ظلم و ستم و نشانههای آن
فرزاد آقابابایی
خرد انسانی برابری و عدالت را میپسندد و از ستم و ظلم بیزاری میجوید. از این رو گفتهاند که حسن عدالت و قبح ظلم از مستقلات عقل است. به این معنا که عقل سالم چنین احکامی را نسبت به عدالت و ظلم صادر میکند.
بر اساس آموزههای قرآنی، هستی بر محور عدالت میگردد و انسان کامل و سالم، انسان عادلی است که برای برقراری عدالت در همه حوزههای زندگی بشر تلاش میکند و بلکه پا را از حوزه مسائل انسانی فراتر نهاده تلاش میکند که آن را در همه هستی برقرار کند.
اما با همه تلاشهایی که از سوی خردمندان صورت میگیرد، ظلم و ستم همچنان بر زندگی بشر حاکم است و آدمی همواره از عدالت عدول کرده و در دام ستمگری میافتد. از این رو یکی از اهداف رسالت پیامبران، برقراری عدالت و دعوت دیگران برای فراهم کردن زمینههای تحقق آن در تمامی زندگی بشر است.
نویسنده در مطلب پیش رو به بررسی ریشههای گرایش انسان به ستمگری پرداخته و به برخی از نشانههای ستمگران اشاره کرده است.
***
مراتب ستم
ظلم که به معنای قرار دادن چیزی در غیر جایگاه اختصاصی و مناسب خود از طریق کم یا زیاد کردن یا تغییر در زمان و مکان آن میباشد، در حقیقت تجاوز از حقی است که به منزله نقطه مرکزی دایره است. به این معنا که حق، مرکز دایرهای است که ظالم از آن تجاوز میکند و با افراط و تفریط و زیاده روی یا کوتاهی اجازه نمیدهد تا حق، آن گونه که باید و شاید ظهور کند.
این تجاوز از حق، به سه گونه و نسبت به سه چیز اتفاق میافتد. گاه انسان نسبت به خدا ظلم روا میدارد و برخلاف مسیر حق و عدالت الهی گام بر میدارد و به عبادت خداوند که فلسفه آفرینش وی است بیتوجه میباشد و به شرک و کفر رو میآورد که از نظر قرآن ظلم بزرگی در حق خداوند است؛ (کهف، آیه ۱۴ و نیز لقمان، آیه ۱۳) گاه دیگر، انسان نسبت به دیگران از انسانها و غیر انسانها ظلم روا میدارد و حقوقشان را پایمال میکند؛ و گاه سوم نیز به خود ظلم روا میدارد(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۵۳۷)
البته با تحلیل آیات قرآن میتوان ظلم به خود را به ظلم به خدا و ظلم به دیگران بازگرداند، چرا که خداوند، ظالمان به خود را کسانی بر میشمارد که بر پایه فطرت سالم و عقل سلیم و آموزههای وحیانی عمل نکرده و با تکذیب و مخالفت با آن، عذاب الهی را به جان خریدند.
خداوند مصادیق ظلم به خود را اموری چون اذیت همسر (بقره، آیه ۲۳۱)، استکبار ورزی در جامعه(عنکبوت، آیات ۳۹ و ۴۰)، به استهزاگرفتن وعدههای عذاب الهی(نحل، آیات ۳۳ و ۳۴)، انکار و تکذیب دلایل پیامبران(توبه، آیه ۷۰ و روم، آیه ۹)، تجاوز از حدود الهی و مرزهای دینی (بقره، آیه ۲۳۰ و ۲۳۱)، ترک اطاعت از پیامبر(نساء، آیه ۶۴) تکبر از پذیرش حق(نحل،آیات ۲۸ و ۲۹) جرم و گناه کردن(توبه، آیات ۶۶و ۶۷ و زخرف، آیات ۷۴ و ۷۶)، خورشیدپرستی(نمل،آیات ۲۴ و ۴۴)، خوشگذرانی(انبیاء، آیات ۱۳ و۱۴)، ترک مسئولیت و وظیفه بیاجازه (انبیاء، آیه ۸۷)، شرک (یونس، آیه ۱۰۶) عجب و خود برتربینی (کهف، آیات ۳۴ و۳۵)، کفران نعمت(اعراف، آیه ۱۶۰)، قتل خطایی(قصص، آیه ۱۵ و۱۶)، طرد مومنان (هود، آیات ۳۰ و ۳۱)، نقص احکام (طلاق، آیه ۱)، مراجعه به طاغوت(نساء، آیات ۶۰ و۶۴) و مانند آن بر میشمارد که ظلم به دیگران و خداوند را نیز شامل میشود.
