kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۵۲۸۵
تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱۴۰۱ - ۱۹:۵۲

راز دل پر خون استکبار از  روحانیت

 
 
مهدی جبرائیلی تبریزی
در فقه سياسي شيعه، مبارزه عليه هرگونه ظلم و تعدی به ویژه در بعد اجتماعی آن امري جايز، بلكه واجب شمرده شده است. این ضرورت براساس ادله مختلف فقهی و مبتنی بر مبانی متقن فقهی و متون اسلامی به دست می‌آید. همین امر موجب شکل‌گیری جریانات و جنبش‌های مبارزاتی و انقلابی در برهه‌های مختلف تاریخی شده است. در منابع و متون اسلامي، اساساً حاكميت حكام جائر نامشروع به شمار آمده و مورد مذمت قرار گرفته است. فقها و علمای شیعی هم براساس مبانی فقهی در برهه‌های مختلف، به ویژه در دوره منتهی به جریان مشروطیت و بعد از آن، در برابر ستم‌های حاکمان جور و نفوذ و دخالت بیگانگان به مقابله برخاسته و رهبری این جنبش را برعهده گرفته‌اند. ظهور سیاسی علما در تاریخ معاصر ایران به اوایل قرن نوزدهم میلادی باز می‌گردد. ضعف دولت قاجاری در جنگ‌های ایران و روس تزاری، دربار را مجبور کرد از علما استمداد کند؛ بدین ترتیب علما فتوای جهاد علیه دولت روس را صادر کردند. در ماجرای‌گریبایدوف هم علما محور مقابله و مبارزه بودند. با طرح ‌اندیشه ولایت‌فقیه در این دوره، مشروعیت شاهان قاجاری زیرسؤال رفته و بر لزوم نظارت فقیهان بر حکومت تأکید شد. 
با آغاز جنگ جهانی اول، دولت مشروطه ایران به‌رغم اعلام بی‌طرفی ضعیف‌ترین دوران خود را از لحاظ سیاسی و اقتصادی می‌گذراند. در بعد سیاسی، نیروهای انگلیس، روسیه تزاری و عثمانی بدون توجه به استقلال سیاسی کشور، از جنوب، شمال و غرب وارد کشور شدند. از نظر اقتصادی نیز کشور در وضعیت نامطلوبی به سر می‌برد. در این زمان، روحانیت با توجه به پیوند عمیق جامعه ایران با دین، در صف اول مبارزه قرار گرفت. روحانیت، به دلیل نفوذ و اقتدارش در جامعه و نیز با توجه به این که از معدود اقشار تحصیل‌کرده در جامعه آن روز ایران بودند؛ تنها نیرویی بود که می‌توانست در مقابل ظلم و ستم دولت مقاومت کند و مانند عامل بازدارنده و کنترل‌کننده سیاست‌های دولت عمل نماید. احمد کسروی می‌نویسد: «این نکته را نباید فراموش کرد که مشروطه را در ایران علما پدید آوردند. در آن روزها که در ایران غول استبداد درفش افراشته، کسی را یارای دم زدن نبود، تنها علما بودند که دل به حال مردم سوزانیده، گاهی سخنانی می‌گفتند. شماره‌‌های حبل‌المتین را بخوانید. درآن زمان که تودة انبوه در بستر غفلت خوابیده و هرگز کاری به نیک و بد کشور نداشت، در بسیاری از شهرها علما پیش‌قدم گردیدند. بنیاد مشروطه را علما گذاردند» (کسروی، ۱۳۷۸ش، ص 106). به نوشتة او آنچه مشروطه را نگه‌ داشت، پافشاری‌‌های مردانه 
دو‌ سید ـ بهبهانی و طباطبایی ـ و ‌آخوند خراسانی و حاج شیخ مازندرانی بود. اینان،‌ با فشارهایی که دیدند و زیان‌‌هایی که کشیدند، ‌از پشتیبانی مجلس و مشروطه باز نایستادند و آن را نگه داشتند.(کسروی، 1357، ص 361).
دکتر شریعتی چشم در چشم کسی که ناآگاهانه به دین و روحانیت توهین کرده و آنها را متهم به سلطه‌پذیری می‌کند، با صدای بلند داد می‌زند: «در تمام این دو قرن گذشته، در زیر هیچ قرارداد استعماری، امضاء یک آخوند نجف‌رفته نیست، در حالی که در زیر همه این قراردادهای استعماری، امضای آقای دکتر و آقای مهندس فرنگ‌رفته هست».
