الگوی عقلانیِ تحلیل مسائل روز
جهانگیرمحمودی
به خاطر میآورم از آغاز انقلاب، بحث روش تحلیل سیاسی به گونه جدی مطرح بود اما مع الاسف یا کسی در عمل مقید به روش تحلیل سیاسی نشد یا اینکه بسیار ناقص مورد توجه واقع شد. اما پیچیدگی های عالم سیاست از یکسو و اینکه انقلاب اسلامی ارزش ها و اصول ویژه ای دارد از سوی دیگر،خصوصا اینکه بقا و ماندگاری ایران به اسلام است نیاز به روش تحلیل سیاسی را دوچندان میکند، از این رو ضروری است، به روش مزبور به نحو عمیق دست یابیم.
فقدان روش تحلیل سیاسی صحیح دربسیاری از مردم به ویژه در میان مسلمانانی که گرفتار نوعی حقوق بشر ضد ایرانی هستند، آثار وعواقب ناگواری را دامن زده که بسیار در قضاوت ها و تحلیل های کنونی مهم و موثر است. بنابراین باید همه ایرانیان به ویژه مومنان و مسلمانانی که سخت گرفتارتحلیل های نادرست و غیر عقلانی شده اند به روش صحیح تحلیل سیاسی دست یابند. در اینجا لازم است که ابتدا به تعریف تحلیل سیاسی از منظر دانشمندان علوم سیاسی بپردازیم.
دراین پیوند اگر به بررسی تعاریف تحلیل سیاسی در میان دانشمندان گوناگون بپردازیم، دیدگاه های مختلفی را خواهیم یافت. با این حال با جستجو می توان نکات قابل توجهی علیرغم این اختلاف نظرها درباره مفهوم تحلیل سیاسی به دست آورد.
اما نخستین نتیجه ای که از مباحث میگیریم این است که تحلیل سیاسی و قضاوت درباره افراد، دولت ها، روابط بینالملل و حدود وظایف دولت ها کار سادهای نیست و نیاز به افراد کارشناس و متخصص داشته و هرکس میخواهد در این وادی صاحب نظر باشد لااقل باید از اطلاعات اولیه و دانش ابتدایی برخوردار بوده و از اصول و روشهای کار مطلع باشد.
دیدگاه والتر ویلیامز:
در این باره صاحب نظران در تعریف از « تحلیل سیاسی» مطالبی گفته اند که در ذیل به آن ها خواهیم پرداخت. برای مثال یکی از دانشمندان علوم سیاسی به نام والتر ویلیامز بر این باور است که تحلیل سیاسی با هدف «چگونگی تصمیم گیری» انجام میشود، از این رو می نویسد:
تحلیل سیاسی ... وسیله تجزیه و تحلیل وپردازش اطلاعات حاصل از تحقیق و مطالعه است که چارچوبی برای تصمیم گیری فراهم می آورد.
باتوجه به نظریه و دیدگاه این نویسنده می توان به نتایج ذیل رسید:
هر تحلیل گر با انگیزه تایید و یا تخطئه یا پیشنهاد برای تصمیم گیری های کلی یا جزیی در سطوح داخلی و بین المللی به تحلیل میپردازد.
تاکید والتر ویلیامز براینکه تحلیل پس از تحقیق و مطالعه پیرامون موضوع است هشدار به این مطلب است که وسوسه تحلیل ما را در وضعیتی قرار ندهد که بدون مطالعه و دقت درباره موضوع به تحلیل بپردازیم که درعمل سبب گمراهی خویش و دیگران بشویم.
تجزیه و تحلیل و پردازش اطلاعات بدون تحقیق و مطالعه دقیق و درست ارزشی ندارد. اما متاسفانه بسیاری از مردم بدون توجه به مبانی درست به تحلیل سیاسی میپردازند.برای مثال شبکه تلویزیونی آلسعود (ایران اینترنشنال) در تحلیلی می نویسد: ... کاربران رسانههای اجتماعی که حکومت سالها با تبلیغات واهی درباره نقش خود در حفظ تمامیت ارضی ایران و جلوگیری از تجزیهطلبی، بر سر آنان منت گذاشته، میگویند: «ما تجزیه شده بودیم و تازه داریم ترکیب میشویم.».
