kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۱۷۳۴
تاریخ انتشار : ۲۱ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۹:۰۶
خاطرات رفاقت چهل‌ساله حجت‌الاسلام والمسلمین علی شیرازی با حاج قاسم سلیمانی- ۲۴

نگاه برخی قدرت‌ها به مدیریت رهبری

 
 
 
سعید علامیان
قواعد دیپلماسی و بین‌المللی در همه‌جای دنیا اجرا می‌شود: رئیس‌جمهوری و وزیر امور خارجه از هر کشوری بیاید، رئیس‌جمهوری و وزیر امور خارجه‌ کشورمان به استقبال می‌رود. حاج‌قاسم وقتی می‌خواست بشار اسد را ببیند، بشار اسد به استقبال می‌آمد؛ می‌ایستاد تا حاج‌قاسم بیاید. با تمام وجود به سلیمانی اعتقاد داشت. می‌دانست که حاج‌قاسم به حرم اهل‌بیت(ع) و مردم سوریه عشق می‌ورزد. می‌دانست که حقیقتاً حاج‌قاسم، سوریه را حفظ کرده است. بشار، احترام ویژه‌ای برای حاج‌قاسم قائل بود. اگر سلیمانی سوریه بود و هیئتی از ایران به سوریه می‌رفت، صبر می‌کرد تا حاج‌قاسم بیاید و بعد دیدار می‌کرد.
حاج‌قاسم می‌گفت بشار اسد خصوصیاتی دارد که بیشتر سران کشورهای عربی ندارند؛ یکی شهوتران نیست؛ دیگر این‌که دزد نیست. در جلسات، همیشه صحبت از ایستادگی و شجاعت بشار بود. روزهایی که دمشق تقریباً در آستانه‌ سقوط بود و کاخ بشار در محاصره قرار گرفته بود، بشار، محکم توی میدان ایستاد. حاج‌قاسم حتی اوایل به او گفته بود «اگر خودت می‌خواهی بمانی، همسر و بچه‌ات را به بیرون دمشق ببریم.» گفته بود «هم من می‌مانم، هم زن و بچه‌ام!» حاج‌قاسم به زن‌ و بچه‌ بشار هم توجه داشت که حفظ شوند و خسته نشوند. 
حاج‌قاسم با اردوغان هم رفیق بود. اردوغان هم از حاج‌قاسم خط می‌خواند. حتی بعضی اوقات، مباحثی پیش می‌آمد که دولتی‌ها، سلیمانی را به ترکیه می‌فرستادند. می‌دانستند حاج‌قاسم با اردوغان رفیق است و می‌تواند او را توی رودربایستی قرار بدهد تا کاری را بکند یا نکند.
در عراق هم افراد و مقام‌ها، برایش احترام قائل بودند. با همه‌ آنها رفیق بود؛ در حدی که در برابر هیچ خواسته‌ای به حاج‌قاسم نه نمی‌گفتند. 
حاج‌‌قاسم در جنگ با داعش دید اگر قدرتی مثل روسیه وارد شود و در مقابل داعش قرار بگیرد، می‌تواند خللی در صف استکبار ایجاد کند و برای داعش و آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها یک شکست است. 
تصمیم گرفت به دیدار ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه، برود و او را متقاعد کند. البته برای اجرای این تصمیم، نظریات مسئولین را هم گرفته و به جمع‌بندی رسیده بود. به مسکو رفت و با پوتین ملاقات کرد.
پوتین برای حاج‌قاسم ارزش قائل بود؛ آن هم نه به عنوان رئیس‌ستاد کل نیروهای مسلح ایران؛ و نه فرمانده سپاه ایران. حاج‌قاسم، فرمانده یک نیروی ایران بود؛ اما آقای پوتین، عظمت حاج‌قاسم را توی دنیا دیده بود.
