kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۹۴۴۹
تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ - ۲۰:۱۴

اهمیت تولی و تبری در قرآن 

 
 
منصور حسینی
 
همان گونه که در حوزه بینشی و‌اندیشه‌ای لازم است که انسان جهت گیری‌های ذهنی شفاف و روشنی داشته باشد در حوزه عمل نیز جهت گیری‌ها باید از شفافیت لازم و کافی برخوردار باشد تا انسان هدف و مقصد کار خویش را گم نکند. 
اگر در آیات قرآن سخن از تولی و تبری از دوستان و دشمنان خدا به میان می‌آید در حقیقت از آن روست تا شخص راه را گم نکند و در مسیر نادرست تحت تاثیر گفتمان‌های دیگر قرار نگیرد و ناخودآگاه وناخواسته در مسیری گام برندارد که دشمنان آن را تعیین و تلقین و تثبیت کرده‌اند. این‌گونه است که تولی و تبری به معنای مرزبندی شفاف و روشن در حوزه عمل خود را نشان می‌دهد و ارزش و جایگاه مهم وارزشی خود را به عنوان معیار و ترازوی سنجش اعمال مومنان مطرح می‌کند. بی‌گمان نقش تولی و تبری در عمل اجتماعی وسیاسی بیش از هر عرصه وحوزه دیگر است. نویسنده در این نوشتار بر آن است تا این نقش را با نگاهی به آموزه‌های وحیانی تبیین کند.
 
مفهوم دوستی و دشمنی
در ادبیات اسلامی و ایرانی دشمنی در مقابل دوستی و محبت به کار رفته است. گاه این واژه به معنای کراهت و نفرت و عداوت و خصومت به کار رفته و می‌رود. به این معنا که شخصی که دشمن معرفی و یا تلقی می‌شود کسی است که انسان به هر دلیل از او نفرت و کراهت داشته و خصومت و عداوت در میان آنان نهادینه شده است. از این رو کسی که به علتی دریک مقطع زمانی و یا در حالی از حالات مورد کراهت قرار می‌گیرد به عنوان دشمن شناخته و معرفی نمی‌شود؛ بلکه زمانی شخص به عنوان دشمن شناخته می‌شود که کراهت دائمی و نفرت و خصومت، از پایداری برخوردار باشد؛ زیرا ریشه دشمنی در حوزه بینش‌ها و نگرش‌ها است و از آنجا که بینش‌ها و نگرش‌ها در انسان از امور پایدار است می‌توان گفت که دشمنی نیز به خصومت‌ها و کراهت‌های پایدار گفته می‌شود.
در مقابل، هر گاه سخن از دوستی به میان می‌آید به ابعاد ثبات و پایداری محبت و مهر در میان دو شخص توجه می‌شود. به این معنا که هر‌اندازه رابطه و پیوند میان دو کس از نظر عاطفی قوی و مستحکم باشد مفهوم دوستی بیشتر خود را نشان می‌دهد. از این رو دوستان در‌اندیشه و بینش و نگرش به شکلی همانند می‌اندیشند و عمل می‌کنند و از نظر مردم گویا آن دو یک روح در دو بدن هستند. بر این اساس است اگر کسی را می‌خواهی بشناسی باید به دوستان وی نگاه کنی؛ زیرا دوستان‌،آینه تمام نمای روحیات و اخلاقیات و اعمال یکدیگر هستند.
قرآن و مسئله دوستان و دشمنان 
مسئله دوست و دشمن یکی از کلیدی‌ترین مسائل و محورهای کتاب الهی است؛ زیرا به سبب نقش و جایگاه مهم و حساس دوست و دشمن نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت. می‌توان گفت که همه آموزه‌های قرآنی به گونه‌ای با مسئله دوستی و دشمنی عجین شده است و حتی در تفسیری که ازسوی امام صادق‌(ع) و امام باقر(ع) و دیگر امامان‌(ع) از مفهوم ایمان ارائه شده این معنا تقویت می‌شود که ایمان چیزی جز دوستی یا دوستی و دشمنی نیست. 