نمونه‌های تاریخی
پس از تهدید دولت مصدق از سوی استعمار مبنی بر دخالت نظامی و گسیل داشتن چهار هزار چترباز و حرکت ناوهای جنگی به طرف سواحل ایران، مجاهد نستوه با شجاعتی حسینی، [آیت‌الله کاشانی] از اعلام جهاد سخن به‌میان آورد و گفت: اگر انگلیسی‌ها به خاک ایران تجاوز کنند، خوزستان را برای آنها به جهنم تبدیل می‌کند. (هیکل، ایران کوه آتشفشان، ص۹۷-۹۸).
در نتیجه انگلیس موقعیت را برای دخالت نظامی مناسب ندید و با همکاری آمریکا به محاصره اقتصادی ایران دست زد.
شیخ محمد خیابانی
نمونه دیگر از این مردان شهید شیخ محمد خیابانی است: «آزادی، استقلال و سعادت ایرانیان، مقصود مشترک کلیه آزادی‌خواهان است و این وحدت مقصود، سرمایه اتحاد و اتفاق آنان است». (بهرام خیابانی، ص40). او استقلال‌خواهی را لازمه شرافت یک ملت می‌دانست: «اولین لازمه شرافت یک ملت، استقلال است، ملتی که استقلال ندارد عزت ندارد». (همان، ص 115). نیز معتقد بود: «ایران باید مال ایران باشد، خزانه ایران، مالیه ایران، سیاست ایران، وزارت خارجه ایران، قشون ایران، باید مال ایران و به دست ایرانی باشد». (همان). 
عبدالله بهرامی که رئیس ‌نظمیه تبریز بود، در خاطرات خود می‌نویسد: «در شهر تبریز مرحوم خیابانی هر روز میتینگی تشکیل داده و برای اهالی نطق نموده و علیه قرارداد و مداخله انگلیسی‌ها در امور داخلی ایران اعتراض می‌نمود». (بهرامی، 1363، ص ۶۳۵).
اعتراض به قرارداد ۱۹۱۹ وثوق الدوله را هم باید در این راستا قلمداد کرد. (انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر و جنبش خیابانی در انقلاب اکتبر و ایران، ص۳۰۰).
خیابانی در نطق‌هایی شدیداللحن مخالفت خود با مداخله روسیه و انگلیس را ابراز نمود. خیابانی و حزب دموکرات در جریان توسعه‌طلبی‌های عثمانی به خاک ایران و به خصوص آذربایجان که به بهانه‌های مختلف صورت می‌گرفت، نیز فعال بوده و نقش مهمی در خنثی‌‌‌سازی تجاوزات ارضی عثمانی‌ها ایفا نمود. چنان که در جریان این اشغالگری که در اواخر جنگ جهانی اول رخ داد «توسط عثمانی‌ها بازداشت و به خارج نیز تبعید می‌گردد(مدنی، 1391، ص 158). همین موضع ضداستعماری قیام خیابانی هم باعث شد تا انگلیسی‌ها که از شروع قیام تبریز به وحشت افتاده بودند در تهیه نقشه برای سرکوب برآمدند. به همین منظور ماژور ادموند رئیس‌اداره سیاسی سفارت انگلیس از قزوین و ماژور کرت از فعالان مشهور انگلیس در کردستان با هدف تحریک گروه‌های مخالف علیه خیابانی به تبریز اعزام شدند.
میرزا علی ثقهًْ‌الاسلام تبریزی 
او هم در زمره شهدای استقلال و آزادی وطن است. یکی از مهم‌ترین وجوه مبارزات ثقه‌ًْالاسلام تبریزی، مخالفت با حضور و حاکمیت بیگانگان برکشور بود: «مسلک بنده، مسلک اصلاح و رفع آشوب و قطع مداخله اجانب از مملکت اسلام و عرض حقیقت امر است و بس. (اسناد نهضت مشروطه ایران، ص۴).
در نامه‌ای به مشکوه‌ًْالممالک درخصوص استکبار‌ستیزی می‌نویسد: «کاری نکنید که مملکت را به طبق گذاشته تحویل دیگران‌نماییم و من راضی هستم که مرا در سیبریه به شکستن سنگ چخماق وادار نمایند اما بیرق روس در این مملکت نباشد». (همان، ص ۳۷۹).
