حجاب از منظر اسـلام و فمينيسـتها
در نوشتار حاضر که توسط مرکز پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه تهیه شده، به شبهه فمينيستها مبنی بر اینکه حجاب موجب بهوجود آمدن تفاوتها و تبعیض جنسیتی بین مرد و زن میشود پاسخ داده شده است.
***
چکيده شبهه
فمینیستها قائل به عدم وجود تفاوت بین مرد و زن هستند و میگویند که بین آنها در همه زمینهها باید برابری برقرار باشد. حجاب اسلامی باعث ایجاد تفاوتهای جنسیتی بین مرد و زن میشود،چرا که حقوق، تكاليف و نقشهای انسانها بسته به جنسيت مرد و زن بودن (که توسط حجاب مشخص میشود) معین میشود و وظایف هر دو جنس متفاوت است، چرا که به مرد: نقش پدر، شوهر و رئیسخانواده و به زن به خاطر تفاوت در جنسیت و زیر حجاب رفتن: نقش مادر، دلبند و فرمانبردار داده میشود و...
تفاوتهای جنسیتی که بین مرد و زن (به خاطر حجاب) به وجود میآید نشان دهنده و موجب تبعیض و نابرابری(چه در نقش و چه در تکلیف) بین مرد و زن میشود.
پس حجاب اسلامی نشان دهنده و موجب تبعیض بین مرد و زن میشود.
اصل بحث به این نکته برگشت میکند که فمینیستها قائل به تساوی و برابری مرد و زن در همه زمینهها هستند و میگویند که تفاوتهای بین مرد و زن از جمله تفاوت جنسیتی باعث تبعیض و ایجاد نابرابری بین مرد و زن (مرد سالاری و فرمانبرداری زن) میشود و علت این تبعیضها دخیل دانستن جنسیت افراد است.
پیشینه شکل گیری فمينيسم
از منظر تاريخي ميتوان گفت طرح نظريه برابري زن و مرد به قرن هفدهم بازميگردد.
برخي نخستين فمينيست(زن گرا) را
«آنبراد استريت» ميدانند كه «آبيگالي آدامز» همسر «جان آدامز» از رهبران جنگهاي استقلال آمريكا، حركت وي را ادامه داد.[1] ولي نهضت زنان، در معناي دقيق آن، در قرن نوزدهم در فرانسه گسترش يافت ونام فرانسوي (Feminism) به خود گرفت. در ابتدا فمينيسم نوعي اعتراض به مردسالاري آشكار حاكم بر اعلاميه حقوق بشر بود، زيرا اين اعلاميه حقي براي زنان در نظر نگرفته بود. فمينيسم به عنوان يك نهضت سياسي در سال 1848 با نام نهضت «سيكافالز» در آمريكا مطرح شد.
در همين سال نخستين منشور دفاع ازحقوق زنان در آمريكا اعلام گرديد.[2] از آن پس دانشمنداني چون آگوست كنت و جان استورات ميل نظريه برابري زن و مرد را در چارچوب حقوق فردي و اومانيستي مطرح كردند. سرانجام براي اولين بار در اعلاميه جهاني حقوق بشر كه از طرف سازمان ملل متحد در سال 1948 ميلادي منتشر شد، تساوي حقوق زن و مرد بهصراحت و در سطح جامعه ملل مطرح شد. [3]
در ميان فمينيستها پنج گرايش عمده وجود دارد: 1. فمينيسم ليبرال. 2. فمينيسم ماركسيستي. 3. فمينيسم افراطي (راديكال). 4، سوسيال فمينيسم. 5. فمينيسم جديد (فرامدرن)[4] با وجود اختلافات فراوان در ديدگاههاي فمينيستي، ميتوان به وجه مشترك تمامي آنها اشاره كرد:
1. آنها يافتههاي بشري را منبع و معيار تشريع و قانونگذاري ميدانند.
2. همگي فرزندان شايسته نهضت رنسانس و تفكرات اومانيستياند.
3. خانواده هستهاي را كه بر سرپرستي مرد استوار است، آماج حملات خود قرار ميدهند.