در برخی از روایات آمده است: هل الایمان الا الحب و در برخی دیگر آمده است: هل الایمان الا الحب و البغض؛ ایمان چیزی جز دوستی و دشمنی نیست. (الکافي،  ج۲‌، ص۱۲۵)
اینکه جمله را به شکل پرسشی مطرح می‌کند به این جهت است که از لطائف و ظرافت‌های بیانی در ادبیات عرب آن است که به این شکل بر اهمیت و یا انحصار مطلبی تاکید شود. این‌گونه است که گوینده اصرار و پافشاری دارد که ایمان چیزی جز دوستی و دشمنی نیست تا این چنین معیاری را به دست خواننده و شنونده بدهد.بنابراین می‌توان گفت که آموزه‌های قرآنی به شکلی می‌کوشد تا معنای دوستی و دشمنی را تبیین کند و هر یک از آیات و آموزه‌ها بخشی ازمسئله را واکاوی کرده است.براین اساس هر یک از اعمال عبادی و غیر عبادی که در مسیر صراط مستقیم الهی انجام می‌شود مصداقی از مصادیق دوست داشتن و هر کاری که به عنوان مکروه و حرام معرفی می‌شود و از سوی کسی تحقق خارجی می‌یابد به عنوان مصداقی از دشمنی تلقی و معرفی می‌گردد.
اگر در آیات قرآن سخن از دشمنان درون و بیرون و یا دوستان درون و بیرون به میان می‌آید به معنای آن است که معیار و ترازوی سنجش را به درستی معرفی کند.
در آیات قرآن ابلیس به عنوان دشمن اختصاصی انسان معرفی می‌شود که از بیرون با بهره‌گیری از برخی از امکانات و فرصت‌های درونی انسان می‌کوشد تا او را وسوسه کرده و در مسیر دشمنی خداوند قرار دهد. در این میان عقل و فرشتگان به عنوان دوستان انسان می‌کوشند تا سد راه ابلیس و یارانش شده واجازه عمل به آنان ندهند.
بنابراین جنگی میان دوستان و دشمنان انسان در درون و بیرون وی در جریان است که هر کسی گاه آثار آن را در زندگی خویش می‌بیند. از این روست که خداوند از همان آغاز آفرینش انسان به وی هشدار می‌دهد که مواظب ابلیس (کهف آیه 50) و شیطان (بقره آیه 36 و 168 و 208 و انعام آیه 142) و همچنین یاران و دوستانش (کهف آیه 50) و نیز فرزندان ابلیس (همان ) باشد؛ زیرا ابلیس و دوستان و فرزندانش، دشمنان وی می‌باشند و اجازه نمی‌دهند تا در مسیر کمالی تقرب الی الله و صبغه الله و متاله شدن و نیز خلافت الهی گام بردارد. 
خداوند در آیاتی دیگر تبیین می‌کند که ابلیس دشمن سوگند خورده انسان و آشکارترین و روشن‌ترین دشمن وی می‌باشد.(یوسف آیه 5 و اسراء آیه 53 و اعراف آیات 22 و 24 و بقره آیات 36 و 168)
اساسا ریشه همه دشمنی‌ها در جهان به ویژه با انسان را می‌بایست در حضور و وجود ابلیس سوگند خورده جست؛ زیرا همه کسانی که به عنوان دشمنان انسان معرفی می‌شوند کسانی هستند که ارتباط مستقیم و غیر مستقیم با ابلیس دارند. از جمله این دشمنان‌، انسان‌هایی هستند که روح و روان خویش را به ابلیس فروخته و با وی معامله کرده‌اند. این افراد به عنوان دوستان ابلیس معرفی شده‌اند.(کهف آیه 50) با آنکه دوستان شیطان‌، انسان‌هایی از جنس ما هستند ولی در مسیری گام بر می‌دارند که هلاکت و هبوط و سقوط خودشان در آن است و می‌کوشند تا دیگران را نیز به این چاه ویل دوزخ خشم الهی بکشانند.
