سعید نجفیان، دبیر سیزدهمین جشنواره سودای عشق در گفت وگو با کیهان مطرح کرد (بخش دوم و پایانی)
حرفهایترینها را در تئاتر بسیج داریم
عزیزالله محمدی(امتدادجو)
مرحله نهایی سیزدهمین جشنواره سراسری تئاتر سودای عشق، از روز دوشنبه 28 آذر در بوشهر آغاز شده و مراسم اختتامیه هم روز جمعه دوم دی برگزار میشود. به همین بهانه با «سعید نجفیان» دبیر سیزدهمین جشنواره تئاتر سودای عشق، به گفتوگو پرداختیم. در بخش قبلی این گفت وگو، نجفیان به کلیات سیاستها و اهداف این رویداد پرداخت. ادامه مصاحبه ما با وی را میخوانید:
***
با توجه به اینکه در قسمت قبلی گفتوگو اشاره کردید که نگاه سلبریتیگری و قهرمان ساز به جشنواره ندارید اما در نقطه مقابل این موضوع یک ویژگی ذاتی برای هنر تئاتر و نمایش است که هر بازیگر و هر کارگردان و نویسنده به دنبال شهره شدن و دیده شدن است؛ شما این پارادوکس را چگونه جمع میزنید؟
شخص من نه مخالف سلبریتی و نه مخالف چهرهنمایی هستم، اصلا تئاتر برای دیده شدن است و بازیگر اگر شوق دیده شدن نداشته باشد که وارد این هنر نمیشود! اما من جامعه هدف را عرض میکنم که ما میخواهیم در این بخش علاوهبر شکل گیری تفکر، آن را تقویت کنیم.
کوروش زارعی، علی سلیمانی، سید جواد هاشمی، سید جواد طاهری، سید حسین فدایی حسین، نصرالله قادری و... مگر از کجا آمدهاند؟ اینها هم از مسجد و از کانون و از مدرسه شروع کردند و بالا آمدند و طبیعتا باید سایرین هم این مسیر را طی کنند تا به بالا برسند و ما دنبال جمع کسانی نیستیم که از جای دیگری برای آنها هزینه شده و آنها رشد کردهاند تا در ویترین خودمان آنها را نمایش بدهیم. در واقع ما با این دیدگاه که دیگری را در ویترین خودمان قرار بدهیم مشکل داریم اما مسلم است که هر چقدر چهره انقلابی و ارزشی داشته باشیم برای ما خوب است و به آن افتخار هم میکنیم. ما میخواهیم پرورش یافته نظام خودمان را داشته باشیم و خدا را شکر کنیم و بگوییم که این بچه مسجدی، این بچه بسیجی و این بچه حزباللهی آمد رسید به مقامی که باید میرسید. نمونه این موضوع آقای فرهاد قائمیان است که الان جزء داوران جشنواره ما شده.
در واقع حرف ما این است که به جامعه هدفمان میخواهیم بگوییم؛ اگر این مسیر را طی کنید تبدیل به چنین شخصیتهای وارسته و برجسته و هنری خواهید شد و ما با افتخار با این اشخاص همکاری میکنیم چون ما حرفه ایترینها را لازم داریم. الان ما برای هیئت داوری حرفهایترینها را انتخاب میکنیم اما فراموش نکنیم که حرفهای بودن به معنی چهره بودن نیست و اینکه شاید جامعه هدف من آمالش همانی باشد که شهره شدن است و این خالی از عیب است و اصلا باید در هنر بلند پرواز بود و این نگاه باید در تفکر هنرمند بسیجی هم باشد که بگوید من فردا سینما و تئاتر و تلویزیون این کشور را تغذیه و به پیش خواهم برد اما جشنواره ما ویترینساز نیست، جشنواره ما امکانساز است.
