بررسی سریالهای شبکه نمایش خانگی (بخش نهم)
سقوط، زحمت عبور از داعش را 5 دلار محاسبه کرد!
چرا «آیسان» یک تنه موصل را نجات نداد؟
سجاد رضایی
پرونده سریال پرحاشیه «سقوط» با توزیع قسمت نهم بسته شد. سریالی که فرامتن پرحاشیه فراوانی داشت و این حواشی بر تحلیل فنی و دقیق سریال سایه افکند و نقصانهای روایی و فنی این مجموعه تحتالشعاع حواشی آن قرار گرفت.
در قسمت نخست سریال «سقوط» آیسان (الناز) با رفتارهای عجیب همسرش مواجه میشود و او هیچگاه تغییر رفتارهای همسرش را دقیق پیگیری نمیکند. او همواره نمودی از یک شخصیت کنجکاو است که با توجیهات بسیار سادهانگارانه قانع میشود. این ساده انگارانگی و مطیع بودن با نسخه «سوپروُمَن» شده او حین کشتن ابوعبیده تعارضات فراوانی در متن اثر پدید میآورد.
روشهای نه چندان اقناعکننده ژاکان در مقابل همسرش با متغیرهای نمایشی سریال همخوانی ندارد.او همسرش را از کشور خارج میکند و به محل استقرار نیروهای داعش میرساند و این زن هیچ کنشی جدی در مقابل مجموعه رفتارهای پرتناقض او نشان نمیدهد و مرد میتواند با رفتارهای ظاهرا عاشقانه، آیسان را به جهنم داعش ببرد و گویا این پرنده در قفس به این سرنوشت راضی بوده که در دوران زندگی در میان داعشیان از همسرش باردار شده است. آیسان پس از رفتارهای متناقض ژاکان با پذیرش استدلالهای اولیهاش، با تناقض های دیگری مثل رخدادهای درون ویلای ترکیه مواجه میشود و بدون اینکه از سوی ژاکان پاسخهای قانعکنندهتری دریافت کند همراه او به داعش ملحق میشود.
زمانی که آیسان با عبارت «مجاهد فی سبیل الله» از سوی همسرش مواجه میشود و ژاکان پیوستن خود به داعش را به اطلاع همسرش میرساند در انفعالیترین حالت ممکن آیسان هیچ واکنشی از خود نشان نمیدهد.
آیسان خیلی منطقی با پیوستن شوهرش کنار میآید.این پذیرش با ابعاد شخصیت طغیانگر آیسان تعارضات در شخصیتپردازی را گسترش میدهد و حتی پس از کشته شدن همسرش تا زمانی که پیشنهاد ازدواج با ابوخالد مطرح نمیشود، آیسان صرفا یک نظارهگر است و اگر موضوع ازدواجش پیش نمیآمد، او شاید مدتها در محل استقرار زنان بیوه داعش زندگی معمول خود را ادامه میداد.
رفتارهای ناپایدار و غیردراماتیک این زن در دوران حیات شوهرش ادامه دارد و نقطه عطف اعلان باردار بودنش، نشانهای از این رفتار ناپایدار است.
قبل از سفر این زوج به ترکیه، در حالی که آیسان اغلب در خانهاش حضور دارد وابستگان داعشی ژاکان چگونه فرصت پیدا کردهاند این حجم از مهمات را در خانه آنان پنهان کنند، در حالیکه برای پنهان کردن این حجم از سلاح همانطور که در بخش کشف، مشاهده میشود زمان بسیار زیادی لازم است و قطعا نیاز به کار معماری و
ساخت و ساز داخلی چندین روزه دارد.
وقتی آیسان متوجه این حجم از پنهانکاری نمیشود، باید عنوان تهی را به این شخصیت نسبت داد.