بنابراین اگر در حوزه عمل اجتماعی و سیاسی از دشمنان و دوستان سخن به میان می‌آید باید در همین چارچوب معنا کرد؛ بدین معنی که هر کسی که در مسیر کمالی انسان قرار می‌گیرد و دیگران را بدان تشویق کرده و یا یاری می‌رساند جزو دوستان انسان و هر کسی که سد راه این مسیر شده و آدمی را به سوی دوری از صفات الهی دعوت می‌کند دشمن انسان تلقی و معرفی می‌شود. بر این اساس می‌توان گفت که دوستان دشمن انسان نیز دشمن انسان‌ها هستند چنان‌که دشمنان دشمن انسان نیز دوستان انسان می‌باشند.
دشمن خدا‌، دشمن انسان
از آنجا که ارتباط تنگاتنگی میان انسان و خداست می‌توان گفت که دوستان خدا همان دوستان انسان و نیز دشمنان خدا همان دشمنان انسان در آموزه‌ها و تحلیل و تبیین قرآنی هستند؛ زیرا دشمنان خدا کسانی هستند که اجازه نمی‌دهند تا موجودات هستی از جمله انسان به سوی خداوند و کمالات الهی حرکت کنند. ازاین رو هرکسی که دشمن خدا و صراط مستقیم او می‌باشد در حقیقت دشمن کمالات الهی و تقرب‌جویی انسان به سوی خدا و دستیابی به خلافت الهی است. 
ازاین دشمنان می‌توان به ابلیس و یاران وی که دشمنان سوگند خورده و آشکار انسان هستند یاد کرد. 
افزون بر این گروه خداوند دشمنان خدا را کسانی بر می‌شمارد که در بینش و نگرش و عمل رهزن انسان بوده و وی را از مسیر کمالی و صراط مستقیم گمراه می‌کنند. خداوند حزب شیطان (مجادله آیات 19 و 20) کافران 
(بقره آیه 98) منافقان (مجادله آیات 20 و 22) و مجادله کنندگان در آیات الهی بی‌دلیل و برهان (غافر آیه 35) و فرعون و طاغوت (طه آیه 39) و اخراج کنندگان پیامبر از مکه (ممتحنه آیه 1) و مشرکان (توبه آیات 113 و 114) و بت‌تراشان (توبه آیه 114) را از جمله دشمنان خدا و انسان بر می‌شمارد.
دشمنان خدا و انسان کسانی هستند که در مسیر شیطان گام برداشته و به عنوان دوستان شیطان ضد انسان و راه خداوند عمل می‌کنند. در قرآن فرعون به عنوان نماد طاغوت و رهزن سیاسی جوامع بشری معرفی می‌شود تااین‌گونه دانسته شود که هر کسی که در عمل سیاسی و اجتماعی در حوزه قدرت نقش طاغوت را ایفا می‌کند دشمن انسان و خداست و باید از وی تبری جست.
مشرکان و اخراج کنندگان پیامبر (ص) و انسان‌های مومن نیز هر چند که در حوزه عمل سیاسی نیستند و به عنوان طاغوت و قدرت باطل عمل نمی‌کنند ولی رفتارشان نیز همان گونه ارزیابی و تحلیل می‌شود. از سویی دیگر عمل این دسته به عنوان یک عمل اجتماعی گروه‌ها و نهادهای اجتماعی معرفی شده و به عنوان ضد کمال مورد غضب الهی قرار می‌گیرد. این بدان معناست که دشمن دین و خدا و انسان لزوما کسانی در عرصه قدرت سیاسی و طاغوت نیستند بلکه می‌توانند به شکل فردی و یا گروهی عمل کنند و در جناح شیطان و اولیای او وارد شده و سد راه کمال انسان که همان صراط مستقیم الهی است شوند.
تولی و تبری‌، رفتار اجتماعی و سیاسی
تولی و تبری از فروع اسلام است و مفهوم آن ابراز دوستی یا دشمنی می‌باشد.از نظر قرآن و اسلام ابراز دوستی نسبت به دوستان خدا و عمل برای آنان و یا حرکت در مسیر آنان کفایت نمی‌کند بلکه باید هر دوستی یا تولی همراه با تبری (دشمنی) نسبت به دشمنان و یاران و کارهایشان باشد. 
