یادی از شهید مدافع حرم مصطفی رشیدپور
آرزویی که 30 سال بعد برآورده شد (حدیث دشت عشق)
شهید مدافع حرم مصطفی رشیدپور، متولد اول شهریور 1347 بود. این شهید در 15سالگی وارد جبهههای دفاع مقدس شد و تا آخرین روزهای جنگ تحمیلی این میدان را ترک نکرد؛ او رفته بود تا در میان پاکترین انسانهای زمان خود رشد کند و دست در دست آنها به پرواز درآید؛ اما از این قافله جاماند و این آرزو را در نهانخانه جانش پرورش داد؛ کسی چه میداند، شاید ذخیرهای الهی برای ماموریتی بزرگتر بود و خود خبر نداشت؛ شاید قرار بود خون پاکش به دست شقیترین انسانها در دفاع از حرم آلالله بر زمین ریخته شود. و چه زیبا به آرزوی دیرینه خود در سوریه دست یافت و به شهادت رسید.
شهید رشیدپور در یادداشتی، مدتی قبل از شهادت نوشته بود: «خدایا اگر از من راضی نشدهای، مرگ مرا نرسان، ببخش که بنده گنهکارت غیر از رحمتت امیدی ندارد، و تو خود میدانی که هرگز از رحمتت ناامید نشدهام و نخواهم شد و به همه گفتهام که چقدر خدای مهربانی دارم. میدانی که چقدر همسرم، پسرم و دخترم را دوست دارم، اما تو متکفل امور آنهایی و من میدانم وسیلهای بیش نبودهام. عزیزانم را به تو میسپارم. اکنون از هر وقت دیگری خوشحالترم ...خدایا شکر!او همچنین در وصیتنامهاش نوشته بود: «شهادت، شوخی نیست! قلب آدمو بو میکنند، بوی دنیا و تعلقاتش را داد، رهایت میکنند. میگویند: برو درد بکش، پخته شو، منِیّترو رها کن»