روشهـای آشتی دادن
نرگس دوستمحمدی
در نوشتار حاضر نویسنده با اشاره به فرارسیدن فصل بهار و اعتدال طبیعت، آن را موسم مناسب برای ایجاد صلح و آشتی میان خویشان و دوستان دانسته و درباره برخی روشهای آشتی دادن سخن گفته است.
***
بهار را زمان اعتدال طبیعت میدانند. این اعتدال موجب میشود که طبیعت از هر گونه افراط و تفریطی مثلا در گرما و سرما به دور بماند. همان طوری که طبیعت زمین در اعتدال بهاری به تعادل میرسد، بدن انسان نیز در این دوره به نوعی تعادل و اعتدال میرسد که در روان آدمی نیز تاثیر خود را به جا میگذارد؛ زیرا ارتباط تنگاتنگی میان بدن و روان انسان وجود دارد و هر یک در دیگری تاثیرات مثبت و منفی دارد.
از همین رو، باید فرصت اعتدال بهاری را به عنوان فرصت تعادل در رفتار اجتماعی مورد استفاده قرار داد و از اینکه تن و روان آدمی به اعتدال و تعادل میرسد، برای آشتی و صلح میان افراد بهره گرفت؛ زیرا در این دوره زمانی انسان از هر گونه هیجانات افراطی و تفریطی به دور است و میتوان از آن برای اصلاح امر فاسد و ایجاد صلح پس از رفتارهای افراطی و تفریطی میان افراد استفاده کرد.
بیگمان، فرصت عید نوروز، از فرصتهای بسیار خوب و مناسبی است که میتوان با توجه به شرایط اعتدال و تعادل تن و روان انسانها از آن برای آشتی و صلح و حذف کدورتها و اصلاح امور خویشان و دوستان بهره برد.
به سخن دیگر، نوروز زمان مناسبی برای همبستگی و پاسداشت سنتهای دوستانه، آشتیجویی و حسن همجواری و دیگر رفتارهای نیک از جمله صله رحم است. در دنیای معاصر ما كه جنگها و درگیریها، آوارگی مردم و نژادپرستی دامنگیر نسل كنونی است، روح نوروز میتواند مددبخش زندگانی بشر امروز شود و بسیاری از مشکلات اجتماعی را برطرف کند.
در فرهنگ ایرانی – اسلامی همه اعیاد از جمله عید نوروز به عنوان زمان شکفتن عواطف و احساسات و رهایی از کدورتها و کینهها مطرح است. بنابراین هر انسانی باید از این فرصت مناسب نوروز و بهار برای اصلاح و صلح و آشتی بهره گیرد و کدورت میان خویشان و دوستان را از میان بردارد و صلح و صفا و صمیمیت را ایجاد کند.
البته از آنجا که آشتی میان دو نفر نیازمند، دخالت نفر سومی است، بهتر است که کسانی پادرمیانی کرده و با عنوان حکمیت وارد میدان شده و شرایط را برای ایجاد اصلاح و آشتی و صلح مهیا کنند.
از نظر قرآن، کسانی که برای شفاعت و حکمیت وارد میشوند و تلاش میکنند تا میان خویشان خونی و دینی همچون زن و شوهر و برادران و خواهران ایمانی اصلاح و آشتی بر قرار کنند، کاری بس مهم و نیک انجام دادهاند؛ زیرا عاملی برای حفظ کانون خانواده و انسجام اجتماعی میشوند و محبت الهی را به سوی خود و اجتماع انسانی جلب و جذب میکنند.