4. خواهان رفع تمايزات جنسيتي در قوانين، آموزش و پرورش فرصتها و امكاناتند.[5]
مفهوم شناسی فمينيسم
واژه فمينيسم (Feminism) از ريشه (Feminine) [6]
گرفته شده است كه در اصل فرانسوي است و اين واژه نيز از ريشه لاتيني (Femina) مشتق شده است. از نظر اصطلاحي در زبان انگليسي دو كاربرد دارد:
1. جنبش برابري زن و مرد. 2. جنبش آزادي زنان.[7]
كه اين دو كاربرد معاني نزديك به هم دارند كه ذيلاً بيان مي کنیم: معناي اول فمينيسم به معناي نظريهاي است كه معتقد است زنان بايستي در تمام جنبههاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي با مردان فرصتهاي مساوي داشته باشند و به تمام امكانات و فرصتهاي برابر با مردان دست پيدا كنند معناي دوم اين است كه فمينيسم عبارت است از نهضت و جنبش اجتماعي كه در پي نهادينه كردن اين اعتقاد و باور است كه زنان با مردان برابري كامل دارند. همچنين مترجمان فارسيزبان براي اين معناي اول معادلهايي همچون زنگرايي، زنباوري، زنوري، زنانهنگري، زنآزادخواهي، را برگزيدهاند و امّا براي معناي دوم، نهضت زنان يا «نهضت آزادي زنان» را مناسب ديدهاند.[8]
معنای حجاب اسلامی
حجاب در لغت عبارت است از هر چيزي كه ميان دو چيز حايل باشد و معاني چون فاصل، مانع[9]، ستر، نقاب و روپوش از آن فهميده
ميشود.[10]
در فقه اسلامي حجاب يعني پرده و پوشش بين دو نامحرم و چون در اسلام حجاب براي زنان و مردان واجب شمرده شده پس زنان و مردان بايد خود را از نامحرم بپوشانند.حجاب براي زن پوشاندن تمام بدن از نامحرم است، به جز صورت و دو دست و براي مردان پوشاندن عورتين و مواضعي كه ديدن آن براي زنان ايجاد ريبه و گناه كند.[11]
در قرآن كريم بيشتر موارد استعمال كلمه حجاب بمعني پرده و ستر مي باشد.[12] پس حجاب، اختصاص به بانوان ندارد بلکه بر مردان نیز حجاب واجب است ولیاندازه و کیفیت آن متفاوت میباشد. لازم به ذکر است که حجاب اسلامي به معناي پرده نشيني و محروميّت از حضور در صحنة فعاليتهاي اجتماعي نيست، بلكه به معناي وجوب پوشش و ممنوعيّت از خود آرايي زن در مقابل مردان بيگانه است.
تفاوت حقوق زن و مرد
به اقتضای تفاوتهای طبیعی آنها
فمینیستها بحث تفاوتها و تمایزات ساختگی جنسیتی (به خاطر حجاب، زن و مرد بودن، نقشهای اجتماعی و... ) را مطرح میکنند و قائلند که تمایزات جنسیتی سبب تبعیض میشوند و این تبعیضها باید از بین بروند و بین مرد و زن تشابه برقرار شود، در صورتی که باید به تفاوتهاي طبيعي زن و مرد توجه گردد. با مراجعه به استعدادها و احتياجهاي طبيعي زن و مرد در مي يابيم كه آنها در جهات مختلفي با يكديگر تفاوت دارند و دست خلقت، هريك از آنها را براي كار و مسئوليت متفاوتي
آفريده است.
بنابراين زن و مرد گرچه از نظر انساني از حقوق مساوي برخوردارند اما به دليل تفاوتهاي طبيعي و استعدادهاي متفاوتي كه در وجود هريك از آنها نهاده شده عدالت آن است كه در زندگي خانوادگي از حقوق مشابه برخوردار نباشند
بلكه هريك از آنها جايگاه و موقعيت خاص و وظايف و تكاليف ويژه خود را دارا باشند، اشتباه فمينيستها در اين است كه صرفاً بر تشابه ظاهري بدون توجه به نيازها تأكيد مي کنند و به غلط كلمة تساوي را به كار مي برند.[13]
همچنین باید گفت که مرد و زن در تكوين و تشريع يكسان نيستند (برخلاف آنچه فمينيستها و مدافعان مسلمان آنها مي پندارند) بلكه نگاه مشابه به آن دو، عين ستم به آنهاست. تحولات اجتماعي، اقتصادي و سياسي به هيچ رو به معناي تغيير كاركردها و هويت زن و مرد نيست. زن امروز هم بايد ازدواج و مادري و همسرداري كند. مرد امروز هم بايد پدري كند و مديريت خانواده و وظيفه تأمين اقتصادي خانه را انجام دهد. و اين، نياز واقعي مرد و زن هم هست. بله مرد و زن در بسياري از نقشها و حقوق مشابه هستند و يا مي توانند باشند، اما برخي كاركردها هم انحصاري هستند و ثابت. سپردن كار هر يك از اين دو قشر به ديگري، شنا كردن برخلاف نظام طبيعت است. يكي لطيف است و ظريف و سرشار از عاطفه و مشتاق به پرورش فرزند و داراي روحية وابستگي و ديگري قوي است و پرخاشگر و فعال و با تدبر بيشتر و مستقلتر و اين دو هيچگاه تا هميشه تاريخ در جاي يكديگر نبايد و نميتوانند بنشينند.[14]پذيرش پارهاي از تمايزات جنسيتي
