جنابان رسانههای معاند فارسیزبان!
عزیزالله محمدی(امتداد جو)
کنش و واکنش دو پیش نیاز لازم و طبیعی برای هر اقدامی است که تحت نام فعالیت مدنی و اجتماعی صورت میگیرد و هر دو متاثر از هم مجموعه فرآیندهایی را تشکیل میدهند که در نهایت میتواند تبدیل به یک ویژگی و یا صورتی از یک جامعه باشد.
انسان همواره تحول خواه است و گاه ذائقه تحول او از حالت فردی به حالت اجتماعی تغییر ماهیت مییابد و تبدیل به هویتی میشود که بودن و نبودن آن فرد را معنا میبخشد.
هویت را به شکلها و گونهها و در قالبهای مختلفی از جمله اجتماعی،فردی، خانوادگی، قومی، فرهنگی، ملی، تمدنی، جغرافیایی، سیاسی و دینی و مذهبی... تعریف کردهاند و همواره یکی از مسئلههای جدی بشر از بدو خلقت تاکنون بوده است که- به جهت حفظ این هویت و یا بر هم زدن آن از سوی گروههای مختلف- باعث بروز و شکلگیری جنگهای مختلف و مبارزات بیپایانی شده است که گاه این مبارزات رنگ و بوی جدیتری به خود گرفتهاند و تا سالهای سال و حتی سدههای متوالی نیز دامنه دار بودهاند و در نهایت به تغییرات بنیادی مثل رنسانس و یا پایان جنگهای صلیبی و... رسیدهاند.
برزونسکی روانشناس شهیر دوره پست مدرن که هویت را غیر متمرکز، پویا، متعدد، وابسته به بافت، سیال و چند بخشی میداند در شناخت سبکهای هویتی، سه دسته را تعریف میکند که دسته اول اطلاعات، دسته دوم هنجاری و دسته سوم سردرگم یا اجتنابی است.
در گونه سوم این دستهبندی تحت عنوان «سردرگم و یا اجتنابی» مولفهها و ویژگیهایی برشمرده شده است که تعمیم آن به شیوه عملکرد و مبارزاتی رسانههای فارسی زبان لندنی و همینطور فضای مجازی و جریانات خیابانی اخیر، میتواند گویای خیلی از مسائل باشد و بهویژه گویای آنکه شیوه مبارزاتی این شبکهها و طیف طرفدارانشان در سردرگمی محض و در خوشبینانهترین حالت، بهصورت تقلیدی است که در مرحله تقلید نیز شناختی دقیق از آنچه از آن تقلید میکنند ندارند.
سبک هویت سردرگم/ اجتنابی، به تعریف خود برزونسکی نماد به تاخیرانداختن و شانه خالی کردن است و شامل راهبرد مقابلهای مبتنی بر هیجان است که در آن عزت نفس پایین و خود پنداری بیثبات ملاحظه میشود.
در مشاورههای بالینی روانشناسی، روانشناسان با اتکال به این سبک هویتی، افراد هدف خود را اینگونه باز تعریف میکنند که این افراد به طور کلی به آینده با پیامدهای دراز مدت انتخابهای خود زیاد توجه نمیکنند و فقط زمانی نسبت به چیزی جدیت نشان میدهند که شرایط بیرونی به آنها تحمیل کند. افراد سر درگم اجتنابی برخی اشکال اکتشاف را نشان میدهند؛ اما این اکتشاف نامنظم و اتفاقی است.
بهطور معمول در این دستهبندی صورت گرفته این افراد فاقد اهداف تحصیلی و شغلی ثابت و روشن هستند و از سطوح پایین مهارتهای تحصیلی، خویشتن داری و خودمختاری برخوردارند و اساسا با رویکرد تاثیرات بیرونی و محیطی از جمله شهرت و محبوبیت و نیز جلب توجه خود را میشناسانند و به همین دلیل خشونت، بخش زیادی از ویژگی این افراد است که وقتی در بازیافتن هویت خود دچار مشکل میشوند دست به آن میزنند و بهطور منطقی همین خشونت نیز بخشی از همان جلب توجه محیط به خود است.
