kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۴۷۴۶
تاریخ انتشار : ۰۸ آذر ۱۴۰۱ - ۲۳:۰۳

شما نبودید که نوشتید می‌خواستیم مردم را عصبانی کنیم؟!(خبر ویژه)

روزنامه هم میهن در ادامه منفی بافی‌هایش مدعی شد تفاوت اکنون با سال 1376 که تیم ملی ایران بر استرالیا پیروز شد و به جام جهانی رفت، این است که جامعه آن روز خواستن و توانستن را باور داشت اما اکنون باور ندارد!(!)
این روزنامه به قلم سردبیر خود محمد جواد روح نوشته است: «هشتم‌آذر 1376، شش‌ماه پس از دوم‌خرداد 1376. سر به آسمان می‌سائیدیم. گویی، هرچه می‌خواستیم، می‌توانستیم. توانسته بودیم با نوشتن نام سیدی (خاتمی) بر کاغذی سفید، کشوری را متحول کنیم... در این مسیر، فوتبال هم جایگاه نمادین خود را داشت... حس می‌کردیم هر آنچه اراده کنیم، شدنی است. چه در سیاست و چه در فوتبال. استرالیا و دروازه‌بان نامدارش، مارک بوسنیچ، نمادی بودند از همین سخت‌نماهای دودشده... چنین بود که هشتم‌آذر نه‌تنها در تاریخ فوتبال که در روند تحولات جامعه ایران، نقش و جایگاهی نمادین پیدا کرد. آن نسلی که طعم آن روز را چشیده‌اند، شاید در بردهای مهم‌تر ایران (از جمله دو برد در جام‌جهانی 1998 و 2018 برابر آمریکا و مراکش) دیگر آن طعم را نچشیدند. آن طعم، طعم خواستن و توانستن بود. طعمی که امروز، جامعه با آن بسیار فاصله دارد. جای آن را خواستن و نتوانستن گرفته است. بخش مهمی از این حس هم، ناشی از شکست پروژه نسل ماست. نسلی که در دوم‌خرداد به میدان آمد تا تحول آفریند؛ اما نتوانست به آنچه می‌خواست برسد... زمین سخت و لیز سیاست، اما نشان‌مان داد که نمی‌توان به هرچه خواست، رسید. نمی‌توان هرآنچه درست می‌پنداریم، اراده کنیم. نمی‌توان طرف مقابل را مانعی پنداشت که باید از آن گذشت... امروز بخشی از این جامعه چنان خشمگین است که حتی از همراهی با تیم‌ملی ابا دارد. بهانه‌اش غم مردم است؛ اما واقعیت آن است که میان خود با آنچه در زندگی عادی و رسمی در جریان است، شکافی پرناشدنی می‌یابد و ازاین‌رو، بر هرچه رنگ‌وبو و نسبتی با آن دارد، برمی‌آشوبد. حتی، اگر تیم‌ملی فوتبال باشد. ما و نسل ما و نسل‌های پس از ما، بسیار با حسی که در آن روز داشتند، فاصله دارد».
این تحلیل غلط‌انداز در یک روزنامه زنجیره‌ای غربگرا در حالی منتشر می‌شود که افراطیون مدعی اصلاح‌طلبی، از متهمان اصلی شکاف‌افکنی و دو قطبی‌‌سازی و سرخورده کردن مردم هستند. حکایت عملکرد آنها همان است که اکبر گنجی (پیشقراول و چهره شاخص اصلاح‌طلبان در زمینه عملیات روانی در دهه هشتاد) زمستان 1398 عنوان کرد: «ما کارمندان ‌بخش پروپاگاندای دولت ‌ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی، از طریق کروناهراسی، ایران و ایرانیان را نابود خواهیم کرد. وظیفه ما وحشت‌افکنی است تا با فرو پاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم... گمان باطل نکنید که ما «مخالف سیاسی»، «مدافع حقوق بشر»، «فمینیست» و... هستیم... ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدید‌ترین تحریم‌‌های تاریخ نتوانست انجام دهد، ما موظفیم با کرونا‌‌هراسی انجام دهیم».
البته فرق بیست سال قبل مدعیان دروغین اصلاح‌طلبی با امروز، این هست که آن روز هنوز به وقاحت امروز نرسیده بودند تا دنبال شکست‌طلبی علنی برای ایران و ملت ایران باشند؛ همان گونه که آن روز، هنوز نقاب از صورت‌شان نیفتاده بود تا رمضانپور سردبیر آفتاب امروز و معاون وزیر ارشاد خاتمی، از سردبیری شبکه اسرائیلی- سعودی اینترنشنال سر دربیاورد؛ و یا وزیر ارشادشان در لندن برای بورسیه پسرش از سفارت سعودی گدایی کند و ده‌ها نماینده و مدیر و روزنامه‌نگار وابسته به این طیف، از نشریات زنجیره‌ای داخلی به بی‌بی‌سی، صدای آمریکا، رادیو فردا و اینترنشنال و... منتقل شوند.