با کشته شدن ژاکان و یافتن موبایل توسط آیسان، رخدادهای محیرالعقول سریال آغاز میشود. هر زمان این شخصیت دچار مشکلی میشود ابر و باد و فلک دست در دست هم میگذارند تا رازهای او فاش نشود.
چرا کاراکتر آیسان تهی است؟
«دیاکو» کاریکاتوریزه شده ماموران «اف بیآی» در سریالهای آمریکایی است. بر طبق عادت، پلیسها یا ماموران مخفی در شخصیت خود موتیفی را دارند مانند سیگار کشیدن، همچون شهاب حسینی که در «پوست شیر» مکرر و بیدلیل آب معدنی مصرف میکند.
موتیف کاراکتر دیاکو، بازی با ریشهای چانه است. شخصیتسازی با این نشانهها، سردستی به نظر میرسد و نمیتوان صرف اتکا به یک دکمه، کت دوخت. او هر بار با ریشهای چانهاش بازی میکند، راهحل بزرگی را برای حل مشکلاتش پیدا میکند!
پس از برقراری ارتباط دیاکو با آیسان، دیاکو به فکر نجات او میافتد و مدیران بالا دستش با این اقدام مخالفند. در هیچ کجای روایت دیاکو در نسبت با رئیسمستقیم خود نشانهای از حرف شنوی و پذیرش اوامر بالادستیها را از خود بروز نمیدهد. در ادامه دیاکو از اردلان میخواهد در پروژه نجات دخترک با او همکاری کند و دو هزار دلار به او پول میدهد. کدام قاچاقچی عاقلی حاضر میشود با چنین مبالغی خودش را در آغوش داعش بیندازد؟
مگر سیستم اطلاعاتی و امنیتی کشور دچار قحط الرجال شده است که از یک شهروند بسیار «تابلو» که هیچ شباهتی برای گول زدن و فریب دادن داعشیان ندارد توسط دیاکو استفاده شود. ضمن اینکه دیاکو باید به دنبال فردی نفوذی باشد که شک برانگیز هم نباشد.
عادت اردلان در عبور از بازرسیهای داعش هم بسیار جالب است و روی این مسئله تاکید دارد که با اهدای
5 دلار میتواند از بازرسی داعش عبور کند!
اگر عناصر وابسته به داعش 5 دلاری بودند چه نیازی به تجهیزات گسترده و اتحاد چندین ارتش برای آزادسازی موصل بود؟ با لحاظ شدن چنین المانهایی در روایت قطعا از ارزش تلاشهای گسترده برای آزادی موصل کاسته خواهد شد. هر بار اردلان و همراهان او در چنگال داعش گرفتار میشوند، توسط نیروهای غیبی مسیرشان باز میشود و آسمان شروع به بارش تک تیرانداز میکند. در طول مسیر اردلان بارها رصد میشود که اتفاقی برای او نیفتد.
در قسمتهای پایانی وقتی شبکه تکتیراندازها به نمایش گذاشته میشود، این سؤال پیش میآید چرا برای نجات آیسان از همان نیروهای داخلی مستقر در موصل استفاده نشد؟ چرا نیرویی مثل اردلان را استخدام میکنند و برای حفاظت وی، یک لشگر تک تیرانداز باید او را دنبال کنند؟!
آیسان با دیاکو از طریق تلفن ارتباط برقرار میکند و به صورت مدام از او در خواست کمک میکند. این درخواست و این به تاخیرها فقط موجب این شده است سازنده، سریال خالی از محتوایش را طولانیتر کند. زمانی که آیسان قصد کشتن فرزند خودش را دارد، 10 دقیقه با خواهش دیاکو برای انصراف او از این کار و دقایق فراوانی با سکانسهای کاریکاتوری درخواست کمک از سوی آیسان به نمایش گذاشته میشود و چون مسئله نجات این زن از سوی مخاطب قابل پیشبینی است، چون مسیر روایی سریال برای نجات این زن طراحی شده است و سکانسهای مذکور غیرفنی و اضافه به شمار میآید.
