چگونه رضاخان برای کودتای سیاه در نظر گرفته شد
دفتر پژوهشهای موسسه کیهان
از همان زمان که رضاخان با نام «رضا ماکسیم» در زمره چماقداران دسته سردار محیی (از رابطین MI6) بود، برادر سردار یعنی چهره مرموزی به نام میرزا کریم رشتی او را زیر نظر داشت و در واقع میرزا کریم رشتی نخستین عنصری بود که در کودتای رضاخان و صعودش به سلطنت نقش عمدهای بازی کرد.
میرزا کریم رشتی بود که پسر عمویش فتحاللهخان از طریق میرزاملکمخان و در سن 40 سالگی وارد سازمان مخفی مجمع آدمیت شد و بهعنوان یکی از پایهگذاران فراماسونری ایران، فرهنگ ماسونی را وارد خانواده خویش گردانید.
میرزاکریم رشتی بهعنوان یکی از چهرههای اصلی و متنفذ شبکه جاسوسی انگلیس در ایران در سالهای 1908-1921 برای تدارک کودتای 1299 به تشکیل کمیتهای به نام «زرگنده» اقدام نموده و رضاخان را که از سال 1292 زیر نظر داشت به حبیب الله عینالملک از سران فرقه بهائیت در ایران معرفی کرد.
اعضای شبکه بهائیت در کودتای سیاه رضاخان و صعود سلطنت پهلوی بسیار موثر بودند. از جمله این افراد میرزا محمدعلی موقرالدوله و به خصوص حبیبالله عینالملک (پدر امیرعباس هویدا) بودند که نقش مهمی در به حاکمیت رسیدن رضاخان برعهده داشتند.
بهائیت رضاخان را به اردشیر جی پاس داد
رضاخان توسط حبیبالله عینالملک از سران شبکه فرقه بهائیت به اردشیر جی ریپورتر معرفی شد. تاریخ این آشنایی دقیقا سال 1917 است، یعنی همان سالی که اعلامیه بالفور درباره واگذاری سرزمین فلسطین به صهیونیستها صادر گردید و تصمیم بر تشکیل دولت اسرائیل رسمی و جدی شد. احتمالا انتخاب، آموزش و تربیت فردی برای حکومت جدید ایران بیارتباط با صدور اعلامیه بالفور نبوده است.
موسی حقانی، پژوهشگر و مورخ موسسه تاریخ معاصر ایران در مقاله خود برای ویژه نامه ایام شماره 29 درباره اردشیر ریپورتر نوشته:
«...وی برای تداوم ماموریت و تکمیل اقدامات مانکجیهاتریا (بنیانگذار فراماسونری در ایران)...وارد ایران شد. میراث بهجا مانده از مانکجی در زمینههای اطلاعاتی، محافل روشنفکری، مجامع مخفی (نظیر فراماسونری)، ترویج باستانیگرایی (جدایی ایران از اسلام) و تقویت فرقههای ضاله، بستر مناسبی برای فعالیتهای اردشیر جی در ایران فراهم کرد...اردشیر جی که مانند سلف خود، مانکجی عضو دلبسته تشکیلات فراماسونری بود، توانست با همکاری محفل سیاسی، فرهنگی مانکجی، لژ بیداری را تاسیس کند. نقش مخرب و تعیینکننده این لژ در انحراف نهضت مشروطیت، حکایت از کارآیی این سلاح در مصادره مشروطیت به نفع کانونهای استعماری دارد...»
اردشیر جی ریپورتر در خاطراتش که تاریخ نوامبر 1931 برخود دارد ولی سالها بعد انتشار یافت، نوشته است:
«...در اکتبر سال 1917 بود که حوادث روزگار مرا با رضاخان آشنا کرد...ملاقاتهای بعدی من با رضاخان در نقاط مختلف و پس از متجاوز از یک سال بیشتر در قزوین و تهران صورت میگرفت...به زبانی ساده تاریخ و جغرافیا و اوضاع سیاسی اجتماعی ایران را برایش تشریح میکردم...اغلب تا دیرگاهان به صحبت من گوش میداد...من به تفضیل برایش شرح دادم که طبقه علماء و آخوندها و ملاها چگونه در گذشته نه چندان دور، آماده وطنفروشی بودند...»
