kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۴۶۹۰
تاریخ انتشار : ۰۸ آذر ۱۴۰۱ - ۱۹:۱۷
مجموعه خاطرات مرحوم محمد محمدی ری‌شهری- جلد اول- ۵۵

از ايستگاه‌ سيا در تهران‌ به‌ مركز سيا در آمريكا

 
 
 
گزارش‌هاي‌ متعدد اطلاعاتي‌ از تاريخ‌ 1345 وجود دارد كه‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ او (شريعتمداري‌) با شاه‌ مناسبات‌ نسبتاً خوبي‌ داشته‌ و همچنين‌ در ليست‌ حقوق بگيران‌ ساواك‌ بوده‌ است‌. به‌ عنوان‌ نمونه‌، ادعاي‌ اخير در گزارش‌ آبان‌ ماه‌ 1350 از او به‌ عنوان‌ رئيس‌... (در سند خواند نشده‌) مذهبي‌ قم‌ نام‌ برده‌ شده‌ كه‌ از نخست‌ وزيري‌ و ساواك‌ وجوهاتي‌ دريافت‌ مي‌كند.
 در مورخ‌ يك‌ هزار و سيصد و پنجاه‌ و (خوانده‌نشده‌) شريعتمداري‌ به‌ عنوان‌ يكي‌ از برجسته‌ترين‌ رهبران‌ مذهبي‌ كه‌ با ساواك‌ براي‌ تشكيل‌ يك‌ (احتمالاً دانشگاه‌) همكاري‌ مي‌كند، در يك‌ گزارش‌ ديگر در سال‌ 57 گفته‌ شده‌ كه‌ او چهره‌‌ مذهبي‌ برجسته‌اي‌ است‌ كه‌ توسط‌ ساواك‌ (خوانده‌ نشده‌) هدايت‌ يا اداره‌ مي‌شود. در همين‌ سند نسبت‌ به‌ موضوعي‌ كه‌ بعداً به‌ آن‌ اشاره‌ خواهد شد آمده‌ كه‌ آقاي‌ شريعتمداري‌ از مأمور سيا درخواست‌ مي‌كرده‌ كه‌ آمريكا اطلاعات‌ لازم‌ را در اختيارش‌ بگذارد، زيرا وي‌ اظهار داشته‌ كه‌ بدون‌ دريافت‌ آن‌ اطلاعات‌ وي‌ نمي‌تواند در جريانات‌ سياسي‌ فعال‌ باشد و چنين‌ جواب‌ آمده‌ است‌: ما نسبت‌ به‌ خواست‌ شريعتمداري‌ داير به‌ اخذ اطلاعات‌ از دولت‌ آمريكا بسيار علاقه‌منديم‌ و تصور مي‌كنيم‌ كه‌ اين‌ تمايل‌ فرصت‌هاي‌ عالي‌ بالقوه‌اي‌ را توليد مي‌كند كه‌ اگر بتوان‌ مجراي‌ مناسبي‌ براي‌ رساندن‌ اطلاعات‌ به‌ وي‌ فراهم‌ شود، حاضر خواهيم‌ بود كه‌ آنها را فراهم‌ كنيم‌.
 «باروز» (جاسوس‌ سازمان‌ سيا كه‌ مأمور تماس‌ با شريعتمداري‌ بوده‌ است‌) مي‌تواند به‌ شريعتمداري‌ پيشنهاد كند كه‌ يك‌ پيك‌ مورد اعتقاد را معين‌ نمايد كه‌ ترجيحاً زبان‌ انگليسي‌ بداند و اين‌ فرد در يك‌ محل‌ كه‌ از قبل‌ تعيين‌ شده‌ اطلاعات‌ لازم‌ را بگيرد. تصور مي‌كنيم‌ كه‌ تماس‌ مستقيم‌ وي‌ با سفارتخانه‌، اعتبار او (شريعتمداري‌) را از بين‌ خواهد برد. به‌ گفته‌‌ كاردار، آن‌چه‌ كه‌ از تلگراف‌ مرجع‌ عمداً حذف‌ شده‌ بود، كلمه‌ شريعتمداري‌ به‌ مخاطب‌ آمريكايي‌ خود بود. در مورد آن‌كه‌ وي‌ (شريعتمداري‌) گاهگاهي‌ به‌ علت‌ اين‌كه‌ اطلاعات‌ موثقي‌ به‌ دستش‌ نمي‌رسد، تصور مي‌كند كه‌ براي‌ سر و كار با مسائل‌ جاري‌ سياسي‌ آمادگي‌ چنداني‌ ندارد.
