گمراهی و گمراهسازان از نگاه قرآن
علی بهرامنژاد
شاید بارها دیده و یا شنیده اید که مردم در برابر انتقادها، قیافه حق به جانبی میگیرند و منکر عمل زشت و ناهنجار خود میشوند و مدعی آن هستند که کار درست را اصولا آنها انجام دادهاند و هیچ مویی لای درز آن نمیرود. البته برخیها در باورها و بیان آن راستگو هستند و چون نمیدانند و نمیدانند که نمیدانند در جهل مرکب ابدالدهر بمانند. برخی دیگر کسانی هستند که اشتباه در تطبیق دارند و به سبب شرایط بیرونی و درونی و تلقینات این و آن به این باور رسیدهاند که این کارشان عین درستی و راستی است. این افراد را باید از خواب جهل بیدار کرد و به هر وسیلهای حتی با تنبیه،هوشیاری را به آنها بازگرداند و به آنان گفت این ره که تو میروی به ترکستان است و مطلب چنانکه تو میپنداری نیست. اما برخی دیگر میدانند که نمیدانند و به بیماری انکار گرفتارند و نمیخواهند آن را بپذیرند، با این افراد نمیتوان کاری کرد؛ چون هر کاری را توجیه میکنند و رنگ و لعاب حقیقت و درستی به آن میزنند و خود و دیگران را میخواهند بدان بفریبند.
بنابراین هنگامی که از گمراهی شخصی سخن به میان میآید باید به این امور توجه کرد. به این معنا که گاه شخص در خواب است و گاه دیگر از درک و فهم حقیقت عاجز و ناتوان است. این ناتوانی اگر به خاطر سفاهت و جنون و بیخردی نباشد که بیرون از دایره اختیار است، در بیشتر موارد ریشه در اعمال و رفتار دیگرانی دارد که وی را در گفتمانی چنین دور از حقیقت پرورانده و تربیت کردهاند و یا خود را به این چاه ویل نادانی افکنده است.
نویسنده در این مطلب با استناد به آیات قرآن علل و عوامل گمراهی و برخی از آثار و کارکردهای آن در زندگی بشر را تبیین کرده است.
خداوند برای اینکه حجت را بر آدمیان تمام کند افزون بر عقل، راهنمایانی را به عنوان پیامبر به همراه کتاب فرستاده است تا در زندگی ره گم نکنند و گمراه نشوند و هم مقصد را بشناسند و هم مسیر را بدانند. اما باز هم انسانهایی هستند که از راه مستقیم و راست عدول میکنند و به جای مقصد اصلی به سمت مقاصد دیگر میروند و از هدایت و رستگاری و کمال باز میمانند. اینان کسانی هستند که در فرهنگ قرآن به عنوان اهل ضلالت و گمراهی شناخته میشوند.
گروه دیگری نیز در هر جامعهای زندگی میکنند که دچار بیماری خطرناک گمراه سازی هستند، آنان هم رهزن میباشند و هم مقصد را دگرگونه جلوه میدهند. اینان همان کسانی هستند که در کاربردهای قرآنی به عنوان مضل (گمراه ساز) خوانده میشوند. البته خداوند خود را به عنوان مضل نیز یاد میکند چنانکه اسم هادی را نیز بر خود مینهد. این عنوان مضل بودن میتواند به سبب مسئله توحید محض باشد که منشا هر امری در جهان را به خدا بازمیگرداند و یا به سبب این حقیقت باشد که شخص گمراه با پیش زمینه عدم بهرهگیری از عقل و فرمانهای فطرت، خود را در مسیر انحرافی قرار میدهد که در نهایت خداوند نیز او را در این مسیر انحرافی کمک میکند.