در سنجش میزان باور غربگرایان مدعی اصلاح‌طلبی به عزتمندی ملت ایران همین‌بس که مجله صدا (ارگان حزب اتحاد ملت/ به سردبیری سردبیر فعلی روزنامه هم میهن) نوشت باید از موضع تحقیر شدن و برده وار، مقابل ترامپ نشست و مذاکره کرد: «از نگاه منتقدان، عکسی که ترامپ از مذاکره‌‌کننده می‌‌پسندد، این (تصویر ملاقات رئیس‌جمهور صربستان) است: همچون برّه‌ای در مذبح و برده‌ای در مسلخ. آيا اقداماتي از این جنس را بايد مايه شرمساري دانست؟ فرض كنيم سياستمدار صرب همچون متهمي در اتاق بازجويي و حتي يك برده نشسته؛ اگر منافع، چنین اقتضایی كند، بايد آن را تمسخر كرد، يا عقلانيتي سياسي خواند؟»!.
همین آقای سربیر، ۱۶ آذر ۹۸، درباره دادن شوک بنزینی به مردم توسط روحانی و اغتشاشات پس از آن، در گفت‌و‌گو به سایت انصاف ‌نیوز اذعان کرده بود: «چرا روحانی چهار روز قبل از گرانی بنزین آنگونه سخنرانی می‌‌‌کند؟ کدام رئیس‌جمهور اعلام کرده بود که فلان ‌قدر کسری بودجه داریم؟ آقای روحانی در یزد از کسری بودجه گفت و یک‌سری حملات هم به رئیسی انجام داد. همین روش را در کرمان به شکلی دیگر ادامه داد. مهم‌‌تر از همه اینها اعلام کرد به توافقات پشت ‌پرده هم‌ پایبند است؛ همه اینها، یعنی روحانی می‌‌خواهد به هر قیمتی شده، دوباره با آمریکا مذاکره کند. این‌جا بود که قمار کرد. وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه به شرایط اقتصادی واکنش نشان دهد؛ فشار از پایین اتفاق بیفتد تا در بالا چانه‌‌زنی کنند که مذاکره انجام شود. می‌‌گویند وزیر اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزین را گران کنید، ‌جامعه به‌هم می‌ریزد و روحانی خندیده است. اینکه می‌‌گویند گران کردن بنزین تصمیم غیرکارشناسی و اطلاع‌رسانی آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر روحانی، تصمیم هم کارشناسی بوده و هم نحوه اطلاع‌‌رسانی- در واقع اطلاع ‌‌نرسانی- درست بوده تا جامعه بیشتر عصبانی شود»!
همچنین علی شکوری راد (دبیرکل وقت حزب اتحاد ملت ) پس از شوک سه برابر کردن قیمت بنزین توسط دولت روحانی و عصبانی و ناراحت کردن مردم، با ادبیاتی آمیخته به ذوق‌زدگی و وقاحت گفته بود: «اعتراضات اخیر، موجب ریزش رای اصلاح‌‌طلب‌ها نشده یا اگر شده خیلی کمتر از میزانی است که از رای اصولگراها ریزش کرده. اعتراضات معمولا در حواشی شهرهای بزرگ و مناطقی که مردم از برخورداری مالی کمتری بهره‌مند هستند، اتفاق افتاد. مردم این‌جا‌ها همان‌طور که نماز می‌ خوانند و روزه می‌‌گیرند، می‌‌آمدند و رای می‌‌دادند. اینها الان آسیب ‌دیده‌اند. بنابراین برخلاف دوره‌های قبل که کاهش مشارکت، بیشتر به ضرر اصلاح‌طلب‌ها بود، این بار کاهش رای، بیشتر در اردوگاه اصولگرایان اتفاق افتاده است».
طبیعی بود که خروجی انبوهی از این سوءتدبیر‌ها و خسارت‌ها و کارشکنی‌ها، انزجار قاطبه مردم از مدعیان اصلاحات باشد و مثلا در انتخابات سال گذشته با وجود حمایت خاتمی و 16 حزب اصلاح‌طلب از آقای همتی‌، فقط دو میلیون و 443 هزار نفر رغبت کنند که رای به تمدید ائتلاف مدعیان اعتدال و اصلاحات بدهند. اما افراطیون مدعی اصلاحات مانند همیشه به جای اعتراف به افق تاریک پیش روی خود، سعی کردند افق پیش روی مردم را سیاه نشان بدهند.