kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۵۷۱۰
تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱۴۰۱ - ۲۰:۱۵
یادی از طلبه شهيد غلامرضا آذین

 یــاران همه رفتند...

 
 
 
 
سعید رضایی
سال 1344 هجری شمسی شهر بزرگ تهران تولد فرزندی را شاهد بود که او را غلامرضا نامیدند. به همراه قدوم این نوزاد نسیمی از شوق و صفایی از شادی فضای خانواده مؤمن و مذهبی‌اش را فرا گرفت. به لطف حق و در سایه پدر و مادری مهربان و دلسوز روزهای رشد و بالندگی از دوران طفولیت را پشت سر گذاشت. دوران نوجوانی را روز به روز قد کشید و سپری کرد؛ دست تقدیر او را برای روزهایی از تاریخ انقلاب اسلامی تربیت نموده بود که بتواند در صفوف رزمندگان و جان برکفان اسلام قرار گیرد و تا سر حد جان از نظام جمهوری اسلامی (نتیجه و حاصل خون هزاران شهید به خون خفته) در برابر تهاجم و تجاوز ناجوانمردان پاسداری نماید.
و این تقدیر الهی با شروع جنگ تحمیلی 
رژیم بعث عراق با هجوم وحشیانه و کشتار و قتل و غارت سراسری در شهر‌ها و روستا‌های مرزی علیه ایران اسلامی به واقعیت پیوست.
غلامرضا که ندای هل من ناصر حسین زمانش را از لبان حضرت امام خمینی(ره) شنیده بود بی‌پروا و عاشقانه به سوی جبهه‌ها رهسپار شد تا از جان و مال و ناموس کشور اسلامی در برابر دژخیمان پلید بعثی و سردمدارانشان بخصوص آمریکای جنایتکار به دفاع برخیزد، تا ننگ سازش و تسلیم در برابر ظلم را نپذیرد.
وی پابه پای رزمندگان اسلام‌، سنگر به سنگر جنگید ارتباط با خالقش را بیشتر نمود و هر روز از دنیا و مادیات رویگردان و دورتر می‌شد؛ روحیات معنوی، تواضع، عبادات و مناجات شبانه، رعایت حقوق دیگران و احترام به همه بخصوص نسبت به پدر و مادر، یاری وکمک به دیگران‌، ایثار، عشق و ارادت به ولایت و... او را محبوب همگان ساخته بود.
... مدتی در جبهه‌های غرب بود و در پادگان ابوذر، دشت سر پل ذهاب، برای خود عالمی از معنویت ساخته و پرداخته و از مناجاتیان جبهه‌ها گشته بود، یک نگاه به وصیت نامه‌ای که در همان روزها در سرپل ذهاب در تاريخ 1361/9/11 به رشته تحریر در آورده برای تصدیق روحیات معنوی و اخلاق و اخلاصش کفایت می‌کند.
 و سرانجام در تاریخ 1361/11/21 در منطقه «فکه» در عملیات والفجر مقدماتی در اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به ناحیه شکم شزبت شیرین شهادت را گوارای وجودش ساخت و مرغ جانش از ملک تا ملکوت به پرواز درآمد. 
نجوا و نوشته‌هایی از طلبه شهید غلامرضا آذين
... بار الها! ياران همه رفتند و ما عاصيان به درگهت مانده‌ايم. خدايا! يا ستار العيوب و يا علام الغيوب! از تو مي‌خواهم و به خون شهدا قسمت مي‌دهم كه مرا ببخشي. مولاي من! مرا ببخش كه جز تو، به كه روي آورم؟ بار الها، پروردگارا! بعد از يك عمر معصيت از تو مي‌خواهم و به رحمانيتت و به رحمانيتت و به رحمانيتت قسمت مي‌دهم كه مرا عفو كني. پروردگارا! بعد از يك عمر معصيت از تو مي‌خواهم و رو به درگهت آورده با خود مي‌گويم كه ببخش گناهاني كه مانع استجابت دعا مي‌شود. يا سريع‌الرضا! تو را به اوليا و مقربانت مرا ببخش. 