[ اقلیتهای اتنیکی پرچمدار و میداندار خیزش سراسری مردم ایران علیه جمهوری اسلامی]. واقعا این سخن عجیب را به جز عده ای نادان باور نمیکنند. زیرا ممکن است که تجزیه طلبان نسبت به گذشته متحدتر شده باشند اما این اتحاد برای تمامیت ارضی ایران نیست، بلکه برای تجزیه ایران است که از این میان میتوان باکمی تحقیق و ژرف اندیشی مشاهده نمود که همین ایران اینترنشنال بارها و بارها با رهبران تجزیه طلب که همه مانیفست آنها تجزیه ایران است، مصاحبه و گفتگو کرده وازتبلیغات آنان برای تشویق به تجزیه بهره بردهاند. بنابراین روشن است که این گروهها فقط و فقط برای تجزیه ایران متحد شده اند تا هریک مانند لاشخورها بخشی از ایران عزیز را کنده و در پی مطامع خویش بروند.البته برخی از مردم نیز بدون اینکه بدانند در چه دامی افتاده اند برای تجزیه کشور هورا می کشند و با رفتارها و شعارهایی چون تشویق به بیحجابی ومانند آن زمینه وحدت کشور را که اسلام است از بین میبرند و موفقیت تجزیه طلبان را بیشتر میکنند. شنونده اگر عاقل باشد میپرسد آیا یکی از این رهبران تجزیهطلب که با ایران اینترنشنال و بی.بی.سی مصاحبه کرده ومی کنند اعلام کرده اند که ما رسما دست از تجزیه ایران برداشته ایم، به هیچ وجه. آنان نه اینکه رسما اعلام عدول و بازگشت ازاهداف تجزیه طلبانه خویش ننموده، بلکه به نحو غیر رسمی نیز چنین نگفته و نکردهاند. بنابراین اگر اتحادی وجود دارد برسر تجزیه ایران است نه حفظ تمامیت آن.
تحلیل وتحلیل گری نقش حیاتی در سرنوشت افراد و گروه ها دارد چون به تعیین تصمیم و چگونگی آن میپردازد. فرآیند تصمیم گیری همان موضع گیری سیاسی است که شخص در برابر موضوعی چه به عنوان یک فرد عادی یا یک مدیر یا سیاستمدار اتخاذ می نماید، بنابراین هر فرد باید بداند که هر قدم و هرگامی که بر میدارد، در سرنوشت خود و سرنوشت کشور نقش اساسی دارد، لذا دقت در تحلیل سیاسی که تعیین کننده تصمیم و موضع گیری سیاسی است، اهمیت بسیاری دارد. چه بسا انسان با یک تحلیل سیاسی نادرست سرنوشت خود و سرنوشت کشورش را برباد بدهد.
برخی به جای تحقیق و مطالعه و ارزیابی اصول و معیارهایی که با آن ها تحلیل می کنند هجمی از اطلاعات دستکاری شده را از منابعی که به روشنی اهداف ضد ملت ایران را پی می گیرند، به عنوان اساس و پایه تحلیل خویش قرار می دهند.
دیدگاه جاکوب اوکیلیس:
یکی دیگر از صاحب نظران و دانشمندان دیگر علوم سیاسی به نام جاکوب اوکیلیس درباره مفهوم تحلیل سیاسی چنین می نویسد: بررسی و آزمون سازمان یافته راهکارهای مختلف سیاسی و گرد آوری و در هم آمیختن شواهد موجود در خصوص هر یک از راه های ممکن، تحلیل سیاسی به شمار می آید.
از این تعریف می توان نتایج ذیل را استخراج کرد:
منظور از بررسی وآزمون سازمان یافته استفاده از شیوه و متد و طی مراحل آن در کار تحلیل سیاسی است. باید گفت برخی به نحوی تحلیل میکنند که بر هیچ شیوه و متد مشخصی در تحلیل منطبق نمی شود. کار آنها گرچه به ظاهر تحلیل به نظر می آید ولی به واقع شبه تحلیل است و هیچ ارزشی ندارد.