برگ برنده اردشیر جی برای ژنرال آیرونساید
اردشیر ریپورتر در بخشی دیگر از خاطراتش در مورد نقش خود در کودتای 1299 به وضوح توضیح میدهد:
«...در این مرحله به دستور وزارت جنگ (وینستون چرچیل) در لندن و نایبالسلطنه هند (لرد ریدینگ یا همان سراسحاق روفوس)، همکاری نزدیک ژنرال آیرونساید (فرمانده نیروهای نظامی انگلیس) و من آغاز گردید. من برای رضاخان اعتبار فراوانی قائل بودم و سرانجام او را به آیرونساید معرفی کردم...»
ژنرال آیرونساید هم ادامه این ماجرا را در خاطراتش چنین شرح میدهد:
«...با رضا گفت وگو کردم و ماموریتش را به او تفهیم کردم و با او شرط کردم که به بریتانیا خیانت نکند...رضا با خوشرویی پذیرفت. من دست او را فشردم و به اسمایس گفتم، بگذار به تدریج راه بیفتد...»
آیرونساید همچنین به تعیین روز کودتا اینگونه اشاره میکند:
«...گفتوگوهایم با رضا را به نورمن (وزیرمختار انگلیس در ایران) گفتم و با او ترتیب دادم تا تاریخ روزی را قطعی کند که...عملیات کودتا را شروع کنند...»
به این ترتیب کودتای سوم اسفند 1299 توسط کانونهای صهیونیستی طرحریزی شد، بهوسیله دستگاه سیاسی/نظامی بریتانیا عملی گردید و با نیروی قزاقان به سرکردگی رضا میرپنج به اجرا درآمد تا پایههای رژیمی برای اهداف بلندمدت صهیونیسم جهانی ریخته شود.
کمونیستها و فراماسونها و بهائیت همپیمان رضاخان
سند بسیار مهمی در خاطرات منتشر شده سلیمان بهبودی (از درجهداران قزاق نزدیک به رضاخان) وجود دارد که حکایت از یک توافقنامه سری میان برخی فراماسونها و بهائیان به همراه نیروهای به اصطلاح چپ مورد حمایت شوروی سابق با رضاخان برای تاسیس حکومت دستنشانده پهلوی دارد که از یک اجماع جهانی میان سلطهگران شرق و غرب برای صعود رژیمی پرده برمیدارد که قرار بود پایههای صهیونیسم را در منطقه تثبیت نماید.
این سند مهم نشان میدهد که چگونه میرزاکریم رشتی بهعنوان عامل پنهان سرویسهای جاسوسی انگلیس با سلیمان میرزا اسکندری از بنیانگذاران گروه 53 نفر و حزب توده در کنار امثال رضاخان و سید محمد صادق طباطبایی و امیرلشکر خدایارخان قرار میگیرند تا بند و بستهای سری و پنهانی میان دو سیاست شوروی و انگلیس و توافق آنها در صعود رضاخان به سلطنت به انجام برسد.
احسان طبری از سران و تئوریسینهای حزب توده در کتاب «کژراهه» این توافق پنهان را تایید کرده و مینویسد:
«...در مسئله روی کار آمدن رضاخان، سلیمان میرزا در همکاری نزدیک با حزب کمونیست ایران کار میکرد و دستورهای سفارت شوروی را در این باره عملی مینمود...»
پای صهیونیستها به کشور باز شد
برنامهها و مقاصد کانونهای صهیونیستی از کودتای 1299 رضاخان و صعود حکومت پهلوی را از طریق حضور گسترده عوامل تشکلهای وابسته به صهیونیسم جهانی مانند فراماسونری و بهائیت در دستگاه رضاخانی و همچنین اجرای طرحهایی در جهت اسلامزدایی از یکسو و تقویت نهادهای صهیونیستی از سوی دیگر نیز میتوان دریافت.
دو سندی که در پی میآید، نشانگر آغاز فعالیت رسمی صهیونیستها در ایران، بعد از کودتای سوم اسفند 1299 است:
در بخشی از اسناد وزارت امور خارجه که در سال 1339 تدوین شده، آمده است که نخستین اعلام موجودیت تشکیلات صهیونیست ایران در تاریخ 6 فروردین 1300 صورت میگیرد، یعنی در زمانی که فقط کمی بیش از یک ماه از کودتای رضاخان میگذشت. در این اعلام موجودیت که وابستگی آن به تشکیلات جهانی صهیونیسم، بهطور علنی اعلام گردیده، از فعالیتهای سازماندهی شده این سازمان در اقصی نقاط ایران، تبلیغات صهیونیستی، برپایی کلاسهای مختلف آموزشی و مدارس عالی، مراسم اجتماعی برای صهیونیست نمودن سایر یهودیان و تدارک مهاجرتشان به فلسطین ذکر شده بود.