... اي مخلصان به درگه خدا و اي كساني كه مي‌شنويد وصيت‌ها را و عمل مي‌كنيد! از خدا بخواهيد كه مرا عفو كند. 
يا حي و يا قيوم! عاجزانه مي‌خواهم كه از من درگذري. اي مادر مهربانم و اي پدر بزرگوار! پيامبر اكرم مي‌فرمايند: «رضي الله رضي الوالدين» يعني رضاي خدا، رضاي پدر و مادر است؛ پس پدر جان و مادر جان! من كه نزد خداوند اجر و قربي ندارم، شما از خداوند بخواهيد كه مرا ببخشد. اي برادران بسيج و اي چهره‌هاي نوراني و اي دوستان خوبم! شما هم بخواهيد كه خداوند گناهانم را ببخشايد. اي شهدا و اي شهدا و اي شهدا! تو را به آخرين لحظات جان دادنت و تو را به آن دردهاي آخر زندگي دنيوي قسمتان مي‌دهم كه از خدا بخواهيد كه مرا مورد رحمتش قرار دهد. 
اي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و اي ائمه اطهار! اي كساني كه شافعيد و اي آبرومندان! نزد خدا شفاعت ما را نزد خدا بفرماييد و براي من عاصي طلب رحمت كنيد. و اي امام خميني! اي ناظر چهرة مهدي و اي نايب مهدي! از خدا بخواه كه مرا عفو كند. و در آخر خداوندا! از تو مي‌خواهم كه مرگم را شهادت در راه خودت قرار دهي و رحم كني بر اين تن رنجور و ضعيفم(يا رب ارحم ضعف بدني)
جلوه‌اي كه خداوند تبارك و تعالي بر انبياء مي‌كند، همان جلوه را بر شهدا مي‌كند. 
خداوند!ا به ما يقين ده تا بتوانيم در راهت استوار باشيم و از گناه بپرهيزيم. «امام خميني»
خداوندا! پرچم اسلام را برفراز تمامي جهان به رهبري رهبر عزيزمان، امام خميني برافراز. 
فراز‌هایی از وصیت‌نامه طلبه شهید غلامرضا آذين
... اي كساني كه ذكر خدا يك دم از لب‌هايتان دور نمي‌شود! برادران و خواهراني كه هر لحظة عمرتان به ياد خداست و به ياد احكام نوراني الهي و اي كساني كه بر نفس خود غالب گشته‌ايد و اي برادران بسيج! اي مقربان به درگه الله و اي كساني كه با چهره نوراني به عبادات خود مشغوليد! يار امام باشيد و يار امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) كه اگر امام نبود و انقلاب ما بدون وجود مباركش بود، تا كنون فساد بدتر از زمان طاغوتيان مي‌شد. 
برادران! اميدوارم كه به اين خونها ارزش قائل شويد... از امر به معروف و نهي از منكر روي گردان نباشيد... سعي كنيم كه هر روزمان از روز ديگر از لحاظ معنوي بهتر گردد كه اگر آن طور نباشد، به راستي هيچ يك مسلمان نيستيم. هميشه در سلام پيش دستي كرده و يادمان باشد كه هميشه خواري و ذليلي خود را نسبت به پروردگار بزرگ به ياد آوريم و بدانيم كه چقدر ما پستيم در مقابل خالق و پروردگار تمام هستي. 
از حسد بپرهيزيم و از دروغ گرچه خيلي كوچك باشد، دوري كنيم. هميشه با روي گشاده با يكديگر سلام كنيم. به مستمندان انفاق كنيم و به ياد گرسنگان باشيم. شب‌ها كه مي‌خوابيم كمي هم به فكر آنها كه جاي خواب ندارند و به ياد گرسنگان باشيم، نه تنها مستضعفين ايران بلكه تمامي مسلمين و مظلومين جهان.
اين قدر به فكر ماديات دنيا نباشيم كه همه چيز فاني است. اين قدر به فكر خود نباشيم و تنها خود را نبينيم بلكه مستضعفين را هم بنگريم. 
