kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۲۱۲۳
تاریخ انتشار : ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ - ۲۲:۱۳
نگاهی به سریال «کَندی»

وقتی قاتلین مدال می‌گیرند!

 

فاطمه قاسم‌آبادی
ژانر جنایی و معمایی، از جمله ژانرهایی است که از سال‌ها قبل، برای مخاطبینش بسیار محبوب بوده و در دو دهه گذشته هم این محبوبیت، به اوج خودش رسیده است.
در حال حاضر سیل تولیدات غربی و به‌خصوص‌ هالیوودی، در قالب سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی، با مضامین جنایی که اغلب برای پر بیننده‌تر شدنشان، از پرونده‌های دنیای واقعی الهام گرفته‌اند، ساخته شده‌اند. این ساخته‌ها که روز به روز به تعدادشان اضافه می‌شود، در سال‌های اخیر به سمت عادی ‌سازی از جنایت‌های مخوف و قهرمان ‌سازی و سلبریتی ‌سازی از مجرمین رفته‌اند و با همین ترفند، مخاطبین را پای روایات خود نشانده‌اند.
سریال «کندی» به کارگردانی «رابین ویت» محصول سال 2022 آمریکاست. این سریال
بر اساس جنایتی واقعی که ایالت تگزاس را در دهه 80 میلادی در شوک فرو برد، ساخته شده است.
داستان یک جنایت
داستان سریال کندی، در مورد زنی به نام «کندی مونتگومری» است که با داشتن همسر وفادار، شغلی خوب، یک دختر و یک پسر و خانه‌ای زیبا در حومه شهر، از هر نظر موفق به نظر می‌رسید و در ظاهر زندگی خوبی داشت اما درنهایت به خاطر یک رابطه خارج از ازدواج با همسر دوستش «بتی گور»‌، یک روز که به خانه شان می‌رود، با او درگیر می‌شود و در آخر با 41 ضربه تبر، بتی گور که آن زمان حامله بود را در خانه اش به قتل می‌رساند.
کندی بعد از این جنایت، بدون اینکه دست و پایش را گم کند، بتی خون آلود را به همراه فرزند شیرخواره‌اش، در خانه شان تنها می‌گذارد و خیلی عادی به خانه اش بر می‌گردد و زندگی روزمره اش را تا شب که ماجرای قتل همه جا می‌پیچد، دنبال می‌کند!
در نهایت کندی دستگیر و به پای میز محاکمه آورده می‌شود ولی در کمال تعجب و با وجود تمام شواهد که علیهش بود، این عمل وحشیانه کندی، دفاع از خود لقب می‌گیرد و او تبرئه می‌شود و اکنون هم آزاد به زندگی خود در ایالتی دیگر در آمریکا ادامه می‌دهد!
مذهب فانتزی و بدون باید و نباید
در سریال «کندی»، مخاطبین مردمی را می‌بینند که کلیسا و مذهب برای شان بیشتر از اینکه یک اعتقاد راسخ باشد و باید و نباید‌هایش آنها را به سمت دوری از گناه ببرد، با جمعیتی مواجه می‌شود که به کلیسا و مذهب به چشم یک سرگرمی برای اجتماعی بودن، پر کردن وقت شان و... نگاه می‌کنند. به خاطر همین هم عجیب نیست که یک فرد مثلا مذهبی این جامعه، به سمت چنین جنایتی کشیده می‌شود.
البته سازنده از قصد سعی دارد این فرم بی‌قیدی را به تمام مذهبیون اختصاص بدهد و به خاطر همین هم تنها نمونه انسان مثلا مذهبی را کندی معرفی می‌کند و ابتدای داستان و انتهایش را با بد ذاتی تمام، با سکانسی از داستانی مذهبی در باب امید به خداوند و خیر دانستن سرنوشتی که او برای انسان رقم می‌زند، از زبان کندی آغاز و به پایان می‌برد و این‌طور، عدم مجازات قاتل بی‌وجدان ماجرا، به جای اینکه گردن سیستم قضایی فَشَل و پر از نقص آمریکا بیفتد، طبق معمول خداوند و مذهب، مقصر قسر در رفتن این زن بی‌رحم، از چنگ عدالت می‌شوند!
اینکه در تمام مذاهب انسان‌هایی پیدا می‌شوند که بدون نگاه عمیق به مذهب، تنها برای رنگ جماعت شدن، یک سری همراهی‌ها را با مذهبیون یک جامعه می‌کنند ولی در نهایت شرعیات و باید و نباید‌های یک دین، که روح واقعی آن مذهب را می‌سازد را قبول ندارند، یک واقعیت است اما، اینکه این مطلب را طوری به تصویر بکشند که گویی تمامی مذهب و انسان‌های با ایمان، در حد همین موجودات متظاهر پوچ و توخالی هستند دیگر بی‌انصافی است و نشانه نفرت و دید ناعادلانه سازنده نسبت به دین در جامعه‌اش است.
انسان بدون انسانیت