«جشنواره امکانساز» تعبیر بسیار زیبایی است جناب نجفیان، با این تعریف و تعبیر تعامل شما با جشنوارهای مثل فجر که دقیقا ویترین است چگونه است؟ و آیا گروههای برتر جشنواره بسیج این امکان را مییابند که در این جشنواره بلند آوازه شرکت کنند؟
در سالهای قبل کارهای برگزیده ما به فجر معرفی میشدند و امسال هم با توجه به تفاهمی که با آقای زارعی که خودشان هم از بدنه همین تئاتر بسیج و مسجد بالا آمدند داشتیم قرار شده است آثاری که قدرت رقابت با آثار جشنواره فجر را دارند هم به این جشنواره معرفی کنیم تا تنه این هنرمندان ما به تنه تئاتر حرفهای کشور در بستر جشنواره فجر بخورد و مطمئنم خود آقای زارعی هم دوست دارند که کارهای ارزشی در جشنوارهای که مزین به نام فجر انقلاب اسلامی است بیشتر دیده شود.
خود من با سایر کارها زاویهای ندارم اما به هر حال بسیج دارای یک هویت و شناسنامه است که آن را از سایر کارها متمایز میکند و خودش تضمینکننده آن است که بالاخره این ژانر در شاخه انقلاب قرار دارد و چه بهتر که بالاخره چند اثر و کاری هم که در این ردیف قرار دارند در جشنواره فجر بیشتر دیده شود.
بیتعارف ما در عرصه هنر شاهد جریانی شناخته شده هستیم که بهجای هنر والا و بلند، دارای صدای بلندی هستند و با ادعای روشنفکری بسیار هم بر سطح جامعه تاثیرگذار و همینطور جریانساز! اما در نقطه مقابل جشنواره بسیج و جشنواره مقاومت و جشنوارههایی مثل سنگر یا مسجد و ارتش هستند که هرکدام به نظر میآید جزیرهای عمل میکنند و هر کدام سقف اعتبارشان به یک سازمان میرسد و در همان سازمان باقی میماند! چگونه میشود این جزایر پراکنده را کنار هم جمع و ایجاد یک جبهه واحد در مقابل آن جریان پر سر و صدا کرد؟
همه این جشنوارههای سازمانی از نظر دیدگاه و ساختار فرهنگی خیلی شبیه هم هستیم و تفاوت در ساختار اجرایی است و تا جایی که بنده اطلاع دارم جشنواره ارتش فقط ویژه ارتشیان است و بنیاد حفظ آثار هم با همین ویژگی جشنوارهای به نام سنگر و فانوس را برگزار میکند و ظاهرا فقط نیروهای رسمی در آن شرکت میکنند.
معتقدم بر خلاف آنچه دیده میشود ما تولید خوبی داریم و ایضا نویسنده و کارگردانها و بازیگران خوب، اما متاسفانه نکته بسیار بسیار مهم آن است که ما بعد از مرحله تولید، حمایت خوب از جمع خوبان خودمان نداریم. یعنی اگر روزگاری شود که ما هم بتوانیم یک جشنواره ملی برگزار کنیم همانند سایر کشورهای دیگر که در مناسبتهای خودشان جشنوارههای ملی مختلف دارند این بسیار اتفاق خوب و تاثیرگذاری خواهد بود.
اگر هر کدام از این جشنوارههایی که همسو هستند و نام برده شدند پنج اثر برگزیده خودشان را معرفی کنند و امکان این را داشته باشیم که یک جشنواره ملی برگزار کنیم و در طول این فرآیند آثار چکشکاری شوند و بعد به مراحل اجرای عموم هم برسند قطعا بسیار بسیار تاثیرگذار خواهد بود و میتواند در مقابل جریان ضد ارزشی بایستد؛ اما متاسفانه مشکل ما دیده نشدن و عدم وجود هویت است.
یک روز مهمان یک برنامه رادیویی بودم که در آنجا موضوع مشکل کمبود سالن مطرح بود، اما آیا الان مگر واقعا با مشکل سالن روبهرو هستیم؟! نه! توی همین تهران در شرایط عادی قبل از رخدادهای فعلی ما روزانه شاهد صد اجرا در سالنهای مختلف بودیم و وقتی همزمان چهل نمایش کمدی شبانه هم زمان و در یک شب روی صحنه میروند پس چرا چهار تا کار ارزشی نتواند به اجرای عموم برود. مسئله این است که ما از سالنهای خودمان هویتزدایی کردیم.
