kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۶۰۵۰
تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۴۰۱ - ۱۸:۰۹
نگاهی به فیلم «در جبهه غرب خبری نیست»

جنگی که بازنده‌اش بعد از یک قرن، تحقیر می‌شود

 
 
 
فاطمه قاسم‌آبادی
درباره جنگ جهانی اول، تا به‌حال فیلم‌های زیادی ساخته شده است. البته تعداد و تنوع فیلمنامه‌های جنگ جهانی دوم، مخصوصا به خاطر جذابیت این جنگ برای آمریکا و متحدانش و شروع دنیایی نو با استعمارگری جدید، بسیار بیشتر از جنگ جهانی اول است ولی با این حال، رویکرد غربی‌ها در ساخت فیلم و سریال، در مورد جنگ جهانی اول، هم همچنان به شکل قبل ادامه دارد.
در مورد جنگ جهانی اول می‌توان گفت، اگر از دیدگاه سربازان انگلیسی و متحدانشان فیلمی ساخته شود، معمولا سربازان قهرمان، فداکار و بسیار شجاع به تصویر کشیده می‌شوند که برای وطن و نجات دنیا مبارزه می‌کنند اما همین تصویر زمانی که به جبهه مقابل می‌رود، باید مردمی پشیمان، ناامید و وحشت زده از مرگ، به تصویر کشیده شوند و این وسط، اصلا مهم نیست که در جنگ‌های جهانی، مهم‌ترین عامل، قدرت طلبی هر دو سمت دعوا بوده است و در اصل جنگ استعمارگران و کفتارها بر سر لاشه کشورهای دنیا و منابع شان، باعث درگیری و آن همه خرابی و تلفات شده است.
فیلم «در جبهه غرب خبری نیست» به کارگردانی «ادوارد برگر» با اقتباس از رمانی به همین نام، محصول سال 2022 شبکه نتفلیکس آمریکاست. این فیلم به وقایع جنگ جهانی اول در آلمان می‌پردازد.
داستان جبهه‌های غربی 
داستان فیلم در جبهه غرب خبری نیست، سال 1917 را در آلمان، به تصویر می‌کشد. پسری به نام «پاول پامر» به همراه رفقایش در سال سوم جنگ و زمانی که زیر سن قانونی بودند، تصمیم می‌گیرند به ارتش بپیوندند و به قول خودشان، در یک ماجراجویی جذاب و به یاد ماندنی شرکت کنند، به خاطر همین هم همگی با هم ثبت‌نام می‌کنند و وارد میدان جنگ می‌شوند.
به محض ورود به جبهه نبرد، پاول و دوستانش متوجه می‌شوند که جنگ شباهتی با آنچه که تا قبل از این تصور می‌کردند، ندارد و چهره بی‌رحم و خشن نبرد، خودش را به آنها نشان می‌دهد.
از این زمان به بعد، پاول و رفقایش تنها امیدوارند که بتوانند جان خود را حفظ کنند و زنده بمانند که البته این هدف، با توجه به کشتار هر روزه، به شدت دور از دسترس به نظر می‌رسد... سرانجام یک سال بعد و درست در سال 1918 جنگ جهانی اول در نهایت با توافق سیاستمداران، تمام می‌شود و آخرین بازمانده این گروه دوستی یا همان پاول هم در دقایق آخر جانش را از دست می‌دهد و رویای نجات برای همه‌شان از دست می‌رود....
ادبیات ضد جنگ برای بازنده‌های جنگ
در کشورهای غربی، نویسندگان زیادی هستند که با رویکرد پوچ‌گرایی، به جنگ نگاه می‌کنند و هدر رفتن جان میلیون‌ها انسان، به خاطر قدرت طلبی را در آثار خود نکوهش می‌کنند. 
البته معمولا ژانر جنگی در کشورهایی مانند انگلستان و فرانسه، رویکرد متفاوتی دارد و بیشتر با ژانر حماسی همراه است و در این دیدگاه، جنگ اجباری ضروری تلقی می‌شود و مردم باید در آن شرکت کنند تا وطن شان را نجات بدهند....
در آلمان و کشورهای شکست خورده جنگ‌های جهانی اما، با توجه به ضعف بعد از این جنگ‌ها، مسئله جنگ به شدت نکوهش شده است و در بیشتر آثار نویسندگان ضد جنگ در آلمان، رگه‌های تحقیر از این شکست‌ها، به سمت پوچ‌گرایی‌های بسیار قابل لمس، رفته است.
«در جبهه غرب خبری نیست»، نام رمان «اریش ماریا رمارک» است که نویسنده‌ای آلمانی است. از زمان انتشار این کتاب در سال 1929 یعنی تقریباً یک قرن پیش، سه بار جداگانه اقتباس‌های سینمایی از آن ساخته شده است. 