از این رو در ساختار تفکری و عمل‌، مسئله تولی و تبری در کنار هم قرار می‌گیرد. برخی از مومنان می‌گویند که داشتن تولی کفایت می‌کند و نیازی نیست تا مرزهای خود با دشمنان را جز به ابراز دوستی با دوستان و همکاری وعمل با ایشان نشان دهیم. در حالی که از نظر قرآن هرگز دوستی و مرزبندی میان دوستان و دشمنان جز با تولی و تبری کامل نمی‌شود؛ زیرا همان‌اندازه که لازم است تا شخص دارای جاذبه باشد و دوستان خدا را به سوی خود جذب کند باید نسبت به دشمنان تبری داشته و اجازه ندهد تا آنان به حریم وی نزدیک شوند چه رسد که نسبت به آنان ابراز دوستی کند هر چند که در عمل با آنان همراهی نکند.
به سخن دیگر مرزبندی، زمانی کامل و تمام می‌شود که شخص افزون بر تولی، با تبری از دشمنان در مقام‌اندیشه و عمل گام‌های عملی بردارد. براساس تعالیم اسلام نه تنها لازم است که انسان مومن در ‌اندیشه و باور تفاوت‌های خود را با کافر و مشرک مشخص کند بلکه لازم است که درنمود خارجی و در عمل اجتماعی و سیاسی نیز این‌گونه باشد. بنابراین اگر کسی در دل با دشمنان خدا دشمن باشد ولی در عمل کاری دیگر کند که خشنودی دشمنان دین را به همراه داشته باشد از اهل ایمان به شمار نمی‌آید؛ چنان‌که اگر کسی با دشمنان خدا در عمل دشمنی کند ولی در ‌اندیشه و بینش همراه آنان باشد و یا محبت و دوستی آنان را در دل داشته باشد از اهل ایمان نخواهد بود.
خداوند در آیه 22 سوره مجادله یکی از راه‌های قرار گرفتن شخص در حوزه عمل سیاسی و اجتماعی به عنوان حزب‌الله را بیزاری جستن آشکار از دشمنان خدا می‌داند و در همین آیه توضیح می‌دهد که اگر کسی خواهان رستگاری است تنها با بیزاری جستن در باطن و ظاهر از دشمنان خداست که می‌تواند به آن دست یابد.
در حقیقت خداوند در این آیه بیزاری جستن را نه تنها نشانه‌ای از ایمان راستین شخص می‌داند بلکه عامل مهم در رستگاری وی بر می‌شمارد.
کسانی که به بیزاری علنی از دشمنان خدا اقدام کنند درحقیقت اعلان بیزاری از دشمنان انسانیت کرده‌اند و این‌گونه است که از سوی خداوند مورد تایید و پشتیبانی و امدادهای غیبی قرار می‌گیرند و در امور خویش پیروزی و موفقیت‌های بسیاری را به دست می‌آورند. (همان)
خداوند در آیه 114 سوره توبه با گزارشی از زندگی و عمل حضرت ابراهیم‌(ع) نشان می‌دهد که هر گونه تمایل قلبی و باطنی و عاطفی به دشمنان می‌تواند به معنای دوستی با آنان تلقی شود و شخص را در جرگه دشمنان خداوند قرار دهد. در این آیه همچنین روشن می‌شود که انسان تا زمانی که از وضعیت شخصی آگاه نشده است می‌تواند با او رابطه انسانی داشته باشد ولی هر گاه دوستی و دشمنی شخص نسبت به خدا و دین معلوم شد باید موضعگیری روشنی در قبال او صورت گیرد. بنابراین هر گاه معلوم شود که شخصی دشمن خدا و دین اوست باید به سرعت اعلان برائت و بیزاری از وی جسته و مرز خود را از دشمن جدا کرده و مشخص نماید؛ زیرا ادامه رفتارهای پیشین بی‌هیچ مرزبندی به معنای جنگ با خدا و همراهی با دشمن تلقی می‌شود.
