وقتی جریانی خاص از ضعف و ناتوانی مدیران سوءاستفاده میکند
راه نجات فوتبال ایران چیست؟!
سرویس ورزشی- بدون تردید اگر واقعا میخواهیم فوتبال ایران را نجات دهیم باید حتیالمقدور شرایط و فضایی فراهم آوریم که فوتبال بتواند قابلیتهای نهفته خود را آشکار سازد.
فوتبال را سالها به دلایل مختلف به حال خود رها کردهایم. اما جریانات ضدورزش و طرفدار جیب و جایگاه خود یقه آن را دودستی چسبیده و به آنجا که خاطر خودشان میخواهد و منافعشان را تامین میکند میکشند و به طور طبیعی کیفیت فنی و سطح فرهنگی آن با حضور و میدانداری این جریانات افت و رفته رفته رگههایی از فساد و رد پای مفسدان در آن پیدا شده و رشد کرده است. در این میان مسئولان مستقیم فوتبال هم، صلابت، جرأت، درایت و حتی انگیزه لازم برای در افتادن با این جریانات را نداشتند و... آنها فقط میخواستند و میخواهند «باشند»! و به هر قیمت بمانند، صندلی مدیریت و ریاست را حفظ کنند و... به همین دلیل علیرغم ناله و فغان اهالی فوتبال، کارشناسان، حتی وزیر محترم ورزش، و حتی اظهارات نمایندگان مجلس و... به طور کلی- مثل رئیس فعلی- اصل مداخله و جولان دادن جریانات مداخلهگر و وجود فساد و مفسدان را در فوتبال منکر میشوند...! و صورت مسئله را پاک میکنند و... تا اتفاقاتی مثل افتضاح تیم امید در بازیهای آسیایی رخ دهد و سطح فنی و فرهنگی فوتبال ما به عیان خود را به رخ آنها که میخواهند ببینند و خودشان را به کوری نزدهاند، بکشاند. در این میان البته رئیس فدراسیون از تداوم این وضع و ادامه همکاری با سرمربی پرتقالی تیم امید که ناتوانی خود را در ابعاد فنی و اخلاقی در مصاف با حریفان ضعیفی چون قرقیزستان و ویتنام ثابت کرده است، سخن میگوید! تا بار دیگر اشراف و بصیرت! خود را بر کار و بار فوتبال آشکار و بیپرده ثابت کند چقدر آن جریانات مداخلهجو و تحمیلگر که امثال وینگادا و برانکو و... مربیان از دور خارج شده یا از اصل غیرمطرح و بدون کارنامه را به هر شکل میخواهند به خورد فوتبال ما بدهند، روی ذهن و افکار و عملکرد و تصمیمگیریایشان، تاثیر دارند و...
در چنین حال و وضعی آیا مسئولان ارشد ورزش باید باز هم از ترس اینکه مبادا از سوی مشتی از مرحلهپرت یا جریانات مغرض و مخرب به «دخالت» متهم شوند، به وظیفه «نظارتی» خود عمل نکنند؟! آیا نمیبینیم که عدهای که جز به منافع خود نمیاندیشند چگونه از ضعف و ناتوانی مدیران فوتبال سوءاستفاده میکنند و فوتبال ایران و حیثیت و سابقه آن را و احساسات پاک مردم را به بازی میگیرند...؟! عرض کردیم و باز تاکید میکنیم هر چقدر مسئولان ارشد ورزش و کسانی که در این باره وظیفه دارند به نقش «نظارتی» خود عمل نکنند، جریانات مداخلهگر گستاخی و جسارت بیشتری پیدا کرده و با تحت فشار قرار دادن مسئولانی که اصلا با مفهوم و نوع ادارهای به نام «مدیریت جهادی» غریبه هستند و شاید در خلوت خود آن را هم زیاد جدی نمیگیرند، فوتبال را به مسیر دلخواه خود اما برخلاف مصالح ملی میکشانند و...! و این همانطور که اشاره شد بلای بزرگی است که سالهاست- تقریبا از اواسط دوره ریاست صفایی فراهانی تا امروز- بر سر فوتبال ما میرود. این در حالی است که به اذعان و نظر کارشناسان خارجی و داخلی، فوتبال هم از جمله رشتههای ورزشی است که در کشور ما استعداد وتوان بالقوه برای پیشرفت و افتخارآفرینی و مطرح شدن در جمع کشورهای صاحب فوتبال را دارد. سابقه و کارنامه این رشته هم در ایران موید این نکته است و... که اهالی ورزش و فوتبال از آن آگاه هستند و تکرار و یادآوری آن اینجا ضرورتی ندارد اما تازهترین نمونه، حضور اخیر تیم ملی ایران در جام جهانی است که برخلاف تصورات و پیشبینیها این تیم توانست علیرغم همه کاستیها و ضعفهای فوتبال ما در آوردگاه جهانی و در مصاف با تیمهای صاحب فوتبال آرژانتین و نیجریه، بازیهای قابل قبول و آبرومندانهای از خود به نمایش بگذارد و...