در ایامی که من دانشجو بودم برای سالن دانشکده هنرهای زیبا بلیط میفروختیم و مخاطب و تماشاگر از بیرون داشتیم و همینطور داوطلب و همه ما با افتخار کارهای خودمان را در همان سالنها اجرا میکردیم ولی الان سؤال این است که چرا دانشجوها میخواهند بروند آثار خودشان را توی یک سالن 60 متری اجرا کنند که 30 نفر تماشاگر را به زور در خودش جای میدهد و آن 30 نفر هم هرگز تکمیل نمیشوند و فقط دانشجو به دنبال رزومهسازی برای خودش و گروهش است و مشخص است که هر کس در جستوجوی هویت سازی برای خودش بهصورت انفرادی است- من در همین سالن پرواز ارتش که تقریبا سالن کوچکی هم است کارهای هنری و نمایشی بسیار خوبی را دیدم - ما اسوههای خوبی داشتیم که نتوانستیم به درستی آنها را تغذیه کنیم و آنها دست به دست شدند.
عموما شاهد هستیم که مدیران بخشی و بهویژه مدیران میانی نهایتا هدف و حمایت را در برگزاری جشنواره میدانند و دل خوش به آن هستند که چند روزی چندین نفری که نام هنرمند تئاتری دارند آمدند و رفتند؛ اما ما همه تقریبا در این نکته اتفاق نظر داریم که بعد از یک تولید خوب با همه ملزومات، حمایت لازم و ایجادانگیزه و مشوقها و روحیه مورد نیاز وجود ندارد؛ به نظر شما مولفهها و ویژگیهای این حمایت خوب که طرفین را به نقطه مطلوب هدایت کند چه چیزهایی میتواند باشد؟
با همه احترامی که برای این بزرگان قائل هستم به جرات میتوانم بگویم که این بزرگواران حتی خود جشنوارهای را هم که مورد هدفشان است بهخوبی نمیشناسند. وقتی ما شاهد هستیم که مثلا دبیر جشنواره برآورد هزینه را ارائه میدهد این مدیران با صراحت بهجای درک موضوع سؤال عمده دارند که برای چی باید این بودجه و هزینه صرف شود و این سؤال آنها دلیل دارد. دلیل این موضوع هم این است که این مدیران بخشی و میانی و یا سایرین از این دست صرفا به مراسم اختتامیه دعوت شدند و برآوردشان همان برنامه دو ساعته اختتامیه است و بعد از آن به راحتی این پرسش را دارند که این همه هزینه برای چه!؟ و واقعا هیچ تعریفی از روند و پروسه تولید یک نمایش و در طول آن از یک جشنواره ندارند و نمیدانند که وقتی یک فراخوان اتفاق میافتد قبل از فراخوان چه اتفاقاتی باید بیفتد و بعد از اجرای فراخوان چه مراحلی باید طی شود و یا چه اتفاقاتی باید بیفتد که مثلا به همین جشنواره ما حدود هفتصد گروه پاسخ مثبت بدهند و این هفتصد گروه کجا و چگونه و چه مدت باید تمرین داشته باشند و برای پذیرش در جشنواره چه مراحلی را طی کنند. این پروسه و روند خیلی سنگین و خیلی مهمی است و حق بر آن است که لااقل هر گروه برای تولید یک نمایش حدود چهار ماه درگیر باشد و متاسفانه با عرض شرمندگی باید بگویم که حدود 90 درصد مسئولین فرهنگی جبهه انقلاب و حوزه ارزشی بهویژه در ارگانهایی مثل ارتش و سپاه اصلا تعریفی از این موضوع و پروسه به دلیل اینکه فقط اختتامیهها را دیدند ندارند و وقتی صحبت از جشنواره میشود فکر میکنند جشنواره فقط همان اختتامیه است و دقیقا از این پروسه آگاهی ندارند و طبیعتا برای اینکه چهار نفر جمع بشوند و چهار نفر دیگر جایزه بدهند و دست بزنند خیلی برایشان تعریف هزینهکردی ندارد و ترجیح میدهند ولو بهصورت غیر حرفهای و غیر تخصصی به بومیگرایی روی بیاورند و تحت عنوان صرفهجویی در هزینه از نیروهای درون سازمانی که تخصص و مهارتی هم ندارند استفاده کنند و این عین ضعف و