عفت نفسانی زمینهساز حیای اجتماعی
نرگس عابدیان
عفت و پاکدامنی خودداری نفس از شهوات نفسانی است. هنگامی که نفس انسانی از شهوات پرهیز کند و بدان گرایش نداشته باشد، در عمل اجتماعی نیز از هر گونه زشتیها پرهیز میکند. اینگونه است که ارتباط تنگاتنگی میان یک فضیلت اخلاقی با یک رفتار اخلاقی پدید میآید.
نویسنده در این مطلب رابطه میان عفت و حیا را بر اساس آموزههای وحیانی اسلام تبیین کرده و آثار اجتماعی عفت و حیا را توضیح داده است.
***
مفهومشناسی عفت و حیا
عفّت، حالتى از حالتهاى نفس است كه با وجود آن، شهوت نمى تواند بر نفس غلبه كند.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 573 «عفّ») بنابراين خوددارى نفس از شهوات نفسانى و تمايلات غير شايسته، در هر شخص و در هر موضوع، عفّت ناميده مى شود.(التحقيق، المصطفوی، ج 8، ص 180، «عفّ»)
علمای اخلاق نیز در تعریف عفّت، آن را انقياد و کنترل قوّه شهويّه، در مقابل امر و نهى عقل، همچون ازدواج و خوردن در حد اعتدال عقلى و عرفى دانستهاند. (جامعالسعادات،
ج 2، ص 17)
این حالت نفسانی به انسان کمک میکند تا گرایش به امور طیب داشته و بر حفظ نفس بکوشد و خود را از زشتیها دور نگه داشته و از دیگران خود را بپوشاند و حجاب بر گیرد و همچنین نسبت به دیگران چشم فروهشته داشته و از مردان و زنانی باشد که دارای غض البصر هستند هرگز در چشم دیگران نمینگرند و از هر گونه زشتی شرم و حيا میورزند و به امور پاک گرایش دارند. اینگونه است که نفس عفیف از هر گونه تبرّج، فحشا، دَعا یعنی درخواست كار زشت، گرفتاری در «شهوت»، «زنا»، «بغى»، «رفث»، «محيض»، «طمث»، «مسّ» شیطانی پرهیز میکند.
حيا نیز به معناى انقباض و خوددارى نفس از زشتيها و ترك آنهاست(مجمع البيان، ج 5 ـ 6، ص 646 ) و شخص دارای صفت اخلاقی حیا از هر گونه زشتی و قبیح عقلانی پرهیز دارد و اهل وقاحت نیست(همان، ج 1 و 2، ص 143) پس عفت، انقیاد و کنترل قوت شهوانی توسط عقل و حیا انقباض از زشتیها و امور قبیح است.
به عبارت دیگر عفیف کسی است که بر قوای شهوانی خود مسلط شده و عقل را بر نفس چیره ساخته و مدیریت نفس را در کنترل عقل قرار داده است؛ ولی حیا نوعی خودداری و انقباض نفس از زشتیها و انجام امور قبیح است. لذا میتوان گفت که عفت است که حیا را به دنبال دارد و کسی که عفیف است حیا میورزد.
در ضمن حیا یک عمل اجتماعی پسندیده اخلاقی است؛ در حالی که عفت یک حالت نفسانی و از فضایل اخلاقی است که آثار آن در رفتارهای اجتماعی از جمله حیا بروز میکند. از این رو در آیات قرآن همواره حیا در ارتباط با نوع رفتار آدمی مطرح میشود. از جمله حیای زنان و حتی زنان سالخورده با پوشش مناسب(نور، آیه 60) یا حیای آدم و حوا و پوشاندن عورتهای خود با برگهای درختان بهشتی(اعراف، آیه 22؛ طه، آیه 121) یا حیا در گفتار و سخن (احزاب، آیه 33؛ بقره، آیه 26) که همه بیانگر رفتارهای اجتماعی است.