(مانند سرپرستي شوهر بر خانواده، حجاب يا ممنوعيت زنان از اظهار زينت و رفع برخي از تکاليف مانند جهاد از زنان) که نشأت گرفته از تفاوتهای بنیادین در جسم، روان و شخصیت زن و مرد است، کمک بسزایی به حل مشکل این جنبش مینماید. جمعي از فمينيستها تفاوتهاي طبيعي و فمينيستي را تحليل جامعه شناختي مي كنند و زاييده سازمان حاكم بر جامعه مي دانند، در اين صورت تفاوتهاي جنسيتي و رفتاري حيوانات هم ـ كه در مواردي شبيه انسان عمل مي كنند ـ بايد نتيجه تربيت اجتماعي تاريخي باشد؟ در حالي كه چنين نيست و نبايد با واقعيات خارجي، بر خورد جناحي و سياسي و سليقه اي داشت.[15]
لازم به ذکر است که فمينيستها مدافع تساوي زن و مرد در همه زمينهها هستند، اما مطالعات علمي مانند فيزيولوژي و روان شناسي نشان دادهاند كه تفاوتهاي بسياري در جسم و روان زن و مرد وجود دارد كه كاركردهاي آن دو را از هم متمايز
ميكند.[16] حركت برخلاف جريان طبيعت و فطرت انسانها محكوم به شكست است. در صورت عدم توجه به این تفاوتها، نياز زن به عشق، مادري و همسرداري كه از درون او سرچشمه مي گيرد بدون پاسخ مي ماند، علاوهبر اينكه افزايش فشار كار اقتصادي و رقابت با مردان، بيماريهايي را براي زنان به ارمغان مي آورد. اگر در گذشته مردان به زنان ستم مي كردند، امروز زنان به خودشان ستم مي كنند.
بهعلاوه منحصر كردن تفاوتهاي زن و مرد، در تمايزات فيزيولوژيك، نظراً مردود است. زيرا زن و مرد از جهات متعدد جسمي و رواني و شخصيتي با يكديگر تفاوت اساسي دارند.[17] که موجب تفاوت در نقشها و تکالیفشان میشود
زن و مرد، مکمل یکدیگر، نه در تقابل هم
يكي از پيامدهاي سوء اينانديشه، ايجاد تقابل بين زن و مرد است. در حالي كه دو جنس مرد و زن، مكمّل يكديگر و نيازمند به هم هستند، به جاي دامن زدن به تنش و خشونت بين آنان و تأكيد بر نگاه مردسالار يا زنسالار بايد روابطي سالم و متناسب با ساختار وجودي آنها و نياز خانواده و جامعه برقرار كرد. شاهد بر اين مدعا، ظهور جريانهاي ضد فمينيسم و افزايش خشونت در خانوادهها در دهههاي اخير است. فمينيسم به جاي اينكه عامل اصلي تبعيضها يعني صفات ضداخلاقي و جهل را هدف قرار دهد، آدرس ديگري به بشر ارائه داده است.[18]
همچنین با حمله به جايگاه رفيع مادري و همسرداري و امر ازدواج در جوامع و فحشاء دانستن ازدواج قانوني از سوي برخي فمينيستها، مانند راديكالها، متأسفانه زندگيهاي فردي، همجنسبازي بين مردان و زنان بهطور جداگانه، تن ندادن به نظام ازدواج و خانه و بچهداري، رواج روزافزون فحشا و انحرافات جنسي و... دامنگير جوامع بشري شد. زن ابزار دست زورمندان و شهوترانان و سياستبازان عالم شد، نتيجه اين جهالت بزرگ بشر، ستم هر چه بيشتر بر زنان
ـ در درجه اول ـ و بر مردان ـ در درجه دوم ـ شد. بردهداري و شكلهاي جديد ستم بر زنان، به مراتب زشتتر و فجيعتر از سابق ميباشد. امروزه آلمان، مركز واردات و فروش دختران جوان شده و تايلند، كره جنوبي و فيليپين مركز توريسم جنسي جهان شده، زن پيشرفته امروزي خسته از كار بيرون و از تنهايي و از نگاه به او به عنوان زن نه انسان، بيش از گذشته تحت ستم قرار دارد.[19]
از نگاه ديني، عامل فرودستي زنان و ستم، چه به اين قشر و چه موجودات ديگر، جهل و هواي نفس بشر مختار است [نه حجاب و پوشش زنان].