در سریال «کندی» مخاطبین خانواده‌هایی را می‌بینند که مثلا در محیطی معتقد و امن زندگی می‌کنند اما زنانی که در این سریال به تصویر کشیده می‌شوند به هیچ وجه نمونه زنان خانه دار و خانواده محور که چنین محیط‌هایی را به‌وجود می‌آورند، نیستند....
این مسئله، هم شامل قاتل ماجرا و هم مقتول و اطرافیان‌شان می‌شود.
در طول پنج قسمت، داستان طوری پیش می‌رود که با پرش‌های زمانی مختلف، مخاطبین با ابعاد شخصیتی این زنان آشنا می‌شوند.
در نگاه کلی بتی که مقتول است، به صورت زنی درمانده، که توانایی جمع کردن زندگی خودش که شامل همسر و فرزندانش هست را ندارد و در یک کلام، هیچ زندگی اجتماعی و دوستی ندارد و به هیچ وجه انسان دوست داشتنی نیست و مخاطبین از همان ابتدای ماجرا، هیچ دلسوزی برای این تصویر خلق شده توسط سازنده نمی‌کنند.
از طرف دیگر کندی، به عنوان زنی اجتماعی، فعال و مثلا خانواده دوست، به تصویر کشیده می‌شود ولی با جلو رفتن داستان، مخاطبین می‌بینند که زیر پوسته این ظاهر مثلا محبوب، زنی آب زیرکاه، موزی‌، طماع و بی‌قید، نهفته است که به محض اینکه فرصتش را پیدا می‌کند، بدون هیچ عذاب وجدانی به همسرش خیانت می‌کند و حتی بعد از قتل هم تنها نگران این مسئله است که به هر قیمتی مجازات نشود و اصل جنایت برایش معنای خاصی ندارد!
مردان داستان هم که از دم همه‌شان بی‌مایه هستند و انگار خلق شده‌اند برای اینکه تنها کار کنند و با دردسرهایی که زنان برای‌شان به وجود می‌آورند، دست و پنجه نرم کنند....
در کل می‌توان گفت، نگاه سازنده به انسان، در این سریال، نگاه پوچ و بی‌ارزشی است و در مورد شخصیت‌ها هم به هیچ وجه دید عمیقی ندارد به همین دلیل هم مخاطب نمی‌تواند هیچ کدام از شخصیت‌های اصلی و نچسب این ماجرا را درک کند و با آنها همذات پنداری کند.
بالا رفتن جنایت در دهه 70 و 80
داستان سریال کندی، از یک جنایت واقعی الهام گرفته است. در واقع این جنایت که مدت‌ها ایالت تگزاس را تحت تاثیر خود قرار داده بود، در سال 1980 میلادی رخ داد و مدت‌ها تیتر روزنامه‌ها و مجلات زمان خود بود و بر خلاف نظر مردم و البته شواهدی که کاملا علیه کندی بود، این زن بعد از قتل همسایه و فرزند در شکمش، تبرئه می‌شود و با گرفتن اسم و فامیلی دیگر، در یک ایالت دیگر آمریکا زندگی جدیدی را شروع می‌کند!
واقعیت این است که بعد از جنگ جهانی دوم و با به وجود آمدن جوی از ناامیدی و مرگ در جهان، کشورهای غربی کم‌کم و بدون سانسور‌تر از گذشته، به سمت زندگی مادی‌گرایانه رفتند و در این بین اعتقادات مردم عام هم در این کشورها روز بروز کمرنگ‌تر شد ولی از اواخر دهه شصت و با شروع دهه هفتاد میلادی و با روی کار آمدن و محبوب شدن گروه‌های موسیقی هوی متال و قدرت گرفتن موسیقی شیطان‌پرستان و تبلیغاتی که برای کم رنگ کردن هر چه بیشتر مذهب و قیدهای اخلاقی روز به روز بیشتر می‌شد، آمار جرم و جنایت هم به همان نسبت سیر سعودی در غرب و بخصوص در آمریکا پیدا کرد.
با نگاه به فهرست قاتلین سریالی و دیدن این مطلب که بیشتر این قاتلین از دهه 70 و 80 میلادی به قتل‌های مخوف دست زده‌اند و تا به امروز تعدادشان هر روز بیشتر از قبل می‌شود، می‌توان تخمین زد که آن همه کار فرهنگی بر ضد دین و قید‌های مذهبی، طی سالیان دراز در نهایت توانست تاثیر خود را روی سبک تفکر و زندگی مردم در غرب بگذارد و مهم‌ترین تاثیر هم انسان محور کردن آدمی بود که با توجه به خوشایند و نفس خود و نه خواست خدا، سبک زندگی جدیدی برای خودش آغاز کرد.
داستان کندی مونتگومری، شاید یکی از صدها پرونده دهه 80 میلادی باشد که به جنایت مخوف معروف شده است ولی با توجه به تبرئه این قاتل می‌توان نتیجه گرفت که همان سیستمی که اعتقادات و مذهب را در غرب بی‌مایه و کمرنگ کرد، قانون مدنی را هم دستکاری کرد و به سمت انسان محور بودن برد و با کنار گذاشتن حدود الهی، جنایتکاران زیادی را به آن‌ جامعه هدیه داد.