نظارت و دخالت
بدون تردید اگر واقعا میخواهیم فوتبال را نجات دهیم، باید حتیالمقدر شرایط و فضایی فراهم آوریم که فوتبال ما بتواند قابلیتهای نهفته خود را آشکار سازد، اگر قصد داریم بر کیفیت و سطح فنی فوتبال اضافه کنیم و آن را مجددا به ورزش تماشاگرپسند، سالم و پویا تبدیل کنیم و...یکی از راههای آن اعمال نظارت است. بدون شک نظارت بیشتر بر کار و بار فوتبال، بر روند و اتفاقات «لیگ» و... بر کیفیت آن از همه نظر تاثیر مثبت و مستقیم دارد، کما اینکه امسال به خاطر همین نظارت بیشتر، کیفیت لیگ از لحاظ فنی و اخلاقی بهتر شده است. داخل پرانتر عرض کنیم که یکی از پیآمدهای نظارت نکردن بر لیگ، همین رواج حرفهای بیاساس و تهمتها و بدگوییها و... علیه یکدیگر است که فضای فوتبال را مشوش میکند، زحمات و تلاشها را لوث و زیر سؤال میبرد، درستی لیگ را مخدوش مینماید، اعتبار آن را زیر سؤال میبرد و... اما وقتی همه چیز تحت نظارت و کنترل دیدگان حساس و کارشناسانه باشد، اطمینان و اعتماد جای شک و بدبینی را میگیرد و... حرف آخر هم این که هر چقدر «نظارت»، اصل لازم و تایید شده مدیریتی است، «دخالت» امری مذموم و مخرب است. همانطور که مسئولان ورزش به درستی اجازه دخالت در کار و بار فوتبال و حوزه و نحوه اعمال مدیریت آن را به خود نمیدهند، هیچ فرد و جریان دیگری هم نباید اجازه داشته باشد در کنار فوتبال و مدیریت و تصمیمگیریهای آن دخالت کند و...
از کیروش چه میخواهیم؟
حالا که بحث «نظارت» و «کیفیت فوتبال» و... مطرح است، بهتر است تا زیاد از این موضوع فاصله نگرفتهایم، به بهانه انعقاد مجدد قرارداد فدراسیون فوتبال با کیروش مجددا حرف همیشگی خود را یادآور شویم که امروز فوتبال ما برای احیای جایگاه از دست رفته و بازگشت به اندازههای یک تیم بزرگ و مطرح- حداقل در سطح قاره آسیا- بیش و پیش از آن که به کسب نتایج آنی و قهرمانیهای زودگذر فکر کند و در این باره دغدغه داشته باشد، باید کمی عمیقتر و ریشهایتر و بالاخره آیندهنگرتر فکر کند و ... برای رشد قابلیتها و بالقوه درآوردن تواناییها و شکوفا ساختن استعدادها و در یک کلام «ارتقای کیفی» وضع موجود تلاش نماید. برای حرکت در این مسیر و تحقق این هدف، هر اقدام و تصمیم و اتفاقی که در فوتبال رخ میدهد باید معطوف به این سمت و رو به آن هدف باشد.
از برگزاری لیگ گرفته تا... استخدام مربی خارجی، همه این اقدامات و عوامل باید در جهت «ارتقای کیفی» فوتبال باشد. استخدام کیروش هم اولا باید برخلاف نظر رئیس فدراسیون- البته تکذیب شده!- نه بر اساس فشار روزنامههای پرتیراژ(!؟) یا خواست و سلیقه بهمان مجری تلویزیونی، یا اظهار علاقه اقوام فلان مقام سیاسی، بلکه بر اساس نظر دقیق و تشخیص کارشناسانه باشد. ثانیا با این نگاه و هدف صورت گرفته باشد مبنی بر این که وجود این مربی میتواند در نهایت برای رسیدن به آن هدف بزرگ و تعیین شده یعنی ارتقای سطح کیفی فوتبال، ثمربخش باشد یا خیر؟ و اگر سوال مثبت بود رای به استخدام او داده شود.
حالا هم ما باید از کیروش همین را بخواهیم، سطح فنی، روحی و اخلاقی (اخلاق حرفهای) بازیکنان ما را ارتقا بخشد، با لیگ ارتباط مناسب و متقابلی داشته باشد، چرت نزند و خمیازه نکشد بلکه آن را با دقت و احترام نگاه کند، کاستیها را یادآور شود، با مربیان داخلی رابطه محترمانه و همکاری صمیمانه و صادقانهای برقرار نماید و... و همانطور که گفته شد به سهم خود، به اندازه سواد، دانش و تجربه خود، در حرکت تازه فوتبال ایران، آن را به جلو براند. غرض آن است که ما مثل بعضی کشورهای بیهویت و تازه به دوران رسیده و بیافتخار و... فقط از او «قهرمانی در جام ملتهای آسیا» نخواهیم و با این ملاک عملکرد او را نسنجیم. اگر قهرمان شدیم، بماند و به همکاری ادامه دهد، اگرنه، اگر بهترین تیم تاریخ فوتبال ایران را در آن مسابقات ساخته و پرداخته و روانه میدان کرده باشد، با او قطع همکاری و حکم به برکناری او دهیم!