در سند دیگری به تاریخ یکشنبه 11 اردیبهشت 1300 برابر اول مه 1921مشخص میشود برای چاپ و نشر نشریه تشکیلات صهیونیست در ایران که «هگئولا» نام داشت به حکومت نظامی تهران دستور مساعد صادر شده است.
طرح صهیونیسم بدون صهیون
در سند تکاندهنده دیگری عزیزالله نعیم، رئیسکل تشکیلات صهیونیست ایران در سال 1310 شمسی در طرحی 8 مادهای از رضاخان درخواست کرد که زمینهای ایران را برای کشاورزی به طور مجانی در اختیار یهودیان سراسر دنیا بگذارند و آنها را به تابعیت ایران درآورند، تا به ایران بیایند و به آبادانی این زمینها بپردازند. به عبارت دیگر آنچه از این درخواست و طرح تحت عنوان «آباد کردن اراضی خالصه ایران»، مدنظر رئیستشکیلات صهیونیستی در ایران بوده است، در همان زمان در فلسطین در حال اجرا بوده و زمینهای اعراب مسلمان فلسطینی با هدایت تشکیلات جهانی صهیونیسم، به ثمن بخس در اختیار یهودیان مهاجر قرار میگرفت تا زمینههای تشکیل دولت یهود در فلسطین به وجود آید. در کتاب «سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران» در مورد طرح فوق آمده است:
«...اکثر مردم ایران هنوز اطلاع ندارند که محافل نیمهمخفی یهودی/ صهیونیستی تا قبل از توطئه اشغال فلسطین، طرح پیچیده و اسرارآمیزی را برای تصرف بخش وسیعی از اراضی ایران تدارک دیده بودند. آنها درصدد بودند با اشغال مناطق گستردهای از ایران و ایجاد پایگاههای پوششی و استقرار یهودیان نقاط مختلف جهان بهویژه اروپا، در آن سامان، بهطور خزندهای بر ایران تسلط یابند که مشابه آن را در فلسطین اجرا کردند. با این تفاوت که ایده مزبور با رمز پنهان «صهیونیسم بدون صهیون» بهجز ایران، چند نقطه از آمریکای لاتین و آفریقا را هم دربر میگرفت...»
طرح تصرف اراضی ایران، به طرح عزیزالله نعیم و واگذاری زمینهای این سرزمین به یهودیان ختم نشد بلکه توسط انجمنهای دیگر وابسته به صهیونیسم جهانی مانند انجمن اکابر پارسیان هند نیز دنبال گردید. یحیی دولتآبادی از فراماسونهای معروف ازلی در خاطرات خود شرح میدهد که در اواخر سلطنت ناصرالدینشاه، پارسیان متمول هند مذاکراتی را با دولت ایران به منظور خرید خوزستان آغاز کردند و میرزا آقاخان کرمانی دیگر فراماسونر بهائی در دفاع از این عمل، کتابی تحت عنوان «رساله خرید خوزستان» را نوشت.
این طرح عجیب که چیزی به جز جدایی کامل خوزستان از ایران نبود، توسط اردشیر جی نماینده پارسیان هند در ایران به جریان افتاد، ولی مورد قبول ناصرالدین شاه قاجار واقع نشد. با این حال در دهه 1340 توسط محمدرضا پهلوی بخشی از این طرح تحقق یافت و با وساطت شاپور جی (پسر اردشیر جی) منطقهای به وسعت حدود 8000 کیلومتر مربع در خوزستان در پوشش شرکت IMINO CO به انحصار اشرافیت پارسیان هند درآمد.
از طرف دیگر سازمانهای صهیونیستی از همان آغاز کودتای 3 اسفند 1299 و بهخصوص پس از آغاز سلطنت رضاخان از طریق تشکیلات فراماسونری و فرقه ضاله بهائیت، عناصر خود را در کنار او قرار دادند تا مرحله به مرحله طرح و برنامههای خود را به اجرا درآوردند. طرحهایی همچون محدودیت حوزههای علمیه و روحانیت و ممنوعیت مراسم و مجالس دینی و همچنین کشف حجاب و دینزدایی و...