با دقت در مطالب فوق‌الذکر می‌بینیم که ایشان مشروطیت را اسباب اعتلای اسلام و حفظ مملکت از تهاجم کفار می‌داند. علمای مشروطه خواه تنها از باب دفع افسد به فاسد و اقبح به قبیح، حکومت مشروطه سلطنتی را بهتر از سلطنت مطلقه می‌دانستند. در تلگرافی به محمدعلی شاه در مورد مشروطه می‌گوید: امروز چاره استخلاص مملکت در اعاده مشروطیت و تأسیس دارالشوری و حکم بر انتخابات در کلیه ممالک است و الا مملکت آخرین نفس خود را در آغوش اولاد خود خواهد کشید. (یاداشت‌های میرزا اسدالله ضمیری ملازم خاص ثقهًْ الاسلام شهید، ص۱۲).
در قضیه ورود متجاوزانه روس‌ها به تبریز ثقة الاسلام خواستار مقابله مجاهدان شد وحتی کتباً به امیرحشمت نیساری، رئیس‌شهربانی تبریز، اجازه دفاع داد. این امر موجب شد که تبریز یکباره بسیج شود و با روس‌ها سخت درگیر گردد. (تاریخ هیجده ساله آذربایجان ص۲۶۱ـ۲۶۳).
کسروی می‌نویسد: وی، بر خلاف همگان و به رغم هشدار برخی اشخاص، از جمله نماینده دولت عثمانی که پیغام داده بود روس‌ها قصد کشتن او را دارند، حاضر به مخفی شدن و پناهندگی نشد در ۹ محرّم ۱۳۳۰ به بهانه لزوم حضور یافتن در جلسه‌ای، او را به کنسولگری روسیه بردند و محبوس کردند. در آنجا ثقهًْ الاسلام از قبول خواست میلر، کنسول روس، در تأیید نوشته‌ای مبنی بر آنکه مجاهدان آغازگر جنگ بودند و روس‌ها تنها برای دفاع از خود ناگزیر از جنگ شدند، سر باز زد و تأکید کرد که جنگ را خود روس‌ها آغاز کرده‌اند. سرانجام روس‌ها در عاشورای ۱۲۹۰ش ثقه‌ًْالاسلام و هفت تن دیگر را به‌دار آویختند.
رئیسعلی دلواری
شروع جنگ جهانی اول و حائز اهمیت بودن منطقه جنوب به لحاظ اقتصادی برای انگلیس و همچنین ضعف دولت ایران و حاکم نبودن آن بر منطقه جنوب فرصت مناسبی را برای انگلیسی‌ها فراهم کرد که به بهانه آشوب‌های جنوب و ناامن بودن جاده‌های تجاری جنوب، این منطقه را به جولانگاه نیروهای خود مبدل سازد. 
انگلیس برای بالابردن اعتبار خویش در میان رؤسای عرب در دو سوی خلیج‌فارس و حفظ منافع تجاری خود و نیز محافظت از حوزه‌های نفتی خوزستان که دو میلیون لیره در آن سرمایه‌گذاری کرده بود، نیروهای خود را به آن سمت اعزام کرد. (پلیس جنوب ایران، ص۲۹-۲۸).
بوشهر با توجه به مرکزیتی که نسبت به شرق و غرب خلیج داشت، به عنوان کانون جبهه تدارکاتی انگلیس در جنوب قرار گرفت. آنان در راستای حضور استعماری خویش در بوشهر، علاوه ‌بر رواج دائمی زبان انگلیسی به اقدامات دیگری نظیر تاسیس مراکز وسیع اقتصادی و سیاسی و همچنین تاسیس پادگان نظامی بزرگی با تعدادی سرباز و افسر هندی و انگلیسی مبادرت ورزیدند. (تجاوز نظامی بریتانیا و مقاومت جنوب، ص۹۳)
اقدامات مزبور با توجه به ذهنیت منفی ایرانیان نسبت به روس و انگلیس، نقض بی‌طرفی ایران در جنگ به حساب می‌آمد و سبب بروز واکنش و مخالفت‌های نیروهای ملی و مذهبی به حضور انگلیس در جنوب ایران گردید. مخالفتی که خود را در لباس‌های گوناگونی نشان می‌داد. گاه در قامت اعتراض به دستگیری سرکنسول و تعدادی از اتباع آلمانی و گاه در لباس آشوب و شورش. در مجموع حضور استعماری انگلیس در جنوب چیزی نبود که روح آزادیخواه مردم آن خطه بتواند به راحتی در خود هضم کند و همین امر سبب ظهور افرادی در جنوب شد که رئیسعلی دلواری نمونه‌ای بارز از آنها می‌باشد.
با توجه به این موارد و بیشماران همانند دیگر کینه امروزین اعداء نسبت به عمامه و حوزه‌های علمیه قابل درک است. اما این هم خواهد گذشت.