البته برخی عفت را به پاکدامنی تعبیر میکنند، در حالی که پاکدامنی یکی از جلوههای عفت است؛ چرا که عفت پاکی نفس و طهارت آن است که به دنبال تسلط عقل بر شهوات پدید آمده است. شخص عفیف با تسلط عقلانی بر شهوات نفسانی، این امکان را برای خود فراهم آورده است که در هر چیزی به طیبات و پاکیها و امور طاهر گرایش داشته باشد. همچنین عفیف به سبب تسلط عقلانی، از اعتدال و تعادل برخوردار است. از این رو از آثار عفت،به اعتدال در امور از جمله امور جنسی اشاره میشود.(مومنون، آیات 5 و 6؛ معارج، آیات 29 تا 31)
بر همین اساس فردعفیف به ازدواج به عنوان یک راه عقلانی و منطقی جهت پاسخگویی به نیازهای جنسی خود توجه دارد. او نه تنها شهوات خویش را سرکوب نمیکند بلکه میکوشد تا در حد متعادل و متناسب به شیوه درست به این نیازهای طبیعی و غریزی خود پاسخ دهد. از همین رو علمای اخلاق در تعریف عفت آن را به انقیاد و کنترل عقلانی نفس تعریف کردهاند؛ چرا که عقل، به ایجاد تعادل گرایش دارد و عدالت یکی از اصول اساسی احکام عقل عملی است که بایستهها و شایستهها را تبیین میکند.
آثار و کارکردهای عفت و حیا در زندگی
عفت فضیلت کامل و تمامی است که آثار آن در همه زندگی بشر خودنمایی میکند؛ زیرا عفیف انسان خردمندی است که عقل خود را بر خود حاکم ساخته و اجازه نداده است تا شهوات و هواهای نفسانی، راه طغیان را در پیش گرفته و فجور ورزد. عفیف با چیرگی عقل بر نفس، از پاکی روحی و روانی خاصی برخوردار است که از هر گونه زشتیها، ناپسندها و امور قبیح پرهیز میکند و پاکی، همه وجودش را در برگرفته است؛ چنانکه اعتدال و تعادل در رفتار داشته و ضمن عدم سرکوب نیازهای طبیعی و شهوانی نفسانی تلاش کرده است که این نیازها از راه صحیح برآورده شود.
اگر عقل به خوبیها و نیکیها فرمان میدهد و آن را شایسته و بایسته عمل میداند و از زشتیها پرهیز میدهد، در حقیقت عفیف به سبب چیرگی عقل، گرایش به هر چیزی دارد که در فرهنگ قرآنی از آن به نام خیر یاد میشود. از این رو امیرمومنان(ع) عفت را سرآمد هر خیری میداند و خاستگاه و ریشه همه خیرها را عفت ورزی نفس انسانی معرفی میکند و میفرماید:العِفَّةُ رَأسُ كُلِّ خَيرٍ؛عفّت، سرآمد هر خوبى و خیری است.(غرر الحكم، ح 1168 – منتخب ميزان الحكمة، ص 386)
همچنین بر اساس آموزههای وحیانی اسلام، عاقل، انسانی دیندار و با اخلاق است؛ چرا که عقل و دین و اخلاق همواره با هم هستند.(اصول کافی، کتاب عقل و جهل) از آنجا که عفت به معنای تسلط عقل بر نفس انسانی و انقیاد نفس بر پایه امر و نهی عقل است، انسان عفیف انسانی عاقل و دیندار و با حیا است؛ چرا که هر جا عقل باشد و حاکم گردد، دین و حیا و اخلاق نیز در آنجا حاکم میشود. عفیف همچنانکه از زشتیها پرهیز میکند و از آن بیزار است و به خوبیها و نیکیها گرایش دارد،از پستیها نیزگریزان است. امام على(ع)درباره نقش عفت در مهار نفس از پستیها میفرماید:العَفافُ يَصونُ النَّفسَ ويُنَزِّهُها عَنِ الدَّنايا؛عفّت، نفس را مصون مى دارد و آن را از پستيها دور نگه مى دارد.(غرر الحكم، ح 1989 – منتخب ميزان الحكمهًْ، ص 386)
بنابراین میتوان گفت که عفت صیانتکننده نفس از گرایش به پستیها نیز است. به این معنا که عفت همان گونه که انسان را از زشتیها و امور قبیح عقلانی باز میدارد؛ از پستیهای عقلانی نیز مصون نگه میدارد. امور پست اموری است که شاید زشت نباشد، ولی متناسب شخص و شان او نیست. انسان هنگامی که به شرافت و کرامت خود مینگرد؛ هر چند که برخی از چیزها را عقل و شرع زشت و قبیح نمیداند، ولی عقلاء به حکم آداب و توجه به ظرافتهای روحی و مقامی شخص، چنین رفتار و اموری را برای او نمیپسندند.