آیسان این ارتباط پنهانی خود را با دیاکو و به صورت تلفنی با حضور در سرویس بهداشتی دنبال میکند اما هیچگاه و هیچ کسی او را در داخل سرویسها به دام نمیاندازد. در صورتیکه با حضور طیف وسیعی از زنان در مضافه این تنها سرویس محل مراجعه است.
شخصیتها و کاراکترها مثل دیاکو، آیسان و اردلان ثبات فکری ندارند، ثبات انتخاب ندارند. اردلان در ارتباط با دیاکو با یادآوری خاطره خواهرش او را حاضر به همکاری میکند!
این عدم ثبات، در سکانس گفتوگوی تلفنی آیسان با دیاکو در اتاق«ام عبیده» خودنمایی میکند. آیسان چگونه حاضر به انجام چنین ریسکی میشود؟آیسان ترسو، ناگهان دختر شجاع دلی میشود و ام عبیده را به قتل میرساند و او را در سرویس بهداشتی پنهان میکند!
در جای جای این سریال همه شخصیتها با ضریب هوشی ضعیفی خلق شدهاند، برای اینکه سازندگان خود را به سرمنزل مقصود برسانند، این شیوه را در سینمای ایران با مترادف «کارگردانی شده» با زمینهای منفی مورد استفاده قرار میدهند.
ماموران داعش بارها برای تجسس به مضافه میآیند و تا حاشیه 10 متری این مکان را برای پیدا کردن جنازه «ام عبیده» جستوجو نمیکنند. چنین نشانههایی همان مترادف کارگردانی شده بیش از حد معمول روایت را در ذهن متبادر میکند و سازندگان مخاطبان خود را بیش از حد دست کم میگیرند.
این موقعیت آفرینی کارگردانی شده در سکانسهای دندانپزشکی به اوج خود میرسد تا جایی که مامور همراه آیسان برای نگارش یک نسخه او را دنبال نمیکند.در حالیکه لحظه به لحظه او را رها نکرده است.
چطور ممکن است که این زن ناگهان شجاعدل شده که تا قبل از موقعیت دندانپزشکی تنها مسئلهاش نجات خودش بوده حالا حاضر به کارگذاری تجهیزات جاسوسی و بمب در مقر ابوخالد میشود؟!
آیسان در این سریال هم اقدام به آدمکشی کرد، جنازه فردی را که کشت ناپدید کرد و هم در دفتر ابوخالد اقدام به بمب گذاری کرد، تنها کاری که آیسان نکرد این بود که موصل را نجات نداد!
با نمایش سکانس عبور آیسان از گیت ابوخالد این ایده در ذهن متبادر میشود که برای کارگردان بهتر است که به میز تدوین بازگردد.
سریال سقوط برای کارگردانش مصداق سقوط به میز تدوین است. مهدویان و تیم همراه او باید به خود استراحتی بلندمدت بدهند و در صورتی به عرصه ساخت بازگردند که ایده تازهتری را یافته باشند و اگر نه کشتن عناصر وابسته به داعش بهوسیله تکتیراندازها از بالای پشتبامهای حداکثر دوطبقه موصل کار دشواری است.
جالب اینجاست که تک تیراندازها فرد مامور شده از سوی ابوخالد برای دستگیری آیسان را مورد هدف قرار میدهند، اما آیسان را نجات نمیدهند. ابوخالد آنطور که مخاطب مشاهده میکند یک خودروی تویوتای «های لوکس» دارد. آیا این خودرو سرعت آخرین نسخه بوگاتی را دارد که در تمامی اثر به شکل محیرالعقولی به وانت اردلان که از غروب روز نجات حرکت کرده
(بر اساس آنچه در سریال مشخص است) میرسد؟ آیا یک وانت آمریکایی حداکثر سرعتش یک پنجم وانتهای لوکس است؟