طی این چند وقت اخیر و از آغاز آشوبهای خیابانی با تحریک شبکههای لندن نشین و بستر فضای مجازی بهویژه توئیتر و اینستاگرام آنچه مشخص است در این رسانهها و نزد همراهان پر و پا قرص آنان هیچ هدف و استراتژی و هیچ برنامه منظمی که نیست هیچ! بلکه هیچگونه ابتکار و خلاقیتی هم دیده نمیشود جز سر درگمی و پریشان گویی و پریشان رفتاری.
از حق نگذریم این رسانهها هر چه نباشند جریانساز خوبی هستند و بر اثر ویژگی روانی که بر آنها شمرده شد جریان خشونت را خوب ترویج میکنند و همینطور جریان جلب توجه را، ولو به قیمت فحاشی و هتاکی و حتی کشته سازی.
در این میان اگر به سیر تحولات این یکی دو ماهه نگاه دقیقی داشته باشیم میبینیم که شکلی از مبارزه را در پیش گرفتهاند که اگر نگوییم دقیقا، اما گوشههایی از مراحل مبارزاتی انقلاب اسلامی ایران در سال 57 را میخواهند تقلید کنند؛ ابتدا از روی خیر خواهی به همین جماعت و بعد از آن از باب تحلیل نکاتی را مطرح میکنیم.
اول اینکه جنابان رسانههای معاند فارسی زبان! از آنجایی که متاسفانه اکثریت شما زاده ایران هستید و زبان ایرانی را به خوبی میدانید و فرهنگ و ضرب المثلهای آن را هم خوب میشناسید؛ باید به حضورتان گفت که حتما آن ضرب المثل«فوت کوزهگری» را شنیده اید؛ درست است؟! و حتما پاسختان بله است! پس ما به شما میگوییم که اگر قصد تقلید از انقلاب اسلامی را دارید فوت کوزهگریاش پیش خود ما هست و شما هرگز آن را در نخواهید یافت،ای بسا که کشتی انقلاب ایران اسلامی از بدو هستی خود تاکنون همواره در معرض باد که نه، بلکه در معرض تند بادها و طوفانهای به مراتب سهمگینتر از شما بوده و به حول و قوه الهی از آن عبور کرده و شما خود نیز میدانید که شما را نیز پشت سر خواهد گذاشت.
دوم آنکه درست است که شما این روزها به جهت صرفهجویی در هزینه کرد برای حاملهای انرژیتان از شمع استفاده میکنید؛ اما همان شمع برای ما پیشینه نمادین از شبنشینی عالمانی دارد که در پای آن نور شمع به تقویت نفس و هویت فردی و اجتماعی و دینی و میهنی و تمدنی رسیدهاند و تبدیل به مردان بیبدیلی شدند که نه تنها خود، بلکه جامعهای را به سمت فهم دقیق هویت در قالب انقلاب اسلامی بردند و شدند سران انقلاب و توصیه میکنیم شما هم از خودتان بدون آنکه بخندید بپرسید، سران به اصطلاح انقلابتان چه کسانی هستند؟
سوم آنکه چون شما اصلا در غرب زندگی میکنید و تجربه گرا هستید؛ حتما نظریاتی مثل نظریه تکامل را قبول دارید! پس چرا واقعا بر عکس باورهای خود عمل میکنید؟ و در موضوع تقلید از انقلاب اسلامی ایران، نقض باورهای خودتان را به رخ ما میکشید و ما را همینجور بیخودی بیخودی میخندانید! توصیه ما این است که لااقل یک فرصت حدود بیست سال بیشتر به خودتان بدهید تا بعد از آن اعلام پیروزی کنید و هر روز اعلام پیروزی نکنید که فردای آن دوباره مجبور شوید انقلاب کنید. راستش را بخواهید انقلاب اسلامی تقریبا این مدت بیست سال را به خودش فرصت داد و بعد از آن وقتی دید شاهی در کار نیست و با چمدانهای پول فرار را بر قرار ترجیح داده، یک روز گفت ما پیروز شدیم و هنوز که هنوز است سر حرف خودش ایستاده و هی هر روز نمیگوید که فردا پیروز میشویم یا پس فردا یا این هفته یا آن هفته و...