به سخن دیگر مهربانی و جاذبه داشتن نسبت به همگان امری بسیار پسندیده است ولی این تا زمانی است که دشمنی شخص آشکار نشده باشد ولی هر گاه دشمنی شخص آشکار شود ادامه دوستی و محبت نمی‌تواند مورد قبول باشد؛ چنان‌که ادامه تعامل و رفت و آمد به شکل گذشته نمی‌تواند شخص را به عنوان مومن واقعی بشناساند؛ زیرا مردم بر اساس آموزه‌های وحیانی و درست‌، به دوستان و دشمنان شخص می‌نگرند و قضاوت می‌کنند.
چرایی بیزاری
اکنون این پرسش مطرح می‌شود که بیزاری که به معنای اعلان رسمی و شفاف دشمنی با دشمنان خدا و دین است چرا باید انجام پذیرد؟ آیا کینه و دشمنی باطنی کفایت نمی‌کند؟ آیا قطع رابطه بی‌اعلان بیزاری نمی‌تواند جایگزین بیزاری شفاف شود؟ 
از نظر قرآن نمی‌توان رفتارهای دوگانه‌ای در پیش گرفت. به این معنا که دشمنی قلبی و باطنی و حتی قطع رابطه با دشمنان برای اثبات ایمان کفایت نمی‌کند بلکه مومن افزون بر آنکه نباید هیچ محبت و دوستی قلبی و باطنی با دشمنی داشته باشد بلکه باید هرگونه ارتباطی که حکایت از دوستی و محبت ظاهری دارد قطع کرده و حتی به طور رسمی و علنی اعلان برائت و بیزاری نسبت به بینش و نگرش و رفتارهای او بکند.
خداوند در آیه 1 سوره ممتحنه مومنان را موظف می‌کند تا از دوستی با دشمنان خدا و دین اجتناب کنند. در همین آیه به مومنان گوشزد می‌کند که هر گونه علاقه و دوستی قلبی و نیز ارتباط آشکار و نهان جایز نیست و از آنجا که خداوند به آشکار و نهان امور آگاه است از این مسئله نیز آگاه می‌باشد و هرگونه عملی در این ارتباط را به‌شدت مواخذه و
 مجازات می‌کند.
دوستی با دشمنان خداوند در هر مرتبه و سطحی که باشد نمی‌تواند با ایمان واقعی سازگار باشد (مجادله آیه 22) بنابراین کسی که به دشمنان خدا مهر می‌ورزد و اعتماد داشته و رفتار محبت‌آمیز دارد درحقیقت نسبت به خداوند ایمان واقعی ندارد و در ایمان خویش دروغگو و منافق است. خداوند در آیه نخست سوره ممتحنه توضیح می‌دهد که دوستی و همکاری و اعتماد داشتن با دشمنان خداوند به سبب آنکه موجب گمراهی شخص می‌شود باید مورد توجه مومنان و جامعه ایمانی قرار گیرد؛ زیرا ادامه رفت و آمدها و ارتباط قلبی و میل باطنی درکنار اعتماد و همکاری با آنان می‌تواند زمینه و بستر مناسبی برای تغییر بینش و نگرش شخص شود. بسیار دیده شده است که کسانی که با دشمنان رفت و آمد داشته‌اند در بلندمدت دین و ایمان خود را ازدست دادند؛ زیرا انسان‌ها از نظر سطح ایمان متفاوتند و دوستی و ارتباط می‌تواند تردیدها و تشکیک‌ها را در آنها افزایش دهد و نسبت به ایمان، آنان را سرد و شکننده کند. از این رو هر گونه ارتباط را به قصد واکسینه کردن فرد و جامعه جایز نمی‌شمارد.
برخی به قصد دستیابی به امری و موفقیت در کاری به دوستی و ارتباط با دشمنان اقدام می‌کنند. بسیاری از دولت‌های اسلامی و گروه‌ها و احزاب در جوامع اسلامی این‌گونه هستند؛ زیرا بر این باورند که می‌توانند با حفظ دین و ایمان با دشمنان دوستی کرده و از این روابط حسنه و خوب به شکل ابزاری برای مقاصد عالی اسلامی و تعالی جامعه بهره گیرند. 
