kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۱۵۵۷
تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۹:۱۷

منافقین دیــروز منافقین امــروز-دیدگاه اساتید

 
نفاق در لغت معنا شده‌ دورویی است. یا منافق معنا شده دو رو، ریاکار، مزوّر. منافق به زبان اظهار ایمان می‌کند و در قلب کافر است. قرآن کریم در کنار رسول اکرم دو جریان را به امت معرفی می‌کند. یک جریان، جریان عصمت است؛ که اهل‌بیت پیغمبر اکرم بودند و دوم جریان نفاق.
 در سوره‌ بقره آیه‌ هشت می‌فرماید وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ، جمعی از مردم‌اند که می‌گویند ما به خدا و روز قیامت ایمان آوردیم ولی درواقع مؤمن نیستند یعنی دروغ می‌گویند.
در سوره‌ منافقون با صراحت قرآن می‌گوید منافقین دروغ‌گویند؛ همان آیه اول سوره‌ منافقون می‌فرماید که إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرسول‌الله. منافقین وقتی می‌آیند نزد تو (رسول اکرم) می‌گویند ما شهادت می‌دهیم که تو رسول‌اللّهی. وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ، خدا می‌داند که تو رسول‌الله هستی، وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ، ولی خداوند شهادت می‌دهد که منافقین دروغ‌گویند؛ یعنی این شهادتشان شهادت واقعی نیست به دروغ می‌گویند ما شهادت می‌دهیم ما ایمان داریم درحالی‌که ایمان ندارند.
نکته‌ دیگری که از این آیه فهمیده می‌شود این است که منافقین در میان صحابه‌ پیغمبر بودند؛ یعنی جمعی از صحابه منافق بودند. این‌گونه نبوده که ما بتوانیم بگوییم همه‌ صحابه فاضل‌اند و به هرکدام اقتدا بشود، هدایت در آنها وجود دارد، نه می‌فرماید إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ، چه کسانی کنار پیغمبر اکرم بودند و نزد ایشان می‌آمدند؟ صحابه به کسانی‌ گفته می‌شود که رسول خدا را دیده‌اند و در محضر ایشان حضور پیدا کرده‌اند. خب وقتی در قرآن آمده إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ، پس یعنی منافقین جزو صحابه‌اند، چون صحابه بوده‌اند که نزد پیغمبر اکرم می‌رفتند. پس جمعی از صحابی پیغمبر منافق بودند. اظهار ایمان می‌کردند ولی به دروغ، درواقع ایمان نداشته‌اند.
خداوند در آیه‌ دوم سوره منافقون هم می‌فرماید اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّةً، قسم هم می‌خورند که ما به خدا قسم ایمان داریم اما این قسم را سپر خود قرار داده‌اند که شناخته نشوند و کفر پنهانشان را کسی نفهمد.
جریان منافقین در دوره پیامبر جریانی قوی‌ بوده‌اند که در قرآن بارها به آن اشاره شده است و این‌ها چند نمونه بود.
منافقین در مکه پایه‌گذاری شدند قرآن اشاراتی دارد مثلاً‌ در سوره‌ مدثر که چهارمین سوره‌ نازل شده است آنجا قرآن می‌گوید الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ، یک عده هستند که در دلشان مرض هست؛ پس منافقین از دوران مکه وارد جریان مسلمانان شده‌اند.
این جریان نفاق بعدها در مدینه خیلی توسعه پیدا کرد و در حد یک دولت در سایه شده بود که در درون توطئه‌ها و کارهای خودشان را دنبال می‌کردند و تا می‌توانستند کارشکنی می‌کردند. ولی خب از این‌طرف هم اظهار ایمان می‌کردند و خودشان را به پیغمبر نزدیک می‌کردند.
می‌دانیم که این جریان نفاق خیلی جاها توانستند به اسلام ضربه بزنند. در جنگ احد همین منافقین بعضی‌ها را تحریک کردند و حدود سیصد نفر از جنگ و کمک به پیغمبر فاصله گرفتند. در صلح حدیبیه هم ما می‌بینیم که به پیغمبر اکرم اعتراض می‌شود و یک جمعی هم در این اعتراض شرکت می‌کنند و سروصدایی بلند می‌شود.
