نقش حب و بغض در زندگی از منـظر قـرآن
منصور حسینی
از مشهورترین سخنانی که در تعریف دین از معصوم(ع) نقل میشود، تعریف دینداری به دوستی و دشمنی است. به این معنا که اصولا دینداری را چیزی جز دوستی و دشمنی نمیدانند. از آنجا که دین در اندیشه اسلامی، همه گستره زندگی بشر را در بر میگیرد، نمیتوان جایی را یافت که دوستی و دشمنی یا همان حب و بغض در آن نقشی نداشته باشد.بنابراین میتوان گفت که حب و بغض، از مهمترین مسائلی هستند که همه زندگی انسان را تحت تاثیر خود قرار میدهند.هر کسی رفتارهای خود را بر اساس بینشها و نگرشهایش سامان میدهد، بر این اساس میتوان گفت که رفتارهای هر کسی در زندگی فردی و اجتماعی مبتنی بر حب و بغض است. به این معنا که به چیزی علاقه و گرایش نشان میدهد و از چیزی دیگر تنفر و بیزاری میجوید. اینگونه است که یکی از مهمترین اصول رفتاری در دین اسلام یعنی تولی و تبری شکل میگیرد و در اشکال مختلف و سطوح گوناگون زندگی خود را نشان میدهد. نویسنده این مطلب به بررسی نقش کلیدی دوستی و دشمنی در زندگی بشر پرداخته و تحلیل قرآن را در این حوزه ارائه داده است.
***
حب و بغض مثبت و منفی
تحلیل قرآن نسبت به مسئله حب و بغض اینگونه است که میتواند امری مثبت و یا منفی باشد. هر حب و دوستی، ارزشی و مثبت و سازنده نیست، چنانکه هر گونه بغض و دشمنی نیز نمیتواند امری منفی و ضد ارزشی باشد. آنچه به دوستی و دشمنی معنا و مفهوم میبخشد متعلق دوستی و دشمنی است. به این معنا که اگر شخص به هنجارهای عقلانی و شرعی واکنش منفی نشان دهد و آن را دشمن بدارد معلوم میشود که چنین دشمنی و بغضی، امری منفی و ضد ارزشی است؛ اما اگر متعلق بغض و دشمنی وی، ناهنجاریها و امور زشت و پلید باشد، این دشمنی امری مثبت و ارزشی تلقی میشود. دوستی و حب نیز اینگونه است، بنابراین نمیتوان هر گونه دوستی را امری درست و ارزشی و مثبت ارزیابی کرد. بسیاری از دوستیها از نظر اسلام میتواند ضد ارزشی باشد و از آن نهی شده باشد. تنفر و بیزاری از هنجارهای اجتماعی و اصول اخلاقی میتواند شخص را از کمال انسانی دور کند و در مسیر سقوط و هبوط قرار دهد. بارها دیده شده است که شخصی نسبت به مفهوم هنجاری و اخلاقی یا شخص مثبت و سازنده، تنفر دارد و این تنفر و بیزاری وی موجب میشود تا نه تنها به آن هنجار و یا شخص مثبت، گرایش پیدا نکند، بلکه موضعی را در پیش گیرد که موجب آسیب شود.
خداوند در آیه 8 سوره مائده بغض و تنفر افراد را زمینهساز گرایش و انحراف به سوی بیداد و بیعدالتی میشمارد. گاه انسانی به سبب اینکه نسبت به شخصی تنفر و کینه دارد، در حق وی بیعدالتی میورزد و بر اساس انصاف و عدالت درباره وی قضاوت نمیکند و یا حق و حقوق وی را نمیدهد و بلکه به حق و حقوق وی تجاوز کرده و به وی ستم میکند.
آیه دوم همین سوره همچنین تبیین میکند که بغض و کینه زمینهساز تجاوز و تعدی به دیگران و حقوق طبیعی و مسلم آنان میشود و حتی موجب میشود تا فرصت از دیگری سلب شود و نتواند به مسئولیتهای خویش عمل کند و راه و مسیر کمالی خود را طی کند. به سخن دیگر، بغض منفی موجب میشود تا راه کمال و پیشرفت و رشد بر دیگری بسته شود و شخص از حقوق ابتدایی و طبیعی خود که همان کمال است بازماند.
بسیاری از اختلافات درونی در جامعه به سبب بغض منفی و نادرستی است که از سوی برخی اعمال و اظهار میشود. رفتارها در هنگامی که از سوی بغض تغذیه میشود از حالت طبیعی خارج میشود و مانع عمده دستیابی به موفقیتها میشود. خداوند این معنا را در آیه 64 سوره مائده گزارش میکند که چگونه بغض منفی میتواند آثار زیانباری بر جامعه به جا گذارد و پیروزیها و موفقیتها را از جامعهای سلب کند. در مقابل، بغض و دشمنی نسبت به امور زشت و پلید و یا ضد کمالی نه تنها عامل حرکتی انسان به سوی خیر و خوبی است بلکه موجب میشود تا رفتارها و مواضع شخص نسبت به هرگونه پلیدی چنان باشد که فرصت رشد را از ناهنجاریها و پلیدیها در شخص و جامعه بگیرد. از این رو اینگونه بغض و دشمنیها نه تنها ضد ارزشی نیستند بلکه از امور ارزشی و هنجاری دانسته شده و تقویت آنها مورد توجه و اهتمام عقل و دین میباشد.