 حجهًْ‌الاسلام‌ موسوي‌ خوئيني‌ها در ادامه‌ اظهارات‌ خود گفت‌: البته‌ توجه‌ داريد كه‌ اين‌ خواست‌ شريعتمداري‌ از سفارت‌ آمريكا بعد از متلاشي‌ شدن‌ شبكه‌هاي‌ اطلاعاتي‌ او مانند ساواك‌ بوده‌ است‌. فردي‌ مانند ناصر مقدم‌ رئيس‌ ساواك‌ كه‌ با شريعتمداري‌ روابط‌ نزديكي‌ داشته‌ و شريعتمداري‌ به‌ او طرحي‌ مي‌دهد كه‌ امام‌ را چطور به‌ ايران‌ بياورند و محاصره‌ و دستگير كنند، و طرفداران‌ امام‌ را كه‌ به‌ نظر شريعتمداري‌ يك‌ مشت‌ ديوانه‌ هستند را دستگير كنند اعلام‌ شده‌ بود و اين‌ كانال‌هاي‌ ارتباطي‌ و اطلاعاتي‌ از بين‌ رفته‌ بود. براي‌ همين‌ آقاي‌ شريعتمداري‌ براي‌ موضع‌گيري‌ در قبال‌ مسائل‌ سياسي‌ نظر آمريكا و خط‌ آمريكا در ايران‌ و منطقه‌ را مي‌خواهد.  در فرازي‌ ديگر از سند: آشوب‌ اخير كردستان‌ به‌ تحريك‌ دانشجويان‌ تحصيل‌كرده‌ در آمريكا بوده‌ است‌، يعني‌ دانشجوياني‌ كه‌ اخيراً از آمريكا بازگشته‌اند. شريعتمداري‌ پرسيد اين‌ گزارش‌ها را چگونه‌ بايد ارزيابي‌ كرد؟ اين‌ شايعه‌اي‌ كه‌ مي‌گويند كار، كار دانشجويان‌ از آمريكا بازگشته‌ است‌، واقعاً درست‌ است‌. به‌ من‌ اطلاع‌ بدهيد آيا آمريكا واقعاً اين‌ كار را مي‌كند يا از ناحيه‌‌ دولت‌ بيگانه‌ ديگري‌ است‌ كه‌ من‌ وظيفه‌‌ خود را بدانم‌. بعد شريعتمداري‌ مي‌گويد كه‌ به‌ اطرافيانم‌ اعتماد چنداني‌ ندارم‌، زيرا آنها گاهي‌ به‌ خاطر منافع‌ خودشان‌ كارهايي‌ را انجام‌ مي‌دهند. حجة‌الاسلام‌ خوئيني‌ها در ادامه‌ي‌ سخنان‌ خود گفت‌: بر طبق‌ اسناد و مدارك‌ موجود آقاي‌ شريعتمداري‌ دقيقاً مي‌دانسته‌ است‌ كه‌ افرادي‌ كه‌ با او تماس‌ مي‌گيرند مأموران‌ دولت‌ آمريكا و سيا مي‌باشند.
 جالب‌ اين‌جاست‌ كه‌ آمريكا و خود آقاي‌ شريعتمداري‌ خيلي‌ احمقانه‌ هم‌ مي‌خواستند از جريان‌ انقلاب‌ تقليد كنند. اين‌ها حساب‌ كردند كه‌ در جريان‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌ تا اطرافيان‌ شاه‌ در يك‌ مقاله‌ كه‌ در روزنامه‌ درج‌ شد، جسارتي‌ به‌ ساحت‌ مقدس‌ امام‌ كردند كه‌ همين‌ مسئله‌ باعث‌ قيام‌ ملت‌ شد و كار به‌ اين‌جا كشيد. آقاي‌ شريعتمداري‌ و اطرافيانش‌ و دولت‌ آمريكا نيز مي‌خواهند همين‌ كار را بكنند. يك‌ فردي‌ در روزنامه‌اي‌ مقاله‌اي‌ عليه‌ حزب‌ خلق‌ مسلمان‌ و آقاي‌ شريعتمداري‌ مي‌نويسد كه‌ اطرافيان‌ ايشان‌ به‌ فكر آن‌كه‌ اين‌ مقاله‌، عين‌ همان‌ مقاله‌ عليه‌ امام‌ است‌، به‌ فكر گل‌ آلود كردن‌ آب‌ مي‌افتند.