براساس آموزههای قرآن، «اصلاحگری» در سه سطح آشتی خانواده(نساء، آیه 128)، آشتی میان برادران ایمانی(انفال، آیه 1؛ حجرات، آیه 10) و آشتی میان اجتماعات بشری(همان؛ بقره، آیه 208)، از مهمترین فعالیتهای خیرخواهانه هر انسان و گروهی شمرده میشود که ثواب و بهرهای بسیار برای مصلحان دارد(نساء، آیه 114)؛ چرا که خدا خود ضامن اجر و ثواب برای کسانی است که اقدام به آشتی کرده یا میان افراد آشتی و اصلاح بر قرار میکنند. (شوری، آیه 40)
در ارزش و اهمیت آشتی و اصلاح میان افراد بشری همین بس که خدا در قرآن، نجوا و درگوشی را که در آداب اجتماعی امری خلاف آداب معرفی شده، برای امور سه گانه صدقه دادن و نیکی کردن و اصلاحگری، جایز دانسته است و حتی از امام صادق(ع) روایت است که شخص برای آشتی میتواند حقایق را کتمان کند و اگر شخصی بدگویی کرده، آن را بیان نکند و حتی بگوید که از فلانی درباره تو سخن خیر و خوب شنیدهام.(نورالثقلین، الحویزی، ج 3، ص 75)
شیوههای برقراری آشتی
در آیات قرآن شیوههایی برای آشتی و برقراری مجالس آشتی کنان میان افراد متخاصم و درگیر بیان شده است. کسانی که قهر کرده و حاضر نیستند با خویشان یا دوستان خود ارتباط سالم اجتماعی داشته یا آن را ایجاد یا تداوم بخشند، باید به گونهای آنان را برای آشتی و صلح آماده ساخت تا نه تنها کینهها و کدورتها را کنار بگذارند، بلکه به یکدیگر محبت کرده و وحدت و انسجام اجتماعی و اخلاقی در میان آنان ایجاد شود. از جمله شیوههای ایجاد صلح و آشتی میان افراد اجتماع میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. استفاده از عواطف و احساسات: آنچه موجب کدورت و کینه میان افراد میشود، اموری است که بیشتر از همه بر عواطف و احساسات اشخاص تاثیر میگذارد؛ بنابراین برای رفع کدورت و کینه بهترین شیوه آن است که انسان به گونهای عمل کند که عواطف و احساسات اشخاص جریحه دار، تحت تاثیر قرار گیرد و جراحتی که بر احساسات و عواطف آنان وارد آمده، ترمیم شده و انگیزه عاطفی و احساسی برای عبور از کدورت و کینه بر انگیخته شود. با نگاهی به آیات قرآن در این زمینه میتوان دریافت که چرا قرآن بر عنصر عاطفه و تحریک احساسات توجه خاص دارد؛ زیرا آنچه انگیزه انسانی را تحریک و موجب حرکتهای اصلاحی میشود، حوزه عواطف و احساسات قلبی و روحی انسان است. از همین رو خدا با تاکید بر واژگان احساسی و عاطفی همچون اخوت بر آن است تا عواطف افراد را تحریک کرده و آنان را به سمت صلح و آشتی سوق دهد.(حجرات، آیه 10)
2. بهرهگیری از ابزارهای اقتصادی: انسانها موجوداتی بسیار متفاوت هستند و هر یک از انسانها، نوع منحصر به فرد است که مصداق دومی برای او نیست. این تنوع در روحیات افراد موجب میشود تا برای رسیدن به اهداف متنوع از ابزارها و روشهای گوناگون استفاده شود. ممکن است برخی از افراد تحت تاثیر رفتارهای تحریککننده عواطف و احساسات قرار نگیرند و به این شیوهها پاسخ مثبت ندهند؛ اما همین افراد تحت تاثیر روشهای دیگر قرار گیرند. اگر عواطف برخی از افراد با واژگان و کلمات محبتآمیز تحریک شود، ممکن است عواطف و احساسات برخی دیگر با احسان مالی و هدیه دادن تحریک شود و واکنش مثبتی نشان دهند. از همین رو خدا در قرآن به این نکته توجه میدهد که گاه یک تغییر کوچک در وصیت مالی میتواند اختلافات میان خویشان را برطرف کند و آنان را به یک جمع منسجم و متحد تبدیل کرده و کدورتها و کینهها را از میان بردارد.(بقره، آیات 181 و 182) اصولا دادن هدیه مالی به افراد میتواند نشانهای از محبت و عاملی برای تحریک عواطف و احساسات باشد تا به جای جنگ و جدال و درگیری، صلح و آشتی میان افراد یک جامعه یا حتی جوامع متعدد ایجاد شود؛ از همین رو ملکه سبا برای تحریک عواطف حضرت سلیمان نبی(ع) اقدام به تهیه و ارسال هدیه میکند تا اینگونه صلح و آشتی میان دو جامعه برقرار شود یا باقی بماند.(نمل، آیه 35)
3. اغماض و عفو: گاه علت کدورت و کینه رفتارهای اشتباه و خطایی است که شخص مرتکب میشود. این اشتباهات ممکن است آثار حقوقی یا کیفری داشته باشد، ولی اگر کسی بخواهد میان خود با دیگری یا میان دو فرد از افراد اجتماع، آشتی برقرار کند، باید نسبت به برخی از حقوق حقه خویش ایثار داشته و یا نسبت به افرادی که خطا و اشتباهی کردند، عفو و بخشش و اغماض داشته باشد. اینکه انسان بخواهد به هر شکلی شده حق و حقوق خود را به دست آورد، ممکن است اختلاف و کدورت و کینه را باقی و برقرار کند یا حتی افزایش دهد؛ بنابراین، لازم است تا انسان گاه با دیده اغماض به دیگری عمل کند و حتی از حق و حقوق خویش بگذرد و راه عفو و گذشت در پیش گیرد تا اینگونه کینهها و کدورتها برطرف و صلح و آشتی برقرار شود.(نساء، آیه 128)
4. بیاعتنایی و بیتوجهی: عدهای ظرفیت برخی از توجهات و عنایات را ندارند؛ به طوری که وقتی به آنان توجهی میشود یا توجه بیش از اندازه میشود، خود را میبازند و رفتاری نادرست در پیش میگیرند. بنابراین، لازم است تا با کم توجهی و بیمحلی و بیاعتنایی به این افراد این نکته گوشزد شود که در برداشت خویش اشتباه و خطا میکنند و نباید توجه و عنایت دیگران به خود را به سبب عوامل و اسبابی بدانند که آنان را به غلطانداخته است. با این روش میتوان آنان را از خواب غفلت بیدار کرد و به بازسازی روش و رفتارشان وادار ساخت.در حقیقت افراط در محبت به برخی از افراد موجب میشود تا آنان به اشتباه راه تفریط را در پیش گیرند.