عین عدم توجه به ساحت هنر و تاثیرگذاری آن است و قطعا با این وضعیت مسئولین هنری این ارگانها هم که با شناختی هم که من دارم همه تحصیل کرده هنر هستند و یا لااقل تجربه تئاتری بالای دارند خون دل میخورند و صدایشان هم به جای نمیرسد. اما این مسئولین باید بدانند که این بچههای هنری حاضر در جبهه انقلاب و ارزشی علاوه بر تحصیل دارای تجربیاتی هستند که به سختی مهارت کسب کردهاند و یک شبه و از روی اتفاق به مراحل دبیری نرسیدهاند و وقتی نظر تخصصی درخصوص مثلا برآورد هزینه میدهند به موضوعات تاثیرگذاری اجتماعی و دامنه تاثیرات فرهنگی نیز فکر میکنند و هر کدام در عرصه هنرهای نمایشی و هنرهای دیگر صاحب اعتباری هستند که باید در سازمانهای متبوع خودشان جدی گرفته شوند که متاسفانه اینگونه نیست.
اصلا برای همین نام این جشنواره سودای عشق است؛ خود بنده برای تامین بودجه پشت در اتاق چه مدیرانی که ساعتها و بارها ننشستهام و چه سرهایی که کج نکردم و جای تاسف دارد که بگویم در چنین شرایطی دبیر جشنواره کارکرد خودش را از دبیری جشنواره به مدیر تدارکات تغییریافته میبیند که عموما برای جشنوارههای جبهه انقلاب و جبهه ارزشی اینچنین است و به معنای واقعی دبیران این جشنوارهها لذت دبیر بودن را هیچوقت نمیچشند و همواره در چالش تامین مایحتاج و ملزومات گروهها به سر میبرند که در نهایت، هم شرمنده گروهها و هم شرمنده اعتبار از دست رفته خودشان میشوند. البته دلیلش این نیست که دلشان به حال فرهنگ و هنر نمیسوزد بلکه سرشان خیلی شلوغ است و اساسا مجالی برای این موضوعات ندارند.
جناب نجفیان این موضوعی که مطرح شد موضوع بسیار مهمی است که مورد غفلت قرار گرفته و خود بنده هم چندین بار تحت عنوان دبیر جشنواره آن را چشیدهام! به نظرتان چگونه میشود این جایگاه را به اهالی هنر جبهه انقلاب و بهویژه به اهالی تئاتر در ارگانها و نهادها برگرداند؛ چون ما شاهد چنین مشکلاتی در جشنوارهای مثل جشنواره فجر نیستیم و دبیر این جشنواره صرفا دبیر جشنواره است نه مدیر پشتیبانی؟
به این دلیل در جشنواره فجر این موضوع را نداریم چون که یک سازمان تخصصی یک کار تخصصی را انجام میدهد و برای همین من گفتم که این نهادها هم باید جمع بشوند و یک کار تخصصی انجام بدهند. ما جایی داریم به نام مرکز هنرهای نمایشی که در جایی به نام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کار میکند که زمان طاغوت هم تحت عنوان فرهنگ و هنر فعالیت داشته. یعنی این یک سازمان است که از یکصد سال پیش ساختمان دارد، سختافزار و نرمافزار و نیروی انسانی و تجهیزات و ردیف و پایه حقوقی دارد و در این سازمان یک عده هستند که پول میگیرند که جشنواره برگزار کنند و نمایش اجرا کنند و تئاتر بازی کنند و آنجا کسی به کسی خرده نمیگیرد که چرا فلان متخصص را بهعنوان دبیر یا داور و یا منتقد گذاشتید و کسی نمیگوید که مثلا از کارمندهای غیرتخصصی یا تخصصی خودمان استفاده کنید، بلکه به تحصیل کردگان و به صاحبان تجربه حرفهای اعتماد میشود؛ شما سوابق دبیران ادوار مختلف جشنوارههای فجر را بررسی کنید، ببینید کدامشان کارمند و استخدام مرکز هنرهای نمایشی بودند!؟ هیچکدام! بلکه مرکز هنرهای نمایشی بهعنوان یک مرکز تخصصی داوران خودش را از بیرون میآورد و از نیروی متخصصتر از خودش استفاه میکند و رئیسمرکز هنرهای نمایشی نمیآید خودش را دبیر جشنواره کند.