از این رو با آنکه عقل انسانی و شریعت درخواست کمک مالی را در هنگام تنگدستی و فقر و بینوایی میپسندد و آن را زشت و قبیح نمیشمارد و گناه نمیداند ولی عقلاء در هنگام توجه به شرافت و کرامت انسانی و حفظ شان و مقام و منزلت شخص، این امر را برای او پست میشمارند. پس از روی عفت، دست نیاز به سوی دیگران دراز نمیکند و عفت میورزد.(بقره، آیه 273) بر اساس آیات و روایات باید گفت افزون بر قید زشتیها در تعریف عفت، قید پستیها را نیز باید افزود و گفت: عفت نه تنها انقیاد نفس تحت حاکمیت عقل و اجتناب از قبایح و زشتیهاست، بلکه اجتناب از هر ناشایسته و امور پستی است که در شان کرامت و شرافت انسانی نیست. پس انسان عفیف نه تنها از قبایح عقلانی اجتناب میکند، بلکه از اموری که برای خود ناشایست میداند، پرهیز مینماید، با آنکه از نظر عقلی، آن امر زشت و قبیح نیست و مجوز عمل دارد.
خدا دوستدار عفیفی است که از زشتیها و پستیها بیزار است و گرایش به خوبیها و زیباییهای والا و بلند دارد. امام باقر(ع) در این باره میفرماید: فى قَولِهِ «قُولُوا لِلنّاسِ حُسنا» قال: قُولوا لِلنّاسِ أحسَنَ مَا تُحبّونَ أن يُقالَ لَكُم، فَاِنَّ اللّه عزَّوَجلَّ يُبغِضُ اللَّعّانَ السَّبّابَ الطَّعّانَ عَلىَ المُؤمِنين، اَلفاحِشَ المُتَفَّحِشَ السّائَلَ المُلحِفَ، وَ يُحِبُّ الحَيّى الحَليمَ اَلعفيفَ المُتعَفِّـفَ؛ منظور از اين گفته خداوند كه «با مردم به زبان خوش سخن بگوييد» این است که بهترين سخنى كه دوست داريد مردم به شما بگويند به آنها بگوييد، چرا كه خداوند، لعنتكننده، دشنامدهنده، زخمزبانزن بر مؤمنان، زشتگفتار، بدزبان و گداى سمج را دشمن مىدارد و با حيا و بردبار و عفيفِ پارسا را دوست دارد.
(امالى صدوق، ص 326)
بر این اساس عفیف از هر گونه زشتی و بدزبانی و زشت گفتاری پرهیز دارد و جز به نیکی سخن نمیگوید و در برابر برخوردهای زشت دیگران، پستی نمیورزد. زشتی را با زشتی و بدی را با بدی پاسخ نمیدهد. در برابر رفتارهای زشت و سخن جاهلانه دیگران، سخن خوب و زیبا به زبان جاری میکند و سلام میگوید.(فرقان، آیه 63) او اهل فحش و دشنام نیست و بدی را با بدی پاسخ نمیگوید. بلکه حیا میورزد و اهل حلم و بردباری است.
یکی از آثار عفت نفس، صیانت و محفوظبودن است و این یکی از زیباییهای انسانی است. زنان که نماد زیباییها و جمال الهی هستند میبایست در این امر برتر از مردان باشند. امام على(ع) میفرماید:صيانَهًْ المَراهًِْ اَنعَمُ لِحالِها وَ اَدوَمُ لِجَمالِها؛محفوظ بودن زن، براى سلامتى اش مفيدتر است و زيبايى او را با دوامتر مى كند.(غررالحكم، ح 5820) در حقیقت زن عفیف نه تنها با عفت خویش خود را در سلامت نفسانی نگه میدارد، بلکه زیبایی الهی خویش را اینگونه دائمی میکند؛ چراکه زن بیعفت و بیحیا، به همان سرعت که مقبول زشتکاران میشود، از زیبایی میافتد و زشتکاران نیز از او دور میشوند.