اولین اقتباس را کارگردان برنده جایزه اسکار «لوئیس مایل استون» ساخت که تنها یک سال پس از انتشار کتاب به پرده سینما آمد؛ پس از آن پروژه احیا شده و اقتباسی «دلبرت مان» در اواخر دهه 70 میلادی در چارچوب یک اثر تلویزیونی به نمایش درآٰمد، و اکنون، اقتباس پرهزینه «ادوارد برگر» با تهیه کنندگی نتفلیکس به این اثر جان دوباره بخشیده است و داستان آلمانی‌های بازنده و پشیمان را به تصویر کشیده است.
در این اثر نویسنده سعی کرده تا ناامیدی و حس حقارت جوانان آلمانی از جنگ را تا جایی که می‌تواند عمیق به تصویر بکشد و دقیقا به همین دلیل هم در زمان قدرت گرفتن هیتلر و نازی‌ها، کتاب‌های اریش ماریا رمارک، در آلمان توقیف و حتی تابعیت آلمانی او لغو شد.
در قسمتی از کتاب آمده است:
« آلبرت می‌گوید: «جنگ ما را از بین برد.» درست می‌گوید. ما دیگر جوان نیستیم. دیگر خیال نداریم در جهان توفان بر پا کنیم. اکنون در حال‌گریزیم. از خود بیرون آمده و پرواز می‌کنیم. از زندگی می‌گریزیم. هیجده سال داشتیم و تازه شروع به دوست داشتن زندگی و جهان کرده بودیم که همه چیز تکه‌ تکه شد. نخستین بمب، نخستین انفجار در قلبمان ترکید. از جنب و جوش و تلاش و پیشرفت جدا ماندیم. دیگر به چنین مقوله‌هایی اعتقاد نداریم، به جنگ اعتقاد داریم.»
بدون داستان و شخصیت پردازی
در فیلم «در جبهه غرب خبری نیست»، مخاطبین از همان ابتدا و به محض ورودِ گروه دوستی به جنگ، به فضای بسیار تاریک و دردناک جنگ و بی‌رحمی‌هایش برده می‌شوند و در این میان هیچ فرصتی برای شناخت شخصیت‌ها برای بینندگان به وجود نمی‌آید و صحنه‌های پشت سر هم درگیری و خونریزی، کل فیلم را پر می‌کند.
در این فیلم تنها زمانی مخاطبین فرصت استراحت و به اصطلاح نفس کشیدن پیدا می‌کنند، که قرار است سیاستمداران بر سر صلح، به قول خودشان توافق کنند و در این صحنه‌ها هم چیزی به عنوان شخصیت پردازی وجود ندارد؛ ژنرال‌های آلمانی هم، همگی از دم، احمق، متکبر و زبان نفهمند و هیچ دلیل و دیدگاهی برای جنگ، جز جمع کردن کلکسیون افتخارات نمی‌بینند!
با توجه به این رویکرد فیلم، می‌توان گفت شخصیت پردازی در فیلم «در جبهه غرب خبری نیست»، به شدت دم دستی و خالی از روح انسانی است و نه فرماندهان آلمانی در این اقتباس نتفلیکس، قابل درک هستند و نه حتی شخصیت اصلی پاول، که مثلا قرار است قهرمان نادم این جنگ بی‌سر و ته باشد.
داستان پردازی هم مانند شخصیت پردازی در فیلم در جبهه غرب خبری نیست، به شدت ضعیف است و هیچ جذابیتی برای مخاطبین برای دنبال ماجرایش ایجاد نمی‌کند و می‌توان گفت فیلم پر شده است از صحنه‌های کلیشه‌ای جنگ و خونریزی که قرار است به مخاطبین مثلا حس پشیمانی آلمان‌ها از شرکت در جنگ را بدهد.
البته با وجود همه نقص‌ها، فیلم برداری و برخی صحنه‌ها از طبیعت، در این فیلم، بسیار خاص و زیبا هستند ولی سازنده نتوانسته به درستی این صحنه‌ها را با قسمت‌های مربوط به جنگ تلفیق کند و متاسفانه نتیجه اش بسیار شعاری و زمخت از آب در آمده است و به خاطر همین هم مخاطبین نمی‌توانند با فیلم با وجود صحنه‌های بسیارش به‌اندازه کتاب، ارتباط بر قرار کنند. 
در نهایت می‌توان گفت سازنده در فیلمِ در جبهه غرب خبری نیست، تنها یک هدف دارد و آن هم این مطلب است که جنگ آلمان‌ها، جنگ پوچ و بی‌معنایی بود. 
البته که جنگ‌هایی که به طمع قدرت شروع می‌شوند و به خاطر زیاده خواهی سیاستمداران ادامه پیدا می‌کنند، همگی پوچ هستند ولی جالب است که هرگز تصویر جنگ پوچ و نا امیدی، نباید برای یک انگلیسی زبان چه از نوع انگلیسی و چه از نوع آمریکایی‌اش، خیلی پر رنگ به تصویر کشیده شود و گویی جنگ این کشورها معانی والایی دارد که همیشه باید به آن احترام گذاشت و به سربازان خسته این جنگ‌ها هم به خاطر شرکت در آن، باید تبریک گفت.
اقتباس جدید فیلم «در جبهه غرب خبری نیست»، بدون هیچ حرف تازه‌ای به تکرار حرف‌های قدیمی می‌پردازد و هیچ حس قدرتمندی در مخاطبین، در راستای همذات پنداری با شخصیت‌ها و سرنوشتشان بر نمی‌انگیزد.