هر انسانی که در درون خود از زشتیها، ناهنجاریها و پلیدیها بیزار و متنفر است باید آن را آشکار کند. خداوند در آیه 4 سوره ممتحنه حضرت ابراهیم(ع) را به سبب اعلان بغض و دشمنی نسبت به مشرکان به عنوان اسوه معرفی میکند و از مومنان میخواهد تا بغض و تنفر باطنی خویش را نسبت به شرک و مشرکان، علنی سازند و به طور شفاف راه خود از راه شرک و مشرکان متمایز کنند..
اعلان روشن و آشکار تنفر و بیزاری نسبت به شرک و مشرکان افزون بر اینکه مرزهای خودی و غیر خودی را مشخص میکند موجب میشود تا هر گونه ارتباطی میان مومنان و مشرکان از میان برود؛ زیرا تنفر باطنی و بیزاری آشکار موجب میشود تا از نظر احساسی و عاطفی هیچگونه گرایشی به مشرکان نداشته باشند و برای بقای شرک و مشرکان کاری انجام ندهند. براین اساس اگر کسی بر خلاف این آموزه قرآنی و به دور از سرمشق گرفتن از حضرت ابراهیم(ع) بخواهد نسبت به شرک و مشرکان عواطف و احساسات مثبتی نشان دهد و بغض و کینهای نداشته باشد،چنین شخصی از دایره ایمان بیرون و از جرگه شهروندی جامعه ایمانی و مومنان خارج است.
خداوند در این آیه بیان میکند که علت و عامل اصلی بغض و دشمنی حضرت ابراهیم(ع) نسبت به مشرکان تنها به سبب شرک آنان بوده است و تنها زمانی این کینه و دشمنی به دوستی و محبت تبدیل میشود که مشرکان دست از شرک بردارند و راه ایمان را در پیش گیرند. البته بغض و دشمنی داشتن نباید انسان را از دایره عدالت بیرون برد. به این معنا که بغض و کینه مومنان همواره با اصل عدالت محدود میشود. اینگونه است که خداوند در آیه 8 سوره مائده بیعدالتی حتی نسبت به دشمنان و کافران و مشرکان به سبب بغض و تنفر داشتن از آنان را جایز نمیشمارد و فرمان میدهد که با حفظ بغض و کینه نسبت به آنان، در حقشان عدالت را مراعات کنند.
به عبارت دیگر اصل عدالت و دوری از ظلم و ستم در هر حال مثبت و امری ارزشی است که مومنان باید رعایت کنند و خداوند با آنکه فرمان میدهد تا بغض و کینه خود را نسبت به دشمنان و شرک و کفر آشکار کنند، ولی به مومنان اجازه نمیدهد که از دایره عدالت بیرون روند و در حق آنان ظلم و تجاوزی روا دارند.(مائده آیات 2 و 8)
مومنان همان گونه که باید نسبت به دشمن بغض داشته باشند باید نسبت به مومنان حب و دوستی بورزند. از این رو اصل تولی به معنای اعلان رسمی گرایش به دوستی دوستان در کنار اصل تبری به معنای اعلان رسمی بیزاری از دشمنان و افکار واندیشههای آنان مورد تاکید قرار گرفته و به عنوان اصول اصلی دین معرفی شده است.
بغض خدا
کافران و مشرکان از جمله کسانی هستند که نسبت به خداوند بغض داشته و بیزاری خویش را در رفتارهای خویش نشان میدهند. در حقیقت زندگی آنان سرشار از نمونههایی است که بیانگر بغض و بیزاری آنان نسبت به خداست. در مقابل، خداوند نیز نسبت به برخی از بندگان خویش بغض و بیزاری داشته و آن را بصراحت بیان میکند. مراد از بغض الهی، دوری از تقرب و عدم بهره مندی از عنایت و رحمت و فضل الهی است.
نگاهی گذرا به رفتارهای کسانی که نسبت به خدا و دین وی بغض و بیزاری دارند نشان میدهد که ریشه بغض آنان،حق ناپذیری(غافر آیه 10) و عدالتستیزی و روحیه تجاوزگریشان است.