البته عفت مرد تاثیر بسیار شگرفی در عفت زن به جا میگذارد. اگر مردان عفیف باشند، زنان هم عفت میورزند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در این باره میفرماید: عِفُّوا تَعِفُّ نِساؤُكُم؛ عفیف باشيد تا زنانتان عفیف باشند.(نهج الفصاحه، ح1089)
البته ریشه عفت در مردان را باید در غیرت آنها جستوجو کرد. مرد با غیرت نه تنها خود عفیف است بلکه زن خویش را اینگونه به سوی عفت سوق میدهد و اجازه نمیدهد تا شهوات نفسانی بر زن چیره شود و او را به ناکجاآباد زشتیها و بدیها ببرد.هر چه مرد با غیرتتر باشد،عفت او بیشتر است. امام على(ع) در این باره میفرماید:عِفَّتُهُ (الرَّجُل) عَلى قدرِ غَيرَتِهِ؛ عفت مرد بهاندازه غيرت اوست.(نهجالبلاغه، حكمت47) پس اگر بخواهیم جامعه عفیف و پاک داشته باشیم، باید مردان با غیرتی پرورش دهیم تا عفت ورزند و اینگونه زنان را نیز به عفت ترغیب کنند. مردان بیغیرت و بیعفت، زنان خویش را به زشتی و پلیدی و فحشاء سوق میدهند و زنا و بیحیایی را در زنان گسترش میدهند. اهل مردانگی و فتوت، اهل عفت و غیرت هستند.
از این رو همواره میان فتوت و غیرت رابطه و پیوندی ناگسستنی است؛ چنانکه میان عفت و غیرت چنین پیوندی است. فتوت و مردانگی در مردان را باید در عفت و غیرت ایشان جستوجو کرد. انسانی که مدعی جوانمردی است، انسان عفیف و با غیرتی است. امام على(ع) در این باره میفرماید:العِفَّهًُْ أفضَلُ الفُتُوَّةِ؛عفّت، برترين جوانمردى است.(غرر الحكم،
ح 529 – منتخب ميزان الحكمهًْ، ص 386)
ارزش عفتورزی در جوانی
البته عفت ورزی در جوانی دشوارتر است؛ چرا که شهوت در جوانی بهشدت تقویت میشود و به حد کمالی خود میرسد. از این رو، کنترل و مهار شهوت در جوانی سختتر است. در پیری قوای بدنی و جسمی و جنسی کاهش مییابد و شهوات به یک معنا میمیرد. از این رو سرودهاند:
در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است ورنه هر گبری به پیری میشود پرهیزکار.
پیامبر(ص) نیز عفت و پاکی در جوانی را مهم دانسته و آن را برابر با بهشت ارزیابی میکند و میفرماید: يا مَعشَرَ شَبابِ قُرَيشٍ اِحفَظوا فُروجَـكُم، اَلا مَن حَفِظَ فَرجَهُ فَلَهُ الجَنَهًُْ؛ اى جوانان قريش! پاكدامنى پيشه كنيد. بدانيد هر كس خود را در برابر شهوت حفظ كند، بهشت از آنِ اوست.(المعجم الأوسط، ج 7، ص 61) اگر انسان بتواند خود را از نظر اخلاقی به گونهای تربیت کند که اهل عفت باشد، امکان رفتن او به بهشت بیشتر است؛ زیرا مدیریت نفس تحت کنترل عقل،تضمینکننده بهشت است. پیامبر (ص)می فرماید: اِضمَنوا لى سِتّا مِن اَنفُسِكُم اَضمَن لَكُمُ الجَنَّةَ، اُصدُقُوا اِذا حَدَّثتُم وَأوفُوا اِذا وَعَدتُم وَاَدُّوا اِذا ائتُمِنتُم وَاحفَظوا فُروجَكُم وَغُضّوا اَبصارَكُم وَكُفّوا اَيديَكُم؛ شش چيز را براى من ضمانت كنيد تا من بهشت را براى شما ضمانت كنم، راستى در گفتار، وفاى به عهد، بر گرداندن امانت، پاكدامنى، چشم بستن از گناه و نگه داشتن دست از غير حلال.(نهج الفصاحه، ح321)