آقای پوتین، رهبری حضرت آقا را قبول دارد. رؤسای‌جمهور کشورهای منطقه‌ شمال کشور از جمله پوتین، به دعوت رئیس‌جمهوری به ایران آمده بودند. معمولاً رؤسای‌جمهور کشورها وقتی به ایران می‌آیند، درخواست ملاقات با آقا دارند. پوتین هم درخواست ملاقات کرده بود. آقای پوتین از فرودگاه مستقیم به ملاقات آقا رفت. مدت دیدار، یک ساعت مقرر شده بود. جلسه‌ رؤسای‌جمهور، یک‌روزه بود و می‌بایست سر ساعت تعیین‌شده شروع می‌شد. ملاقات آقای پوتین، از یک ساعت می‌گذرد. چند بار به او تذکر می‌دهند که در آن جلسه، منتظر شما هستند؛ توجه نمی‌کند. دیدار، دو ساعت طول می‌کشد. به پوتین می‌گویند شما برای جلسه‌ رؤسای‌جمهور آمده‌اید و الان جلسه دیر شده است. آقای پوتین، رئیس‌جمهوری که قدرت بلوک شرق است، می‌گوید: جلسه اصلی، این است!
این، نگاه آقای پوتین به عظمت رهبری جمهوری اسلامی است. حاج‌قاسم را هم به عنوان سرباز رهبر ایران می‌داند. وقتی حاج‌قاسم درخواست می‌کند با او ملاقات کند، می‌پذیرد. حاج‌قاسم می‌رود و با زبان استدلال معروفش، او را قانع می‌کند که روسیه وارد جنگ با داعش در سوریه شود. 
حاج‌قاسم با هیچ‌کس رودربایستی نداشت. طبیعی‌ است که روسیه، مطیع حاج‌قاسم نبود که تمام مباحثش را با حاج‌قاسم طرح کند. گاهی روس‌ها موضوعی را با حکومت بشار یا ترکیه می‌بستند؛ حاج‌قاسم، آن را به ‌هم می‌زد و می‌گفت باید با ما مشورت بشود. آنها هم فهمیده بودند که نمی‌توانند حاج‌قاسم را دور بزنند. با تمام قدرت، از منافع جمهوری اسلامی دفاع می‌کرد.
گاهی روس‌ها بنا به منافع‌شان، با آمریکایی‌ها صحبتی می‌کردند و تصمیمی می‌گرفتند. اگر آن تصمیم به ایران آسیب می‌رساند، حاج‌قاسم محکم می‌ایستاد؛ با فرمانده ارتش و وزیر روس برخورد می‌کرد؛ پیغام می‌داد و می‌گفت به آنها بگویید اگر این کار را بکنند، من محکم برخورد می‌کنم. از آن طرف، بعضی جاها، میدان مشترک بود و می‌بایست با هم تصمیم می‌گرفتیم. توی آن میدان اگر جمهوری اسلامی با روسیه همراهی نمی‌کرد، روسیه آسیب می‌دید. 
به آمریکایی‌ها هم پیغام می‌داد. در مذاکراتی که در روسیه و ترکیه انجام می‌شد، چون می‌دانست آمریکایی‌ها آدم‌های نیرنگ‌بازی هستند و شاید سر روس‌ها هم کلاه بگذارند، به آنها هشدار می‌داد. گاهی به واسطه‌ روس‌ها، به ترکیه پیغام می‌داد که اگر این تصمیمی را که گفته‌اید، اجرا کنید، من برخورد می‌کنم. اهل ملاحظه‌کاری نبود. اگر کاری را حق تشخیص می‌داد، دنبال می‌کرد تا به نتیجه برسد. 
حاج‌قاسم، اهل مطالعه بود. هیچ‌وقت از کتاب جدا نمی‌شد. تاریخ کشورها را می‌خواند. 
با توجه به سابقه‌ حضور آمریکایی‌ها در ژاپن و آلمان و کره‌‌جنوبی می‌گفت عراق با ژاپن و آلمان و کره‌‌جنوبی فرق دارد؛ امکان ندارد آمریکایی‌ها بتوانند در عراق بمانند؛ چون فرهنگ مردم عراق و مرزهای اطرافش مثل ایران، با آن کشورها تفاوت اساسی دارد. می‌گفت قدیم می‌شنیدیم که زمانی عاشقان امام حسین(ع) حاضر بودند یک دست‌شان قطع شود و به زیارت بروند! الان به چشم خودمان می‌بینیم با وجود انفجارهایی که در مسیر کربلا اتفاق می‌افتد، راه‌پیمایی هر سال پررنگ‌تر می‌شود و مردم پای برهنه به طرف کربلا حرکت می‌کنند. آمریکایی‌ها که این صحنه‌ها را می‌بینند، اگر ذره‌ای عقل داشته باشند، می‌فهمند که عراق، جای ماندن نیست.