به این معنا که شخص نخست با اختیار خودش مقاصد و مسیرهای دیگری را بر میگزیند و به هشدار عقل و فطرت گوش فرانمیدهد و انذارهای راهنمایان را نادیده میگیرد، آنگاه هر چیزی که از سوی حق و خداوند فرود میآید به جای آنکه نشانه هدایت و دستگیر وی شود وی را از حق و حقیقت دور میسازد. از این رو خداوند در آیاتی چند تاکید میکند که همان آیات قرآن که برای مومنان موجب افزایش ایمان است عامل افزایش کفر و گمراهی در کافران و گمراهان میشود.
عوامل گمراهی
گمراهی همانند ایمان و هدایت دارای مراتبی چند است. بر این اساس برخی از علل و عواملی را که قرآن برای گمراهی انسانها بر میشمارد، عواملی هستند که در ایجاد گمراهی نقش دارند و برخی دیگر عواملی میباشند که در تداوم و یا افزایش ضلالت تاثیر میگذارند. بر این اساس نمیتوان همه عوامل را در یک سطح دانست.
برخی از عوامل چون هواهای نفسانی و پیروی از خواستههای نفس، از عوامل اصلی گمراهی آدمی به شمار میآید،(انعام آیه ۵۶) زیرا نه تنها او را از مسیر و مقصد اصلی دور میکند بلکه این فرصت را به دشمنان بیرونی چون ابلیس میدهد تا با وسوسههای خویش آدمی را به سوی سقوط و نیستی واقعی و حقیقی سوق دهد.(اعراف آیات ۱۱ تا ۱۷ و نیز آیه ۲۷ و سوره حجر آیات ۳۲ و ۳۹ و اسراء آیات ۶۱ و ۶۵)
بنابراین میتوان گفت که عمدهترین عامل، هواهای نفسانی و همراهی با ابلیس و وسوسههای آن است. دیگر عوامل یا از مصادیق این دو عامل و یا عواملی هستند که با این دو همپوشانی دارند.
به عنوان نمونه بیتقوایی به عنوان یکی از عواملی است که آدمی را به گمراهی میکشاند. بیتقوایی چنانکه قرآن تبیین میکند، عدم پرهیز از پلشتیهای عقلانی است که شریعت نیز بر آن مهر تایید زده است.
گرایش به پلشتیها به سبب آن است که شخص گرفتار هواهای نفسانی است و با پیروی از خواستهها و فزون خواهیهای نفس، به امور زشت و پلشت گرایش مییابد و بر خلاف فرمان عقل و احکام عقلا رفتار میکند. اینگونه است که زمینه گمراهی را در خود پدید میآورد و مسیر و مقصد را گم میکند. (اعراف آیات ۲۰۱ و ۲۰۲)
آثار بیتقوایی
بی تقوایی، آدمی را بیمار دل میکند(مدثر آیه ۳۱)، از اعتدال و عدالت دور میسازد و تجاوز ناحق به مردم را موجه میکند
(شورا آیات ۴۲ و ۴۴)، حقستیزی (بقره آیات ۱۷۴ تا ۱۷۶)، حقگریزی (صف آیه ۵) را در انسان بر میانگیزد، دنیا طلبی را در وی تقویت میکند
(بقره آیات ۱۷۴ و ۱۷۵ و اعراف آیات ۱۷۵ تا ۱۷۸)، آخرت را از یاد وی میبرد و دلبستگی به دنیا را در دلش میافکند(ابراهیم آیه ۳ و نجم آیات ۲۹ و ۳۰)
اینگونه است که تنها در پی شهوات میرود و از آن اطاعت میکند
(ص آیه ۵۹) و برای کسب و پاسخگویی به نیازهای شهوانی راه ظلم و ستم در پیش میگیرد
(بقره آیه ۲۵۸) و نسبت به خداوند و آموزههای وحیانی طغیان میورزد(صافات آیات ۲۷ تا ۳۰) و پیرو طاغوت میشود(بقره آیه ۲۵۶)، عهد و پیمان شکنی عادت وی میشود
(بقره آیات ۲۶ و ۲۷) وهر نوع فسق و فجوری را مرتکب میشود(بقره آیه ۲۶ ) اینگونه است که شخص گوش به فرمان ابلیس بوده و تنها از وی پیروی و اطاعت میکند، زیرا ابلیس میکوشد تا هر زشتی را برای او نیکو و زیبا جلوه دهد و هر شر و بدی را خوب و خیر بنمایاند. (نمل آیات ۲۲ تا ۲۴ و حجر آیات ۳۴ تا ۳۹ و فاطر آیه ۸ )
از آنجا که تلقینات ابلیس در مسیر خواستهها و هواهای نفسانی است انسان گرایش بهتر و بیشتری بدان پیدا میکند. این در حالی است که راه راست و دستیابی به حقیقت با عبور از مسیری سخت و تنها با مخالفت با هواهای نفسانی امکانپذیر است که این به معنای پرهیزکاری یا تقوا میباشد. از این رو گفتهاند راه بهشت از میان سنگلاخها و سختیها میگذرد و راه دوزخ از میان گل و گیاه و زمین هموار عبور میکند.