از این روست که مشرکان و کافران نسبت به دعوتهای پیامبران الهی واکنش منفی نشان میدهند و به جدال بیمورد در آیات الهی میپردازند.(غافر آیه 35) اما علت اصلی بیزاری و بغض الهی نسبت به برخی بندگان اندیشهها و رفتارهای ضدکمالی آنان است. خداوند در برخی از آیات به روشنی اعلان میکند که اموری چون ظلم و بیعدالتی، مجادلههای بیدلیل در آیات و آموزههای قرآن، رد کردن دعوت پیامبران(غافر آیات 10 و 35) و سخنان بیهوده و به دور از عمل گفتن (صف آیات 2 و 3) و در پیش گرفتن رفتارهای زشت و پلید دیگر چون ازدواج با همسر پدر (نساء آیه 22) و عمل نکردن به تعالیم وحیانی و دوری از اطاعت خداوند، مهمترین عامل بغض و بیزار خداوند از بشر است که آثار و پیامدهای آن در زندگی او به اشکال گوناگون خودنمایی میکند.
بغض نسبت به مومنان
بیگمان داشتن بغض و کینه نسبت به مومنان در کنار دوستی و حب داشتن نسبت به کافران و مشرکان که از سوی برخی از مدعیان ایمان ظاهر میشود،گواه صادقی است که ایمان آنها، ایمانی نارسا و سست عنصر است.
البته علل و عوامل درونی و بیرونی چندی موجب میشود تا شخص نسبت به کارهای خوب و هنجاری و یا نسبت به مومنان و انسانهای هنجاری و خوب، کینه و دشمنی به دل راه دهد و در رفتارها و مواضع مختلف آن را نشان دهد. از جمله عوامل بغض و کینه نسبت به مومنان بیماردلی برخی از افراد است. این بیماردلی زمینهساز بغض و کینه نسبت به مومنان میشود و با انسانهای دیندار رفتارهای زننده و زشتی را سبب میگردد.(محمد آیه 29)
شرک باطنی (ممتحنه آیه 4) و وسوسههای ابلیسی وشیطانی (مائده آیات 90 و 91) و نافرمانی از خدا و پیامبر(ص) و عدم انجام کارها و مسئولیتهای انسانی در قبال نفس خود و دیگران و خدا و رفتارهای ضد اخلاقی و ضد دینی چون بستن راه بر مومنان و اهل مسجد (مائده آیه 2) مهمترین علل و عواملی است که شخص را به سوی بغض و دشمنی نسبت به مومنان سوق میدهد.
در جامعه اسلامی افرادی یافت میشوند که به ظاهر مسلمان هستند ولی با دشمنان پیمان دوستی میبندند و برای آنان کار میکنند و نسبت به اهل ایمان کینه و دشمنی میورزند. این افراد مورد لعن و نفرین خداوند قرار میگیرند و اثر این نفرین در میان خودشان افزایش مییابد. (مائده آیه 64)
به سخن دیگر، کسانی که نسبت به مومنان بغض و کینه دارند در میان خودشان گرفتار بغض شدیدی خواهند شد و با نفرین الهی در اثر شعلههای اختلاف درونی از هم میپاشند و از صفحه روزگار محو خواهند شد.
کسانی که میخواهند بغض وکینه خویش را نسبت به ایمان و کارهای پسندیده و نیک از میان بردارند باید ایمان را در خویش ایجاد و یا تقویت کنند(اعراف آیات 42 و 43) و با در پیش گرفتن راه تقوا و دوری از همه پلشتیها و زشتیهای عقلانی و شرعی (حجر آیات 45 و 47) و انجام عمل نیک و صالح (اعراف آیات 42 و 43) کینهها را از دل خویش بزدایند و حب و دوستی کارهای نیک واندیشههای پاک و اهل صلاح و ایمان را در دل خود بکارند.
به هر حال با نگاهی گذرا به آیات قرآن میتوان دریافت که رفتارهای آدمی بر اساس حب و بغض و دوستی و دشمنی شکل میگیرد و انسان باید برای قرار گرفتن در مسیر کمال مواظبت و دقت تمام داشته باشد تا گرفتار بغض ناپسند و حب ناپسند نشود، زیرا داشتن حب و بغض ناپسند به معنای گرایش به زشتیها و نواقص و دوری از کمال انسانی است. در زندگی انسان، حب و بغض نقش بسیار مهم و اساسی را ایفا میکند. البته از آنجا که آیات در این باره بسیار است امکان پرداختن به همه آنها در اینجا ممکن نیست ولی در یک کلام میتوان گفت که دین یعنی راهنمای زندگی و کمال یافتن و این دین چیزی جز حب و بغض نیست: هل الایمان الا الحب و البغض؛ مگر ايمان چيزى غير از حب و بغض است؟ ( الکافي ، جلد۲ ، صفحه۱۲۵) بنابراین توجه داشته باشیم که به چه چیزی و چه کسی حب و یا بغض داریم تا دانسته شود در کدام مسیر هبوطی و یا کمالی قرار داریم