همچنین ظلم به دیگران به یک معنا به همان ظلم به خداوند باز میگردد؛ چرا که ظالم به دیگری، با تجاوز از حق و خروج از مسیر عدالت، به دیگران ظلم روا میدارد که این نیز در چارچوب خروج از حق و آموزههای وحیانی و فطرت و عقل سالم تعریف میشود. بنابراین به یک معنا همه اقسام و سطوح ظلم به خود و دیگران، به ظلم به خدا و خروج از چارچوب حق و عدالت باز میگردد که محور هستی و فرمان الهی است.
پس اصولا ظلم به خود و دیگران به یک معنا همان ظلم به خداوند است و نمیتوان میان هریک از ظلمهای به خود و دیگران با ظلم به خدا تفکیک قائل شد.
ریشههای ظلم
اصل و ریشه ظلم در هر یک از سطوح را میتوان بیایمانی انسان دانست. جهل انسان به حقایق هستی و تفسیر نادرست از هستی موجب میشود تا آدمی نتواند تحلیل درستی از آن به دست آورد و خود را با حکمت و فلسفه آفرینش هماهنگ و سازگار کند. لذا به جای حرکت در مسیر فطرت و عقل یعنی همان عدالت، گرایش به تجاوزگری و شکستن حقوق دیگران مییابد تا اینگونه بتواند به برخی از نیازهای مادی و زودگذر خویش پاسخ دهد. البته برخی از انسانها شناختی نسبت به حقایق هستی پیدا میکنند و گرایش به ایمان و خدا و معاد مییابند ولی این شناخت به شکل نگرش قوی در نیامده تا رفتارها واندیشههایشان را مدیریت کرده و در یک نظام هماهنگ در آورد و شخص را در یک جهت مشخص و درست راهنمایی و حرکت دهد.
بسیاری از مردم تصویری درست از خدا و پروردگاری او ندارند و به یک معنا در حوزه توحید افعالی لنگ میزنند و به درستی آن را تحلیل و تبیین نمیکنند. از این رو خداوند از فقدان آگاهی و توجه مردم به سیطره الهی بر همه چیز در آیه ۳۴ سوره نساء سخن میگوید و در آیاتی از جمله ۲۴۶ سوره بقره و ۵۸ سوره انعام، از بیتوجهی انسانها به دانایی گسترده خداوند و آگاهی او از عملکرد آدمی خبر میدهد و آن را عاملی برای تجاوزگری و ستمها بر میشمارد.(توبه، آیه ۴۷ و ابراهیم، آیات ۴۲ و ۴۴)
داشتن تصویر درست از خدا و ربوبیت او در کنار آگاهی از علم و قدرت الهی میتواند موجب خشیت انسان شود و او را از هر گونه ظلم و ستم باز دارد، ولی چنین تصویر درستی جز برای عالمان به وجود نمیآید و تودههای مردم همچنان تصویری ناقص از پروردگاری و خداوندگاری خدا دارند.(مائده، آیات ۲۸ و ۲۹) در این میان وسوسههای ابلیسی (سبا، آیات ۱۹ و ۲۰) و بیماردلی افراد و پذیرش وسوسهها والقائات شیطانی (حج، آیه ۵۳) به عدالتگریزی و ظلم گرایی انسان دامن میزند و او را به سوی پایمال کردن حق و عدالت سوق میدهد. داشتن تصویر نادرست از هستی و ربوبیت خداوندی موجب میشود تا انسان شناخت نادرست از مسئله مالکیت داشته باشد و اموال دیگران را به سادگی تصرف کرده و در حق صاحبان آن ظلم روا دارد(ص،آیات ۲۳ و ۲۴) همین تصویر نادرست موجب میشود تا انسان به زیاده خواهی و فزون طلبی روی آورد و درصدد برآید تا نیازمندیها و کمبودهای خود را از هر طریق جبران کند که ظلم کوتاهترین و آسانترین راه برای جبران آنها است.