انسان اگر در همان گامهای نخستین زندگی خویش به مخالفت با هواهای نفسانی و وسوسههای ابلیسی نپردازداندکاندک تغییر ماهیت و هویت میدهد و شخصیتی را برای خود میسازد که جز به دنیا و مادیات توجه نداشته و از خدا و آخرت غافل میشود. اینگونه است که گام به گام به سقوط نزدیکتر میشود و از حق و حقیقت دورتر و گمراهتر میگردد. به این معنا که پیروی از هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی و دوری از تقوا موجب میشود تا اندکاندک ابزارهای شناختی را تعطیل کرده و یا از دست بدهد
(اعراف آیه ۱۷۹ و کهف آیه ۵۷) و به جای بهرهگیری از عقل به پیروی کورکورانه از نیاکان و آیین و آداب آنان بپردازد.
(بقره آیه ۱۷۰ و مائده آیه ۱۰۴) و جهل و نادانی خویش را تقویت کند و علم و دانش را به کناری نهد(انعام آیات ۱۱۹ و ۱۴۴ و نحل آیه ۲۵ )
چنین انسانی دیگر به هشدارهای رهبران دینی و حق گویان توجهی نمیکند و از رهبران دینی جدا شده به طاغوت میپیوندد و بر مسیر گمراهی خویش صحه میگذارد(طه آیات ۸۵ و ۸۶) اینگونه است که پیرو فرمانهای به دور از رشد حاکمان مستکبر و فرعونی میشود(هود آیه ۹۷) و آنان را رهبران واقعی و بزرگ خویش میشمارد (احزاب آیه ۶۷)
آثار گمراهی در زندگی
بی گمان گمراهی برای آدمی سرنوشت شوم و بدی را رقم میزند که آتش دوزخ در رستاخیز پیامد طبیعی آن است. ولی در همین زندگی دنیوی میتوان آثار و کارکردهای آن را نیز مشاهده کرد و اگر کمی از غفلت بیرون آید در مییابد که چگونه گمراهی، زشتیها و ناهنجاریها را برای او امری خوب و هنجاری نشان میدهد و فساد را صلاح و افساد را اصلاح بر میشمارد.
انسان گمراه افزون بر اینکه گرفتار خسران و از دست دادن سرمایه زندگی و سعادت )بقره آیات ۲۶ و ۲۷ و اعراف آیات ۱۴۸ و ۱۴۹) و شقاوت و بدبختی ابدی در رستاخیز میشود، در زندگی دنیوی خود نیز آدمی سرگردان است.
به این معنا که به هر چیزی رو میآورد ولی چون وی را خشنود نمیکند و رضایت وی را به تمام و کمال جلب نمیکند به چیز دیگری گرایش مییابد.