چهارم اینکه انقلاب اسلامی دارای مراحل مبارازاتی بود- و هر مرحله بعد از برآورد مرحله قبل شکل میگرفت- و مطمئن باشید که آن هم سبقه درآمیزههای دینی و مذهبی و تمدنی داشت و با الگو گیری از شیوه مراحل مبارزاتی پیامبر اسلام در صدر اسلام و بعد از آن نیز به تاسی از سیره ائمه معصومین(ع) که هر کدام به تناسب زمان خود مراحل مبارزاتی داشتند، پیش رفت؛ آیا شما از خودتان پرسیده اید که مراحل و اشکال مبارزاتی شما از کجا نشات میگیرد و قرار است چگونه ادامه یابد؟ ما از روی خیر خواهی به شما میگوییم تا به این حد سرگردان و سردرگم نباشید و تکلیف خودتان را مشخص کنید؛ این شیوه مبارزاتی شما و مراحلی که طی میکنید و رسیده اید به کشته سازیهای دروغین و اعتصابات پاره آجری و قمهای، نهایتا یکبار، دو بار و در یک نقطه و دو نقطه شاید جواب بدهد ولی تکرارش اصلا جذابیتی ندارد که هیچ! بعد از آن، عرض خود میبرید و زحمت ما میدارید.
پنجم اینکه مگر شما در عصر مدرنیسم و دوراناندیشه به سر نمیبرید!؟ مگر شما خودتان را اهل تفکر و خرد نمیدانید؟ مگر به خودتان نمیگویید روشن... فکر!؟ پس چرا هیچگونه خلاقیتی ندارید؟ چرا هیچ ابتکاری برای انقلابتان به خرج نمیدهید؟ یعنی تقلید همهجانبه از شیوه مراحل مبارزاتی انقلاب اسلامی، آن هم بهطور ناشیانه و بدون درک از مفاهیم و ارزشها و اهداف و ساختار آن، تنها ابتکار شما هست؟ یعنی اوج خلاقیت و ابتکار و تفکر شما در انفصال از تقلید از انقلاب اسلامی، فقط فراخوان زدن و کشته درست کردن و دیوارها را خط خطی کردن است؟ راستش ما امید بر این داشتیم که اگر مخالف و معاندی هم پیش رویمان هست، بتواند حریفی باشد که تجربههای جدیدی را به ما منتقل کند نه اینکه سردرگم در هویت خود، فریادهای به اصطلاح Egzajere خودشان را مضحکه جهانیان کنند. توی همین چند روز گذشته بروید و پاسخ سیاستمداران و سران کشورهایی مثل کانادا و همین انگلیسجانِ خودتان و استرالیا و... را ببینید! ببینید که چگونه معترضین را خطاب و عتاب میکنند. ببینید که به معترضین و تظاهرات کنندگان به وضعیت جامعه و اقتصاد چه القابی میدهند و تهدید میکنند. آیا شما از عقل و خرد خودتان نمیپرسید که چرا در وضعیت مشابه، آنها ما را به ادامه روند سردرگمی و آشوب هدایت میکنند؟ آیا از خودتان نمیپرسید که چرا از عدم وجود هویت ملی که دارید سر کیف میشوید؟ آیا از خودتان نمیپرسید که آنهایی که خشونت برای جامعه خود را بر نمیتابند چرا شما را تشویق به شکلگیری و خشونت و هوچیگری و هوار هوار میکنند؟ آیا واقعا به غرورتان بر نمیخورد که شما را تحمیق میکنند و خرد و آگاهیتان را به سخره گرفتهاند؟ و چرا؟ و چرا؟ و چرا؟...