غيبت نكنيم كه براي غيبت عذابي عظيم است. در دعاهاي كميل و توسل و نمازهاي جمعه بيشتر شركت كرده و به ياد رزمندگان كه بدترين سختي‌ها را تحمل مي‌كنند، باشيم و تو را به خون شهدا قسمتان مي‌دهم كه اين شهداي عزيزمان را از ياد مبريد و هر وقت به فكر گناه كردن افتاديم، شهدا را به ياد آوريم. به بهشت زهرا بيشتر برويم چون واقعا كربلايي است. هر چه بيشتر به ائمه اطهار متقرب شويم كه آنها شافعند و شفاعتشان انسان را از عذاب باز مي‌دارد. خانواده شهدا را بيشتر ملاقات كنيد چون به قول امام آنها چشم و چراغ اين ملتند.
برادران عزيزم! هميشه مستحبات را واجب و مكروهات را بر خود حرام كنيد البته تا جايي كه برايتان مقدور است. حتي يك ثانيه را براي خودمان نباشيم و حتي يك لحظه از اوقات زندگي براي خودمان نيست؛ پس بيشتر به مطالعه بپردازيم و همگام با آن عمل كنيم. نيات خير را بيشتر نموده و تمام كارهايمان را فقط براي رضاي خدا انجام دهيم. 
...خدا را ياري كنيد تا خدا شما را ياري كند. خداست كه مي‌فرمايد: يك قدم به سوي من آي و من دوان دوان به سويت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيم و در اين فكر نباشيد كه افرادي به شما بگويند كه تازه روي به اسلام آورده، توكل بر خداوند كنيد و بشتابيد به سوي اين نور كه هرگز انتهايش تاريكي نيست. 
و سخني با برادران مسئول در امور اقتصادي‌مردم: اميدوارم كه در كاري كه براي خدا مي‌كنيد، موفق بوده و به امور مردم بيشتر رسيدگي كنيد و با آنها مهربان باشيد چون امام عزيزمان فرمود: رسيدگي به امور مستضعفين از عبادات بزرگ است. پس خود بهتر مي‌دانيد كه چه مسئوليت‌ بزرگي داريد و در حال چه عبادتي مي‌باشيد. 
سخني چند با برادران عزيزم دارم. از شما خواهش مي‌كنم كه هر چه بيشتر در جهت رفع مشكلات كوشش كنيد و با يكديگر خيلي مهربان باشيد كه به نظر من بهترين راه خودسازي و بهتر متقرب شدن، صميميت است. نماز را به جماعت به پاي داريد و فعاليت‌تان را هر چه بيشتر كنيد و خواهشمندم بخش تبليغات را راكد نگذاريد چون تبليغات براي اسلام، امر مهمي است. و خواهش دارم كه بعد از مرگم كه ان‌شاءالله خداوند آن را شهادت در راهش قرار دهد، اسراف در امورم نكنيد و ديگر سفارشم به شما اين است كه آگاه باشيد و با اين منافقين و مزدوران اسرائيلي مبارزه كرده و در راه خدا از هيچ كار خيري مضايقه نفرماييد. اميدوارم خداوند تعالي به شما توفيق عنايت بفرمايد. 
پدر جان! خداوند مي‌فرمايند: «ان الله مع الصابرين» پس خواهش مي‌كنم كه صبر داشته باش و اگر خواستي گريه كني براي علي اكبر امام حسين (عليه السلام) گريه و ناله كن. از تو مي‌خواهم كه بعد از مرگم كه خدا نگهدارت باشد، بتواني براي اسلام خدمت كني. 
مادر جان! هر وقت دلت براي من تنگ شد، بر خدا توكل كن كه «الا بذكرالله تطمئن القلوب»
 مادرم! مرا حلال كن و به دعاي كميل و توسل بيشتر برو. از خدا مي‌خواهم كه تو را نگهدار باشد و بتواني بيشتر براي اسلام خدمت كني.