بررسی تزکیه نفس و مفهوم آن در قرآن
خودستایی یا خودستانی؟
عباسعلی فرهمند
تزکیه نفس اصطلاحی قرآنی است که دو معنا و مفهوم متضاد را با خود دارد. خودسازی و خودستایی دو معنایی است که از این اصطلاح فهمیده میشود.
نویسنده در این مطلب مفهوم قرآنی تزکیه نفس را تبیین و آثار زیانبار خودستایی را تشریح کرده است.
***
چیستی تزکیه
واژه «زکو» در زبان عربی معناى پاكى، نموّ و رشد، صلاح و شايستگى و مدح است.(لسانالعرب، ابن منظور، ج6، ص64-65، «زكا») از مشتقات و هم خانواده این واژه میتوان به زکات اشاره کرد که به معنای یک واجب دینی و مالی است. پرداخت میزان مشخصی از اموال در راه خدا، زکات خوانده میشود؛ زیرا مایه رشد مالی و روحی انسان میشود و برخلاف ظاهر آن، که از دست دادن مالی و ضرر و زیان است؛ در باطن جز مایه خیر و برکت و رشد و فزونی و نمو و طهارت و پاکی مال و انسان نخواهد شد.
این واژه در قرآن غیر از باب ثلاثی مجرد (نور، آیه 21) در دو باب از ابواب ثلاثی مزید یعنی باب تفعیل چون «تزکیه» و باب تفعل چون «تزکی» نیز به کار رفته است. تزکیه و تزکی درباره دو چیز مطرح شده است: 1. تزکیه نفس(اعلی، آیه 14؛ شمس، آیات 7 و 9؛ نساء، آیه 49)؛ 2. تزکیه مال.(لیل، آیه 18)
تزکیه نفس پسندیده و ناپسند
تزکیه اصطلاحی است که میتواند دو معنا و مفهوم متضاد مثبت و منفی داشته باشد. اگر بخواهیم این دو معنا را به فارسی برگردان کنیم، به معنی «خودسازی» و «خودستایی» است؛ یعنی اینها دو معنایی است که از این اصطلاح قرآنی فهمیده میشود.
به سخن دیگر، تزکیه نفس: 1. یا با عمل است؛ 2. یا با زبان؛ اگر تزکیه نفس به شکل عمل و فراهم آوردن اسباب و عوامل خودسازی و پاک کردن نفس از رذایل باشد، تزکیه نفس پسندیده است که در فارسی از آن به خودسازی یاد میشود؛ اما اگر این تزکیه نفس با زبان و گفتار برای پاک کردن خود از رذایل و ناپاکیها و در شکل خودستایی باشد، امری ناپسند است.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص 380، «زكا»)
خداوند، خاستگاه و منشأ تزکیه نفس
از آیات قرآن به دست میآید که تزکیه نفس به معنای پاک گرداندن نفس از هر گونه رذایل و ناپاکیهای اخلاقی و خلقی تنها از خداوند بر میآید و هیچ انسانی نمیتواند خود را از رذایل اخلاقی و خلقی پاک و منزه گرداند. پس تزکیه نفس به این معنا در قرآن تنها به خدا نسبت داده شده و تنها اوست که توانایی و قدرت پاک کردن نفس انسان از رذایل را داراست. بنابراین، سخن گفتن از تزکیه نفس به معنای قدرت بر پاک گرداندن نفس از رذایل، از سوی انسان جز به معنای خودستایی نخواهد بود. از این رو خداوند بارها تزکیه انسان نسبت به نفس خود را مردود و نادرست دانسته و تزکیه را به خود نسبت داده داست.(نساء، آیه 49؛ نور، آیه 21)
از آیه 21 سوره نور به دست میآید که خداى تعالى هر كه را بخواهد تزكيه مىكند. تزکیه نفوس و پاک گرداندن آن، منوط به مشيت او است و مشيت او تنها به تزكيه كسى تعلق مىگيرد كه استعداد آن را داشته و به زبان استعداد آن را درخواست كند و او دانا به حال كسى است كه استعداد تزكيه را دارد.