(آل عمران، آیات ۱۰۸ و ۱۰۹)
بیماردلی و تحلیل و تصویر نادرست از حقیقت هستی و اهداف آن موجب میشود تا برخی تن به ولایت شیطان و یا گروهها و احزاب به ظاهر دینی چون مسیحیت و یهودیت(مائده،آیه ۵۱) دهند و با قساوت قلب و تحت تاثیر وسوسهها (اعراف،آیات ۲۰ تا ۲۳) و القائات شیطان
(حج، آیه ۵۳) به ظلمهای سه گانه اقدام کنند. یکی از عوامل ایجادکننده نگرش باطل و گرایش به ظلم رفاه زدگی و برخورداری انسان از نعمتهاست.(انعام، آیات ۴۴ و۴۵ و اعراف،آیه ۱۰۳ و هود، آیات ۳۱ و ۱۱۶)
به سخن دیگر، رابطه تنگاتنگی میان رفاه و طغیان و ظلم آدمی وجود دارد. از این رو خداوند برای کاهش طغیانگری مردم میفرماید: «و اگر خدا روزی را بر بندگانش فراخ گرداند٬ مسلماً در زمین سر به عصیان میگذارند» (شورى، آیه ۲۷)
دوستان ناباب و علاقه افراطی و محبت شدید به آنها، از دیگر علل قرار گرفتن آدمی در میان ظالمان است. بسیار دیده شده است که آدمی به سبب حمایت از گروه و جناح و دوستان خویش، از حق میگذرد و با ظلم و ستم میکوشد تا از دوستانش حمایت کند و اینگونه است که ظلم و ستمگری را برای خود رقم میزند. (فرقان، آیات ۲۷ و۲۸)
از آنجا که در وجود آدمی خصلت ظلم و ستم پیشگی وجود دارد(یونس، آیه ۲۳ و ابراهیم، آیه ۳۴ و احزاب،آیه ۷۲) و انسانها دارای قابلیت ظلم به امانتهای الهی در عین پذیرش آن هستند(احزاب، آیه ۷۲) و بیتوجه به احسان و نعمتهای الهی، به خود و خدا ستم روا میدارند(ابراهیم، آیه ۳۴) باید گفت که عدالت خواهی و عدالت گرایی در انسانها دشوار بوده و یک معضل به شمار میرود. در این میان وسوسهها و القائات بیرونی نیز به این مسئله دامن میزند و آدمی را از مسیر عدالت، هر چه بیشتر دور میکند. بنابراین باقی ماندن بر فطرت سالم و عقل سلیم خیلی دشوار خواهد بود و تنها کسانی از این مهم بر میآیند که باورهای خویش را به خدا تقویت کرده و با عمل صالح و توجه دائمی به سوی خدا گام بر میدارند و هر گام خویش را حساب و کتاب میکنند.
نشانههای ظالمان
هر چند که شناخت حق از باطل برای بیشتر مردم به سبب عقل و فطرت سالم امکانپذیر است، ولی به علل گوناگون آدمی در دام باطل میافتد که ظلم و ستم از مصادیق آن است. شناخت ظالمان میتواند از طرق گوناگون انجام شود، اما قرآن برخی از نشانهها را بیان کرده تا از طریق آنها شناخت انسان نسبت به ظالمان بهتر شود و در دام آنها گرفتار نیاید.