5. تنبیه و مجازات: با توجه به ظرفیتهای افراد لازم است گاه از روش تنبیه و مجازات برای ایجاد اعتدال و تعادل در افراد و تحقق صلح و آشتی بهره گرفت.اینگونه نیست که روش محبتآمیز یا ایجاد انگیزههای مادی یا بیاعتنایی همیشه کارساز باشد. گاه برای ایجاد تعادل باید از شیوههایی غیر از بشارت یعنی انذار و تهدید و تنبیه و مجازات استنفاده کرد. وقتی شخصی که رفتار نادرستی را در پیش گرفته با تهدید یا مجازات مواجه میشود به اصلاح روش و رفتار خود میپردازد و سعی میکند تا از محبت و عنایت دیگران سوءاستفاده نکند. بنابراین، از جمله شیوههای ایجاد اصلاح بهرهگیری از شیوه تهدید و تنبیه و مجازات است تا تعادل ایجاد و صلح و آشتی برقرار شود.(نساء، آیه 34)
6. تعیین داور و حکمیت: از دیگر شیوههایی که برای آشتی و صلح میتوان استفاده کرد، بهرهگیری از افراد شاخص و مقبول برای داوری وحکمیت میان افرادی است که با هم درگیری و تنش دارند و میان آنان کدورت و کینهای ایجاد شده است.(نساء، آیه 35) البته شکی نیست که داور باید دارای شرایط خاص و مقبولیت کافی از سوی طرفین باشد و بتواند با بهرهگیری از ابزارها و شیوههای گوناگون صلح و آشتی را میان افراد ایجاد کند.
موانع آشتی و صلح
برخی از صفات و کارها مانع میشود تا میان شخص با دیگری صلح وآشتی برقرار شود؛ این موانع برخاسته از رذایل اخلاقی است که باید انسان آنها را برطرف کرد و اجازه ندهد تا چنین صفات پستی در او وجود داشته باشد.
از جمله موانع در سر آشتی و صلح میان افراد، اطاعت از شیطان به جای اطاعت از خدا است؛ زیرا فردی که تحت تاثیر شیطان است، وسوسههای شیطانی را پیشوایاندیشه و عمل خود قرار میدهد و از هر گونه آشتی و صلح باز میماند.(بقره، آیه 208)
همچنین تجاوزگری و عدم توجه به محدودیتهای عقلی و نقلی موجب میشود تا شخص گرایشی به صلح و آشتی نداشته باشد. بنابراین، برای رهایی از کدورت و کینهها و قهرها باید حدود الهی را شناخت و از آن تجاوز نکرد.(حجرات، آیه 9)
از نظر قرآن، برتری جویی افراد که خود نوعی تجاوز از حدود عقلی و نقلی است و نیز تکبر، مانع جدی بر سر راه آشتی و صلح میان افراد است.(نساء، آیه 34) بنابراین، اگر بخواهیم میان خود یا دیگران ایجاد صلح و آشتی داشته باشیم، باید از خودبرتربینی و عجب و غرور و تکبرورزی دست برداریم.
صفات پستی چون بخل و خساست به جای ایثارگری و انفاق و احسان از دیگر موانع ایجاد صلح و آشتی است.(نساء، آیه 128)
همچنین انسانهای دنیا طلبی که گرایشی به آخرت ندارند و تنها چشمشان دنبال دنیا است، گرایشی به آشتی و صلح ندارند.(انفال، آیه 1)