خداوند در همین آیه تبیین می‌کند که دوستی و ارتباط با دشمنان حتی به قصد بهره‌گیری ابزاری نادرست و ممنوع است؛ زیرا این‌گونه حرکت‌ها نمی‌تواند به فرجام خوبی ختم شود. انسان‌ها برای اینکه جامعه قوی ایمانی و امت سالم و صالح داشته باشند باید روابط و دوستی‌ها و ارتباط خود را بر اساس معیارهای اسلامی تنظیم کنند. بنابراین حتی اگر میان خویشان و بستگان کسانی هستند که نسبت به خداوند دشمن هستند باید با آنان قطع رابطه کنند و اجازه ندهند که رابطه خویشی آنان فرصتی برای ایجاد تردیدها و تشکیک‌ها شود و یا موجب شود تا منش و کنش آنان در اینها تاثیر بگذارد. بنابراین لازم است که رابطه‌ها میان افراد بر اساس معیارها و موازین دینی انجام گیرد.(ممتحنه آیات 1 تا 3)
در میان مومنان نیز باید این اصل رعایت شود که رابطه خود را با دیگران بر اساس میزان دیانت و مراعات اصول اخلاقی تنظیم کنند. به این معنا که اگر در میان دوستان و خویشان خود کسانی دارند که دارای رفتارهای ضد دینی هستند و به فسوق گرایش دارند بهتر است که با آنان رفت و آمد را کمتر کنند و اجازه ندهند که رفتارهای سوء آنان در ایشان به حکم خویشی و دوستی تاثیرگذارد.
در حقیقت مرزبندی شفاف می‌تواند ضامن حفظ و استمرار ایمان باشد. هر گونه نادیده گرفتن مرزبندی‌ها و عدم شفافیت می‌تواند موجب گمراهی فرد و یا جامعه شود. به عنوان نمونه ارتباط دوستانه با دشمنان دین ازجمله برخی کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی که عناد صریح و روشنی با دین اسلام دارند به معنای آن خواهد بود که آنها در روند ایمان مردم و جامعه خلل وارد سازند. تعاملات تجاری نباید بهانه‌ای باشد برای اجازه دادن به دشمنان اسلام برای حضور در صحنه سیاسی و اجتماعی کشورهای اسلامی. اعلان برائت آشکار نسبت به دشمنان به معنای حفظ و حراست از مرزهای عقیدتی و سیاسی و اجتماعی امت و جامعه اسلامی است. این مطلب از ضروریات دین اسلام می‌باشد و کسی نمی‌تواند آن را منکر شود و یا نادیده بگیرد؛ زیرا هر گونه ارتباطات حسنه و دوستی با دشمنان خدا و پیامبر(ص) به معنای پذیرش زمینه‌های گمراهی (قصص آیه 15) سلطه دشمنان (ممتحنه آیه 2) توهین به ارزش‌ها و آرمان‌ها و پذیرش تحقیر و توهین آنان نسبت به مومنان و جامعه ایمانی (ممتحنه آیه 1) افزایش بی‌عدالتی و مانع جدی بر سر راه اجرای عدالت (مائده آیه 8) جنگ و جدال‌های درونی میان مومنان (آل عمران آیه 103) می‌باشد.
دشمنان می‌کوشند با نزدیکی و فریبکاری (اعراف آیه 22 و طه آیات 117 تا 121) و نیرنگ و حیله (یوسف آیه 5) موجبات تفرقه و دشمنی میان افراد یک جامعه و کشاندن آنان به سوی پرتگاه تباهی و سقوط 
(آل عمران آیه 103) را فراهم آورند. 
بر این اساس اعلان رسمی مرزبندی با بهره‌گیری از اصول تولی و تبری لازم و ضروری است. 
با توجه به آنچه گفته شد می‌توان به‌خوبی مفهوم و اهمیت تولی و تبری را در زیارت عاشورا درک کرد که خطاب به امام حسین(ع) عرض می‌کنیم: إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکمْ إِلی یوْمِ الْقِیامَهًْ،؛ من تا روز قیامت در صلحم با کسی که با شما صلح کرد و در جنگم با کسی که با شما جنگید.(با دوست شما دوستم و با دشمن شما دشمنم)