- بیعفتی
از جمله این نشانهها میتوان به بیعفتی و ارضای غرایز جنسی از راه غیر مشروع از سوی آنان اشاره کرد که میتواند ظالم را از عادل بازشناساند.(مومنون، آیات ۵ تا ۷ و معارج، آیات ۲۹ و ۳۱)
- پیمان شکنی
از دیگر نشانههای ظالمان، عدم پایبندی به عهد است که از آن به پیمان شکنی یاد میشود. اصولا انسانهای ظالم، انسانهای بیوفا و پیمان شکنی هستند و به آنچه وعده میدهند و حتی عهد و قرارداد میبندند وفا دار نیستند و آن را زیر پا میگذارند.(توبه، آیات ۸ و ۱۰)
- حقگریزی
سومین نشانه برجسته و مهم ستمگران، حقگریزی است. ظالمان هرگز تن به حق نمیدهند و هر جا که حق را یافتند آن را زیر پا گذاشته و به باطل گرایش مییابند. (زخرف،آیات ۷۶ و ۷۸) آنها اگر هم به سبب فشارهای بیرونی و حفظ آبرو و اعتبار خویش، حق را به ظاهر میپسندند ولی در باطل آن را ناخوش میدارند و در خلوتهایشان نشان میدهند که تا چهاندازه از حق بیزارند.
- خود برتربینی
از دیگر نشانههای ظالمان این است که خود را برتر از دیگران میدانند و بر زوال ناپذیری قدرت خود در دنیا حتی سوگند میخورند و با این باور به ظلم خود تا دم آخر ادامه میدهند و از آن کوتاه نمیآیند.(ابراهیم، آیه ۴۴)
آنان اصولا دنیا را بازیچهای برای خود میدانند و با گمان بیهدف بودن آفرینش جهان و انسان، میکوشند تا به ظلم و ستم خود شدت بخشند، چرا که بیهدفی در نظام هستی به معنای عدم پاسخگویی نسبت به ظلم و ستم خود است.(انبیاء، آیات ۱۱ و ۱۶)
چنین تفکر و برداشتی از هستی و زندگی موجب میشود تا رفتارهایشان نیز در دنیا به گونهای باشد که بازیچه بودن هستی به خوبی در آن مشهود است. برخی از ظالمان حتی گستاخی را بدان جا میرسانند که خداوند را نیز ظالم برمی شمارند و رفتار خویش را با این تحلیل توجیه میکنند. این در حالی است که خداوند از هر گونه ظلمی مبرا و پاک است(آل عمران، آیات ۱۰۸ و ۱۱۷ و ۱۸۲)چرا که نظام احسن هستی بر محور عدالت بنیاد گذاشته شده و ماموران الهی چه از انسان و غیر انسان نیز براساس آن رفتار میکنند. از این رو امامان منصوب از سوی خداوند نیز از هر گونه ظلم و ستمی مبرا میباشند و از عصمت در این حوزه برخوردارند.(بقره، آیه ۱۲۴ و المیزان، ج ۱، ص ۲۷۴)
اگر عدالت در جامعه و زندگی بشر حکمفرما شود آنگاه است که امنیت همهجانبه (انعام،آیات ۸۱ و ۸۲)، هدایت الهی (نساء،آیه ۱۶۸) و رحمت و مغفرت الهی (همان) بر جامعه حاکم میشود و انسان به جایگاه ربوبیت و خلافت الهی میرسد.
به هر حال، گروهی از مردم تحت تاثیر خواستههای نفسانی و وسوسههای شیطانی در مسیر ظلم گام بر میدارند و به توجیه رفتارهای ظالمانه خود میپردازند. آنان نه تنها خود را به ضلالت و شقاوت میافکنند بلکه دیگران را نیز اینگونه گرفتار میکنند و خسران ابدی را برای خود و دیگران رقم میزنند.(اعراف، آیه ۲۳)