نکته مهم دیگر در این تعریف موضوع « راهکارهای سیاسی» است. باید گفت هنگامی به معنای واقعی اقدام به تحلیل سیاسی می کنیم که به بررسی راهکارهای سیاسی نیز بپردازیم. در غیر این صورت کار ما تحلیل سیاسی نیست. به عبارت روشنتر درصورت بررسی راهکارها در هر حوزه مانند حوزه فرهنگ، اقتصاد، قدرت نظامی، سلامت، جنگ وصلح، روابط بین الملل، آموزش و پرورش، حقوق فردی و جمعی و حقوق بشر، یا هر پدیده دیگر، در قالب سیاست های دینی یا غیر دینی می توان گفت که مابه تحلیل سیاسی پرداخته ایم.
برخی در تحلیل خویش از اوضاع و حوادث هیچ گونه راهکاری ارائه نمیدهند، یا اینکه بسیار شعاری و کودکانه بررسی و نظر میدهند. برای مثال میگویند مشکلی برای «ایران» و تمامیت کشور به وجود نمی آید. اما عجیب است چگونه ممکن است که برای ایران و تمامیت آن با وجود فعالیت بسیار گسترده تجزیه طلبان و حمایت های بین المللی ازآنان خطری وجود نداشته باشد و با کوشش ها و تسلیحات و سازماندهی و امکاناتی که در اختیار آنان قرار داده اند، هیچ اتفاقی نیافتد. برخی چشم را بسته و تلاش تجزیه طلبان را از زبان تجزیه خواهان ایران همان وحدت ملی می شنوند برای آینده ایران و هنوز نفهمیدهاند که «راهکاری» که آن را دنبال میکنند نتیجه ای جز نابودی ایران و ملت بزرگ آن ندارد.
اگر اسلام در میان نباشد چه عاملی می تواند این وحدت را حفظ کند اگر فرهنگ بدون اسلام منظور باشد که این فرهنگ درهمه کشورهای همسایه ومشابه با ایران وجود دارد، اما هیچ یک باتوجه به مشابهت فرهنگی با ایران حاضر نیستند، کشور خویش را به ایران ملحق کنند. ازاین رو باید فهمید که ویژگی ها وعلایق فرهنگی نمی تواند موتور محرکه وحدت باشد. اسلام هرچه بیشتر خالصانه و فراتر از هرگونه آداب ورسوم خالی از محتوا ، می تواند موتور محرکه به سوی وحدت ملی باشد. در غیر این صورت اقوام ایران را از یکدیگر جدا خواهند کرد. اسلام عامل اصلی انسجام میان اقوام مختلف ایرانی است و کسانی که امروزه با اقدامات خود علیه حجاب عرض اندام می کنند در حقیقت دارند عوامل نابودی ایران و ملت آن را فراهم می کنند.
گردآوری شواهد و مصادیق و مستندات و دلایل ذهنی و عینی درباره هریک از راهکارها و ترجیح و تطبیق آنها از اهم کار تحلیل سیاسی است. ادعاهای بسیاری می شود اما عمدتا بیپایه و اساس و بدون دلیل و مستندات این ادعاها مطرح می شوند. البته در بسیاری موارد با کمک گرفتن از تبلیغ و شانتاژ وتحریف مفاهیم به این دست از اقدامات می پردازند و این ادعاها را در ذهن آدم های ساده لوح جای میدهند. از جمله اخیرا بنیاد هریتیج، که یک اندیشکده آمریکایی است در بخشی ازتحلیل طنز آلود خود که به پایان نظام جمهوری اسلامی نوید داده است می نویسد:... جمهوری اسلامی به تار مو بند است و سوال بعدی اینجاست: روز موعود کی فرا میرسد؟ [منتشر شده در سایت تلویزیون سعودی ایران اینترنشنال]
ادعای فوق به چه دلیل بیان شده اگر منظور این است که مانند دوران انقلاب اسلامی این اعتراضات تبدیل به یک انقلاب خواهد شد قطعا این خیالی باطل است و میان این دو تفاوت بسیار زیاد است.
نکته دیگر وقتی که شما به رسانه های خارجی نگاه می کنید حمایت های جدی مردمی که از انقلاب اسلامی و نظام برآمده وجمعیت انبوه آنان اصلا به تصویر نمی آورند. براین اساس برای کسانی که کورانه چشمشان و گوششان به رسانه های بیگانه است نمی توانند به علت فقدان اطلاعات صحیح از اوضاع به تحلیل صحیح نیز دست یابند، لذا گمراه خواهند شد و وارد اقداماتی می شوند که خود و کشور را به خطر می اندازند. البته مقاصد وماجرای امثال بنیاد هریتیج کاملا روشن و واضح است.آنان به عنوان مطامع استعماری و از مخالفان دولت فعلی دموکرات مطالبی نوشتهاند که به هیچ وجه با حقایق انطباق ندارد.