همین‌طور وقتی پیغمبر اکرم روزهای آخر عمرشان گفتند کاغذ و قلمی بیاورید که من چیزی برای شما بنویسم که بعد از من گمراه نشوید. جسارت کردند و گفتند نه ما قرآن برایمان بس است و عده‌ای هم همراهی کردند و نشد؛ یعنی حتی مانع نوشتن آن سفارش پیغمبر اکرم شدند. این منافقین ظاهراً هم به‌عنوان طرفداری پیغمبر وارد می‌شدند.
جریان نفاق بعد از پیغمبر اکرم همچنان نفاقشان را حفظ کردند و می‌گفتند ما مؤمنیم اما در یک‌جهت دیگر شمشیر را از رو بستند و با اهل‌بیت پیغمبر اکرم رودررو شدند. مثلاً شما ببینید معاویه می‌آید با امیرالمؤمنین وارد جنگ می‌شود رودررو می‌شود. خب معاویه که می‌گوید من مسلمانم، می‌گوید من پیرو پیغمبرم. چرا با برادر او، وصی او می‌جنگد؟
پس جریان نفاق بعد از پیامبر هم چنان ادامه پیدا کرد. جریان نفاق اهل‌بیت را از دور حکومت خارج کردند. آثار جریان نفاق صدر اسلام هنوز در جامعه اسلامی حضور دارد و کاملاً احساس می‌شود.
از ابتدای پیدایش اسلام، پدیده و جریان منافقین وجود داشته است. امروز جریان منافقین شاید در مصادیق متعددی قابل‌بحث باشد. حداقل ما سه دسته را در بین منافقین می‌شناسیم:
یک دسته منافقانی هستند که در اصل ایمان نفاق دارند. می‌گویند ما مؤمنیم ولی در واقع کافرند و دروغ می‌گویند و به خدا و روز قیامت ایمان ندارند. مثل همان‌ها که در آیه‌ هشت سوره‌ بقره معرفی شده‌اند: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ.
دسته‌ دوم منافقان در عمل‌اند. این یک درجه از دسته اول، خباثتشان کمتر است. این‌گونه‌اند که مثلاً ظاهرش، ظاهری متقی و اهل ایمان است اما باطن او باطن فردی گنه‌کار. ظاهری رنگین و باطنی ننگین. این‌ها منافقان در عمل‌اند. این حالت‌ها شاید در اهل ایمانی هم که ایمان حداقلی دارند هم دیده بشود.
دسته‌ سوم منافقان در جوامع بشری تعریف می‌شوند و در واقع یک نفاق جریانی هستند. مثل وضعیت امروز دولت‌های غربی و آمریکا. این‌ها یک‌جور حرف می‌زنند، مثلاً حرف از حقوق بشر می‌زنند ولی در عمل نسل‌کشی می‌کنند، از سلاح‌های کشتارجمعی استفاده می‌کنند. وقتی دولت‌های غربی حرف می‌زنند خیلی از حقوق بشر و عدالت دم می‌زنند اما با استعمار و جنایت در کشورهای مختلف آفریقا و جاهای دیگر دنیا خودشان را ثروتمند کردند. دولت‌های غربی دم از حقوق بشر می‌زنند اما برای پیشبرد کارشان داعش را تشکیل می‌دهند و حمایت می‌کنند. خب شما چرا دم از حقوق بشر می‌زنید؟ پس شما به حقوق بشر کفر می‌ورزید و اعتباری برای آن قائل نیستید. فقط برای آنچه اهداف خودتان را پیش ببرد، اهمیت قائلید و نه برای حقوق انسان‌ها. اگر لازم شد که شما هدفتان پیش برود ولو یک‌میلیون انسان هم در ویتنام به دست ارتش آمریکا کشته شود، می‌کشید؛ یعنی در عمل بسیار خشن، بسیار منفعت‌جو هستند اما خب حرف‌هایی که می‌زنند حرف‌های ظاهری و حقوق بشری است. سازمان‌های حقوق بشر را هم که تشکیل می‌دهند در آن نفوذ می‌کنند که باز آنچه آنها می‌خواهند اتفاق بیفتد.
* دکتر سیدمحسن میرباقری 
مفسر قرآن کریم و استاد علوم قرآن و حدیث