از این رو انسانی دمدمی مزاج میشود و هیچ چیزی او را راضی نمیکند. اگر مدتی به چیزی سرگرم میشود ولی در نهایت از آن بیزار میشود. حتی شهوتهای مختلف نیز او را سیر نمیکند و پس از مدتی به نوع و جنسی دیگر از شهوت گرایش مییابد.
بسان آدم سرگردان، از این شاخه به آن شاخه میپرد و آرامش و سکون در دل ندارد
(اعراف آیه ۱۸۶) و در نهایت دچار افسردگی و بیماری روحی و روانی میشود.
از آنجا که امور طبیعی، او را راضی نمیکند به سوی ابتکار و بدعت گرایش مییابد و میکوشد تا هر آنچه را که عقل و عقلا میپسندند به کنار گذارد و با ابتکار و نوآوری خویش چیزهایی را انجام دهد که تاکنون کسی به آن اقدام نکرده است. از این رو بدعت گرایی امری طبیعی در اینگونه افراد است و با خلق آداب و رسوم و مسائلی شگفت میکوشند تا خود را سرگرم سازند، زیرا هیچ امر طبیعی و معمولی آنان را سیر نمیکند. قوانین جدید و بازیها و سرگرمیهای نو وتازهای اختراع میکنند. (مائده آیات ۱۰۳ و ۱۰۴) هر پلیدی و پلشتی بر آنان چیره میشود
(انعام آیه ۱۲۵) و به اموری مانند همجنسگرایی و رفتارهای غیر طبیعی گرایش مییابند تا به اشکال دیگری به خواستههای افراطی و بیپایان نفس پاسخ دهند. از این رو گناه و ارتکاب هر بزه و جرمی برای آنان یک تفریح و سرگرمی میشود.
(کهف آیه ۵۵ و سوره ق آیه ۲۷)
جهل و نادانی از سویی و تکبر و استکبار نسبت به حق و خردمندان و آموزههای وحیانی و عقلانی، آنان را به عنوان سردمداران گمراهی در میآورد(ابراهیم آیه ۲۱ و لقمان آیات ۶ و ۷ و انعام آیه ۱۱۹ و ۱۴۴) قرآن تبیین میکند که مهمترین گمراه سازان بشر و جوامع بشری، کسانی چون ابلیس متکبر و مغرور(اسراء آیات ۶۱ و ۶۲)، دانشمندان و عالمان دینی مال مردم خور (توبه آیه ۳۴)، اکثریت نادان و تابع حدس و گمان و عقاید باطل (انعام آیه ۱۱۶)، ثروتمندان و سرمایهداران مرفه و بیدرد(نوح آیات ۲۱ و ۲۴)، دنیاطلبان (ابراهیم آیات ۲۸ و ۳۰)، دوستان ناباب (فرقان آیات ۲۷ و ۲۹)، رهبران باطل (صافات آیات ۲۲ تا ۲۸)، مدعیان دروغین عرفان و سیر و سلوک و بصیرت (طه آیات ۸۵ و ۸۷)، انسان ستمگر(انعام آیات ۱۲۵ تا ۱۲۹) و افرادی دیگر از همین قماش هستند.
بنابراین انسانها و جوامع بشری باید همواره هوشیار باشند تا در دام هر کس و ناکسی نیفتند و آنان را تحت عنوان راهنمایی به سمت قانون و حق و عدالت و مانند آن به سوی گمراهی نکشانند؛ زیرا هرگز دشمن به شکل صریح و آشکار چهره خبیث خود را هویدا نمیسازد بلکه تحت عناوین فریبندهای چون دموکراسی، آزادی، عدالت، سعادت و مانند آن نقشهها و برنامههای خود را اجرا میکند و در این میان برخی از سادهلوحان را نیز به بازی میگیرد و آنان را پیشگام مبارزه با حق و حقیقت میکند.
اینگونه است که ابلیس اشخاص به ظاهر موجهی چون سامری و بلعم باعورا را که اهل بصیرت و عرفان هستند به کار میگیرد و تبدیل به پیشوایان گمراهی میکند.