پس اینکه خداوند در آیات 7 تا 9 سوره شمس میفرماید: وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا. فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا. قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا؛ و سوگند به نفس و آن كه نيكويش بيافريد و به او شر و خیر او را الهام کرد. هر كه در پاكى آن كوشيد رستگار شد، به معنای ایجاد زمینه برای تزکیه نفس است؛ زیرا تنها خداوند است که میتواند نفس آدمی را پاک گرداند و تزکیه نفس کند. البته پیامبران به ویژه پیامبر گرامی (ص) به عنوان خلیفه خداوندی نیز میتوانند در مقام ولایت طولی این تزکیه نفس را انجام دهند. از این رو تزکیه نفس انسانها به عنوان یکی از اهداف بعثت مطرح شده است.(بقره، آیات 129 و 151؛ آل عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2)
تزکیه نفس و خودستایی
اینکه انسان بخواهد خودش را با زبان و گفتار تزکیه و پاک گرداند و نسبتهای زشت و ناپسند اخلاقی و خلق و خوی ناپسند را از ساحت خود دور داند و رذایل اخلاقی را در خود منکر شود، به عنوان خودستایی مطرح شده و امری مذموم و ناپسند شمرده شده است.
خداوند بصراحت در آیه 32 نجم میفرماید: فَلا تُزَكّوا اَنفُسَكُم هُوَ اَعلَمُ بِمَنِ اتَّقى؛ پس خودتان را پاک و مبرا نشمارید در حالی که خداوند داناتر به کسی است که تقوا پیشه کرده است. از این آیه فهمیده میشود که آگاهى كامل خداوند به احوال انسان، دليل لزوم پرهيز او از خودستايى و تزکیه نفس ناپسند است. به این معنا که خداوند به آشکار و نهان هر کسی آگاه و داناست و دیگر لازم نیست که انسان خود را بستاید و نفس خویش را از ناپاکیها پاک و مبرا بداند. اگر کسی به زبان تزکیه نفس میکند جز خودستایی کاری نمیکند؛ زیرا خداوند نیازی ندارد تا شخص، خود را برای خدا پاک از رذایل معرفی کند و خودش را به خدا بشناساند. اما ستایش خود برای شناساندن به مردم عملی ناپسند و قبیح است.
به سخن دیگر، اگر هدف از تزکیه نفس شناساندن خود به خداست که او بهتر از خودمان ما را میشناسد و اگر هدف از آن شناساندن خود به مردم است که این، خودستایی و امری ناپسند است و باید از آن پرهیز شود. از آیات 49 و 50 سوره نساء بر میآید که ادّعاى تزكيه نفس، افترا بر خدا و گناهى آشكاراست. براساس این آیات در گذشته گروهی از یهود و نصارا ادعاهایی مبنی بر پيراسته بودنشان از آلودگيها داشته و اینگونه از خود ستایش میکردند، که خداوند این رفتار و اعمالشان را مورد سرزنش قرار داده است. يهود و نصارا با وجود آلودگى به آفت كفر و شرك و بيداد و تحريف كتابهاى آسمانى خويش، باز هم به ستايش خود مىپرداختند و خود را پاك و پاكيزه جا مىزدند. خداوند در این آیات به پوچ بودن ادعاى آنان پرداخته و روشن مى کند كه پاك شمردن و گواهىدادن بر ايمان و اخلاص انسانها، تنها در شأن خداست و اوست كه هر كه را بخواهد از گناه پاك مىسازد.
خود شیفتگی و غرور، ریشه خودستایی
خودستايي عبارت از اين است كه: آدمي در مقام اثبات كمال برای خود و نفي نقص از خود برآيد. اینگونه رفتار ریشه در تکبر و خودپسندی دارد و از نتايج عجب و غرور نسبت به خود است. چنانکه تفاخر و استکبار نیز برآیند همین تزکیه نفس زشت و ناپسندی است که انسان باید از آنها پرهیز کند.