و در نهایت اینکه به صراحت میگوییم که شما در مرحله اول، اصلا انقلاب اسلامی ایران را نشناختید و چه باشد که بعد از آن بخواهید از آن تقلید کنید. انقلاب اسلامی ایران دارای یک ایدئولوژی هست که به آن هویت درونی و بیرونی بخشیده و خود نگهدار است. یعنی اینکه ماهیت وجودی او خودش را حفظ میکند و گرچه با تهدیدها و آسیبهای همراه است اما این تهدیدها و آسیبها همانند ویروسهای هستند که بدن را به مبارزه میطلبند و بعد از پیروزی بدن بر ویروس، آن بدن به قوام و استحکام بیشتر در مقابل تکرار مجدد حمله ویروس میرسد.
کمی بیندیشید، خرد را در پیش بگیرید و سازگار با عصراندیشه باشید نه با دوره جهالت! تاریخ بشر به خوبی منطقه جغرافیای جهالت را بیان کرده و جای تاسف است که شما در زیر بیرق وارثان عصر جهالت و مالکان رسانههای تحمیق ساز، دل به همین لحظههای دیده شدن خوش کردهاید و خود را در معرض نمایش و مضحکه قرار داده اید، به صراحت و با دلسوزی، باز از باب اینکه نام ایرانی بودن را یدک میکشید میگوییم، روی عدماندیشه و عدم خردورزی و عدم وجود هویت فردی شما حساب ویژهای باز کردهاند و آگاه باشید و بر خودتان نهیب بزنید که جلب توجه سایرین و ادای مبارزها را در آوردن و دعوت به خشونت و فراخوان به پریشانی، کنش و یا واکنش طبیعی در مسیر یافتن هویت از دست رفته نیست.
ما هم مثل مخاطبین خاص خودتان فرض ناممکن و محال میکنیم که با شما همراه هستیم و باز فرض ناممکن و محال میکنیم که شما موفق شدید و به اصطلاحِ خودتان، رژیم چنج کردهاید!!! راستش با این فرض ناممکن و محال یک سؤال اساسی به نسبت رفتارهایی که انجام دادهاید برای ما شکل گرفته که امیدواریم شما و مخاطبینتان بتوانید به آن پاسخ بدهید.
انقلاب اسلامی ایران با پیشینه چند دهه قبل از پیروزی خود و با اندیشمندانی که صاحب فکر و اندیشه و ایدئولوژی بودند و با رهبری تاثیرگذار و فرّهمندی چون امام خمینی(ره) و با تجربهای بهاندازه تمام وقایع این چهل و سه سال که در آستانه چهل و چهار سالگی و حدود نیم قرن شدن قرار دارد؛ توانسته است خودش و ایران و دوستدارانش در جهان را هم به هویت واقعی برساند و هم سرو قامتانه خود و آنها را از آسیبها در امان نگه دارد؛ و حالا شما فکر میکنید با روشی که دارید مثلا انقلاب میکنید، چند وقت دوام بیاورید؟ و اصلا به بعد از انقلابتان اندیشیدهاید و اینکه با این میزان از خشونت که در جامعه میکارید چه چیزی را بعد از دوران به اصطلاح پیروزی خودتان درو خواهید کرد؟
و یک سخن به مخاطبین این رسانهها که سفت و محکم حرفهای آنها را قبول میکنند:
مطمئن باشید آنها که بر طبل آشوب در این رسانهها میکوبند حتی با فرض خیال خام پیروزیشان باز هم به ایران باز نخواهند گشت چون بهخوبی میدانند چه بذری در مزرعه جامعه کاشتهاند که خودشان هم نمیتوانند در آن مزرعه بعد از به اصطلاح انقلابشان زندگی کنند. و بهتر است مخاطبین خاص و تاثیرپذیر این رسانهها از خود بپرسند که چرا باید تحت تاثیر این رسانهها قرار بگیرند؛ واقعا چرا؟!