یک شهید، یک خاطره
دفاع از حجاب
مریم عرفانیان
صدای خانم استاد جامعهشناسی در فضای سالن اجتماعات دانشکده پزشکي طنین انداخت. دو ساعتی میشد که در نفي حجاب سخنراني میکرد. همة دانشجویان فقط گوش میدادند و کسی حاضر نبود اعتراض کند. يک نفر در گوش سید احمد پچپچ کرد که: «دوست داشتيم اعتراض کنيم، ولي جرأتش رو نداشتيم.»
سید احمد تا این حرف را شنید، سراپا ایستاد و بلند گفت: «استاد! شما دو ساعت دربارة نفی حجاب حرف زديد، حالا اجازه بديد من 10 دقيقه دفاع کنم.»
استاد با اشارة سر جواب داد: «بفرماييد.»
سید احمد فقط 10 دقيقه از حجاب صحبت کرد که صدای کف زدن دانشجويان بلند شد.
***
سال ۱۳۵۶ بعد از آن مبارزة کلامی، سید احمد بهعنوان چهرهای شناختهشده در انجمن اسلامي، مورد توجه و احترام دانشجويان قرار گرفت. بسیاری از دختران دانشجو به حجاب روی آوردند و حتی دختر یکی از سناتورهای شاه که همکلاس احمد بود، از او تقاضا کرد تا منابع بیشتری دربارة حجاب در اختیارش بگذارد.
خاطرهای از شهید سید احمد رحیمی
راوی: غلامحسین رحیمی