آماده کردهای؟ گفت: عبادت زیادی مثل نماز و روزه و ... مهیا نکردهام. اما خدا و رسول او را واقعا دوست میدارم. پیامبر(ص) فرمود: هر کس را که دوست داری در قیامت نیز همراه او خواهی بود. (معراجالسعادهًْ ص 393)
مرحوم فیض کاشانی نقل میکند: دو نفر با یکدیگر دوست بودند. یکی از آنها به هوای نفس مبتلا شد و به دوستش گفت: من گرفتار چنین مرضی هستم، اگر میخواهی از رفاقت با من صرفنظر کن. دوستش گفت: به خاطر این گناه، دوستیام را با تو قطع نمیکنم. او با خدا عهد بست که تا وقتی دوست مبتلایش از آن گرفتاری رهایی نیابد، چیزی نخورد و نیاشامد. وی پیوسته از خدا میخواست که رفیقش را نجات دهد و همیشه برای او ناراحت بود و از شدت غم و گرسنگی روز به روز ضعیفتر میشد. تا اینکه پس از چهل روز، دوستش به او خبر داد که خداوند به خاطر تو، مرا از این مرض نجات داد. (هزار و یک حکایت اخلاقی ص651)
روزی سلمان فارسی از علی(ع) در مورد یکی از اسرار نهان سوال کرد. حضرت او را به سوی قبر یک یهودی راهنمایی فرمود. سلمان برزخ آن یهودی را که از دوستان امیرالمومنین بود، با چشم بصیرت دید و مشاهده کرد که در جایی بسیار دلگشا بر قصری عالی نشسته است. سلمان پرسید: کدام طاعت و رفتار، تو را به این مقام رسانده است با اینکه بر دین یهود بودی؟ گفت: من توفیق اسلام را نداشتم اما حضرت علی(ع) را دوست میداشتم و همان محبت خالصانه، در عالم برزخ موجب این مقامات شده است. (همان، ص 705).