ستایش و ستودن، از شؤون ربوبيت و مختص به خداى تعالى است و آدمى هر چند كه ممكن است واقعا برخوردار از كمال و فضايلى باشد، و انواعى از شرافت و پيشرفتهاى معنوى را كسب كند، اما به محضى كه روى آن فضايل و شرافتها تكيه كند، نوعى استقلال و بىنيازى از خدا را براى خود اثبات كرده و اين خود در معناى ادعاى الوهيت و شركت با رب العالمين است. در حالی که انسان سراپا حاجت است. نه مالك نفع و ضررى براى خود است و نه مالک مرگ و حياتى. این انسانی که هویت وجودی اش فقر و نداری است(فاطر، آیه 15) نباید مغرور شده و خود را به فضیلتی بستاید. اگر کسی خودش را میستاید حقیقت خودش را فراموش کرده و مغرور شده است. بنابراین اين غرور و خودپسندى است كه او را وادار مىكند خود را بستايد.
عجب و غرور از رذايل اخلاقى عمده است. از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، بتدريج اين رذيله او را وادار مىكند در تماسش با انسانهاى ديگر به رذيله ديگرى چون تكبر گرفتار شود؛ زیرا به حكم همان خود پسندي اش مىخواهد خود را بالاتر از سايرين جلوه دهد و بندگان خدا را بنده و کارگزارخود بپندارد، اينجا است كه به هر ظلم و ستم و حقكشى و هتك هر حرمتى از محارم الهى دست مىزند و به خود اجازه مىدهد بر جان و ناموس و اموال مردم دستدرازى كند.
همه اينها در جايى است كه فردى از افراد مبتلا به اين بيمارىهاى روانى يعنى عجب و تكبر شده باشد اما اگر از فرد تجاوز كند و خُلقى اجتماعى و سيرهاى ملی و قومى شود، آن وقت است كه هلاكت نوع بشر و فساد زمين حتمى است. پس هيچ انسانى شایسته نیست به منظور ستايش خود، فضيلتى را براى خود ذكر كند، حال در اين خودستايى راستگو باشد و یا دروغ بگويد، چون او مالك آن فضيلت براى خود نيست، اين خداى سبحان است كه آن فضيلت را به وى داده و او است كه فضل خود را به هر كس بخواهد و به هر نحو كه بخواهد عطا مىكند، و او است كه با دادن فضل و افاضه نعمتش، هر كه را بخواهد عملا تزكيه مىكند و يا با ستايش قولى هر كه را بخواهد مىستايد و تزكيه مىكند و با صفات كمال، شرافتش مىدهد.
امام علي(ع) ميفرمايند: اقبح الصّدق ثناء الرّجل على نفسه؛ زشتترين راستى، ستايش كردن از خود است.(خوانساري، جمال الدين؛ شرح آقا جمال الدين خوانساري بر غرر الحكم، دانشگاه تهران، 1366 ش، 7 جلد، ج2، ص 389) و نيز مي فرمايند: من مدح نفسه ذبحها؛ هر كه نفس خود را ستايش كند، آن را كشته و به هلاکت میاندازد.(همان، ج5، ص 446.)
درمان بیماری خودستايي
پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: اگر شخصي در نفس خود، نسبت به عملى خودستايى ديد، بيانديشد و با خود بگويد: عمل من به وسيله دست و عضوى از اعضايم و با قدرت و ارادهام انجام گرفته كه همه اينها آفريده خدايند. اوست كه مرا آفريده و اعضا و جوارح، قدرت و اراده را به من داده است، پس چگونه من خودستايى كنم، در حالی که در تمام اينها منّت از آن خداست.(عطائى،محمدرضا؛مجموعه ورام، آستان قدسمشهد، 1369 ش،اول،ص 456)
امام علي(ع) فرمود: مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ وَقَفَ عَلي عُيُوبِهِ وَ اَحاطَ بِذُنُوبِهِ، وَ اسْتَقالَ الذُّنُوبِ وَ اَصْلَحَ الْعُيُوبَ؛ هر كس خود را در زير ذره بين حساب قرار دهد بر عيبهاي خويش آگاه و از گناهان خود مطلع ميشود. چنين فردي سرانجام در زدودن گناه و اصلاح عيوب خود موفق خواهد شد. (فلسفى، محمد تقى؛ الحديث- روايات تربيتى، تهران،دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1368 ش، ج2، ص297 )