بهعلاوه تفاوت در خلقت مرد و زن و وظايف آنها به معناي ظلم به يكي و برتري ديگري نيست.
تناسب و هم پوشاني حقوق و وظايف مرد و زن اقتضا ميكند كه هر يك در مدار وجودي خود حركت كنند و صفات مردانه و زنانه، آنجا كه ريشه در طبيعت و روان هر يك از دو جنس دارد، هيچكدام منفي نيستند بلكه زماني به شكل منفي در خواهند آمد كه نابجا و خارج از ضوابط الهي به كار برده شوند.
البته مردان در طول تاريخ به دليل برخورداري از قدرت بدني و اقتصادي و سياسي بالاتر، ستم بيشتر و فراگيرتري داشتهاند. اما اين همه ناشي از عدم بندگي بشر نسبت به حق است نه مرد بودن يا زن بودن.[20]
نتيجه گيري
تفاوتهای بنیادین و ریشهای چه از نظر فیزیولوژیکی و چه از نظر روانی بین مرد و زن وجود دارد و دست خلقت هر یک را برای وظیفه و کارکردی خلق کرده است و به خاطر همین تفاوتهاي طبيعي و استعدادهاي متفاوتي كه در وجود هريك از آنها نهادینه شده، عدالت بر آن است كه در زندگي خانوادگي و اجتماعی از حقوق مشابه برخوردار نباشند بلكه هريك از آنها جايگاه و موقعيت خاص و وظايف و تكاليف ويژه خود را دارا باشند و برابری و تشابه عین ظلم در حق آنان است و در صورت عدم توجه به این تفاوتها، نياز زن به عشق، مادري و همسرداري كه از درون او سرچشمه مي گيرد بدون پاسخ مي ماند، علاوهبر اينكه افزايش فشار كار اقتصادي و رقابت با مردان، بيماريهايي را براي زنان به ارمغان مي آورد. از نگاه ديني، عامل فرودستي زنان و ستم چه به اين قشر و چه موجودات ديگر، جهل و هواي نفس بشر مختار است نه حجاب و پوشش زنان، و حجاب اسلامي به معناي پرده نشيني و محروميّت از حضور در صحنة فعاليتهاي اجتماعي نيست، بلكه به معناي وجوب پوشش و ممنوعيّت از خود آرايي زن در مقابل مردان بيگانه است.
پینوشتها:
[1 تا 5] نگاهي به فمينيسم، مؤسسه فرهنگي طه. معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، چاپ اول، 1377، صص 7 تا 21.
[6] به معناي مؤنث، زن.
[7] آريانپور كاشاني، منوچهر، رهنگ پيشرو آريانپور، نشر الكترونيكي و اطلاعرساني جهان رسانه، چاپ اول، 1377، ج2، ص 1928.
[8] غرويان، محسن، روزنامه رسالت، 8:2:81. ص6.
[9] جرّ، خليل، فرهنگ عربي به فارسي «لاروس»،ترجمه سيد حميد طبيبيان، 1367ه. ش، ص807.
[10] الياس، انطون، فرهنگ نوين، مترجم، سيد مصطفي طباطبائي، ناشر كتابفروشي اسلاميه، چاپ هشتم، 1370ه ش، ص136.
[11] سجادي، سيد جعفر، فرهنگ معارف اسلامي، انتشارات كومش، چاپ سوم، 1373 ه ش، ج2،ص689.
[12] حسيني دشتي، سيدمصطفي، معارف و معاريف، ناشر انتشارات اسماعيليه، چاپ اول، 1369 ه ش، قم، ج2 ص678.
[13] مطهري، مرتضي، نظام حقوق زن در اسلام، قم، انتشارات صدرا، چاپ بيست و هفتم، ص 122- 126.
[14] زیبایی نژاد، محمد، سبحانی، محمد تقی، درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، قم: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، 1379، ج1، صص136 ـ 138.
[15] رشاد، علي اکبر، آسيب شناسي فمينيزم، کتاب نقد، ش17، ص35.
[16 و 17 و18] زیبایی نژاد، محمد، سبحانی، محمد تقی، درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، قم: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، 1379، ج1، صص 129-125- 127.
[19] نگاهي به فمينيسم. مؤسسه فرهنگي طه. معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، چاپ اول، 1377، صص47 و 48.
[20] زیبایی نژاد، محمد، سبحانی، محمد تقی، درآمدي بر نظام شخصيت زن در اسلام، قم: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، 1379، ج1، صص132 ـ 134.