نقشه این افراد و گروهها و دولتها فقط اجرای پروژه سوریه درایران است، زیرا روشن است که نه رهبران نظام اسلامی و نه بخش بزرگی از مردم از حمایت نظام کوتاه نمی آیند، بنابراین تنها چیزی که مد نظر است جنگ داخلی و سوریه سازی ایران است. اما آنها یک واقعیت بزرگ را نادیده انگاشتهاند که ایران بسیار قدرتمندتر از سوریه است و مردمش(لااقل بخش بزرگی از آن)حامی جدی آن می باشند. با این توصیف تحلیل فوق به اصطلاح بچهگولزنک است. جمهوری اسلامی نیز از توان به یک باره جمع کردن این اغتشاشات برخوردار است، البته برخی میگویند ایران از فشار تحریمها وبرخورد بین المللی می ترسد اما این امر واقعیت ندارد. آنچه که واقعیت است اینکه جمهوری اسلامی برپایه مبانی رحمت خویش نمیخواهد که امکان هدایت و روشنگری را برای جوانان و نوجوانانی که در این اغتشاشات شرکت جسته اند را از دست بدهد و گرنه با کمی تامل و دقت روشن است که برای نظام اسلامی جمع کردن آن بسیار آسان است. چرا که غربی ها آنقدر تحریم کرده اند که جایی برای تحریمهای بیشتر نمانده و تحریم بیشتر اساس کار را عوض نمی کند. زیرا تحریم های کنونی به حد نهایت رسیده است.
دیدگاه ویلیام دان:
دانشمند علوم سیاسی دیگری به نام ویلیام دان معتقد است که تحلیل سیاسی، یک رشته علمی کاربردی است که با استفاده از روش های گوناگون بحث و بررسی، اطلاعات مرتبط با سیاست خاصی را تولید میکند که میتوان از آن برای حل مسائل سیاسی درعرصه عمومی جامعه بهره برداری کرد.
بر پایه دیدگاه ویلیام دان :
تحلیل سیاسی از نوع علوم نظری نیست بلکه یک علم کاربردی است. زیرا به استفاده کننده میآموزد که چگونه از میان بحث و بررسی و تجربه به تصمیم وموضع گیری مناسب از میان راهکارهای گوناگون برسد.
جایگاه بحث و بررسی برپایه تجربه در تحلیل جایگاهی کانونی و مرکزی است. یعنی مهمترین کار یک تحلیلگر درکار خویش، بحث وبررسی است. پس نیاز وافری در کار خویش به تضارب آراء و عقاید دارد. در حالیکه بسیاری از افرادی که در اغتشاشات شرکت میکنند گوش خویش را بسته و فقط فرمانبر و شنونده سخنان اینترنشنال، بی.بی.سی. صدای آمریکا و رادیو فردا و مانند آن هستند. قطعا با مغزهای شستشو شده و باورهای توهمی و فهم ضعیف نمی توان به تجزیه و تحلیل درست دست یافت.
تحلیل؛ پیوسته پیرامون یک سیاست خاص اطلاعات لازم و مرتبط را ایجاد می کند.
گرچه سیاست ها خاص هستند مانند سیاست نظامی، بین الملل، فرهنگی، سلامت و غیره اما عرصه این سیاست های خاص؛ عمومی و برای کل جامعه است. بنابراین لازم است در فهم آن هماهنگی و همسویی و جهت گیری کلی برای جامعه در آن لحاظ گردد.
از مباحث فوق به دست می آید که گرچه ضرورت فهم و تحلیل سیاسی امری محرز است اما ضرورت عمومی فهم و تحلیل مسائل سیاسی به این معنا نیست که بدون مطالعه و تحقیق و خصوصا تجربه کافی هر کس از راه برسد به خود به آسانی اجازه تحلیل دهد. ازاین رو باید هرکس با استفاده از دقت و تجربه، توان تحلیل سیاسی را در خویش تقویت کند.