با این توصیف بفرمایید چه کاری باید انجام داد که مسئولین جبهه انقلاب در نهادها-که دلسوز این جبهه هم هستند- به آن نقطهای برساند که جهت تقویت این جبهه هزینههای واقعی مادی و معنوی عرصه هنر و تئاتر را بپردازند.
راستش هیچ ابایی ندارم که با شرایط حاضر بگویم هیچ کاری نمیشود کرد! شما توجه بفرمایید، این همه تاکیدی که مقام معظم رهبری به جبهه فرهنگی در فرمایشاتشان دارند چقدر نمود بیرونی داشته! یا کدام یک از مسئولین فرهنگی نشستهایی مشابه نشستهای موضوعی مثل خود حضرت آقا دارند؟ بیتعارف ببینید مسئولین بالادستی مثلا بسیج تا به حال نشستهاند یک تئاتر ببینند؟یا اصلا خبر دارند که چنین جشنوارهای در حال برگزاری است؟ ما توقع از مسئولین رده بالا به دلیل مشغلههایی که دارند نداریم اما از مسئولینی که در حوزه فرهنگ دارای جایگاه و عنوان و اختیار و قدرت هستند قطعا متوقع هستیم و آنها باید خودشان را در قبال جامعه هنری و تاثیرات هنر و هنرمند بیشتر مسئول بدانند و مسئولانه برخورد کنند و معاونتهای فرهنگی باید جدیتر پای موضوع باشند.
اگر موافق باشید از این فضای چالشی کمی فاصله بگیریم و بفرمایید که مرحله پایینی جشنواره سراسری تئاتر بسیج از چه زمانی و در کجا برگزار خواهد شد؟
پذیرش گروهها از بیست و هفتم آذر در بوشهر خواهد بود و بعد از آن از بیست و هشتم تا اول دیماه اجراها را خواهیم رفت و
بعدازظهر روز جمعه دوم دی نیز مراسم اختتامیه و معرفی آثار برتر خواهد بود.
از اینکه این فرصت گفتوگو را در اختیار ما گذاشتید سپاسگزاریم و امیدواریم که این مصاحبه بتواند گرهی از مشکلات فرهنگی کشور را باز کند. در انتها اگر نکته پایانی دارید بفرمایید؟
امیدوارم که این گفتوگو مورد توجه مسئولین قرار بگیرد تا بتوانیم به فرهنگ و هنر کشور کمک کنیم و من بسیار خوشحالم که شما وقت گذاشتید و حرفهای بنده را به نمایندگی از همکارانم در سرتاسر کشور شنیدید؛ باور کنید سطح سواد و دانش آکادمیک بچههای ما هم در ستاد اجرایی و هم ستادهای استانی و هم گروههایی که به مرحله پایانی راه یافتند خیلی بالا است و از آنجایی که شأن این عزیزان بسیار بالا است ما هم تمام سعیمان را به کار گرفتیم تا به شان این بچهها خدای نکرده لطمه وارد نشود و از همه دوستان و دبیران دورههای قبل تشکر صمیمانه دارم که قبول کردند در این جشنواره به بنده کمک کنند و در کنار ما باشند.