 حجهًْ‌الاسلام‌ خوئيني‌ها در ادامه‌‌ سخنان‌ خود گفت‌: در مسئله‌ آقاي‌ شبير خاقاني‌ نيز نقش‌ آقاي‌ شريعتمداري‌ قابل‌ توجه‌ است‌. در زماني‌ كه‌ امام‌ و آقاي‌ طالقاني‌ از آقاي‌ شبير مي‌خواهند كه‌ براي‌ خاموش‌ شدن‌ فتنه‌ در خوزستان‌ به‌ قم‌ بيايند، آقاي‌ شريعتمداري‌ به‌ ايشان‌ تلگراف‌ مي‌كند و مي‌گويد شما همان‌جا بمانيد.
 آقاي‌ شريعتمداري‌ با دو رابط‌، يكي‌ «باروز» رئيس‌ بازرگاني‌ ايران‌ و آمريكا و يكي‌ هم‌ 
«اس‌ دي‌ وليد» پسر يكي‌ از بازرگانان‌ مهم‌ ايران‌ ارتباط‌ برقرار مي‌كرده‌ است‌. «باروز» مي‌گويد: آقاي‌ شريعتمداري‌ بهترين‌ اميد تجارت‌ آمريكا در ايران‌ است‌ و براي‌ اين‌كه‌ روابط‌ تجاري‌ آمريكا و ايران‌ محفوظ‌ بماند، بهترين‌ پشتوانه‌ آقاي‌ شريعتمداري‌ است‌.
 نكته‌اي‌ كه‌ در اين‌جا بايد گفت‌ آن است‌ كه‌ آقاي‌ بازرگان‌ با آقاي‌ شريعتمداري‌ يك‌ ارتباط‌ تشكيلاتي‌ داشته‌ و آقاي‌ شريعتمداري‌ از روي‌ كار آمدن‌ آقاي‌ بازرگان‌ در ابتدا خيلي‌ خوشبين‌ بوده‌ است‌، ولي‌ بعداً از اين‌كه‌ آقاي‌ بازرگان‌ مقداري‌ در بعضي‌ از موارد اطاعت‌ از امام‌ داشته‌، شريعتمداري‌ از بازرگان‌ دلخور شده‌ است‌ زيرا بازرگان‌ اجازه‌ مي‌دهد كه‌ ديگران‌ هم‌ از او استفاده‌ كنند.«شريعتمداري‌ به‌ وليد گفت‌ كه‌ او از بازرگان‌ مأيوس‌ شده‌ است‌، زيرا به‌ گفته‌ي‌ وي‌ بازرگان‌ اجازه‌ مي‌دهد كه‌ مورد استفاده‌ ديگران‌ واقع‌ شود...»
 در سند ديگري‌، رابط‌ سومي‌ سازمان‌ سيا با آقاي‌ شريعتمداري‌ پيدا مي‌كند. رابط‌ سوم‌، كه‌ اسم‌ رمز او «اس‌ دي‌ جانوس‌» است‌ و بعدها آقاي‌ اهرن‌ رئيس‌ قرارگاه‌ سيا در ايران‌ از گروگان‌ها در يك‌ مصاحبه‌‌ تلويزيوني‌ با دانشجويان‌ گفته‌ است‌ كه‌ «اس‌ دي‌ جانوس‌» يك‌ جاسوس‌ ساواكي‌ است‌ به‌ نام‌ «سرتيپ‌ فرازيان‌» و ادامه‌ مي‌دهد كه‌ فرازيان‌ به‌ اميد آن‌كه‌ بعدها در حكومت‌ شريعتمداري‌، رئيس‌ سازمان‌ امنيت‌ باشد، به‌ اين‌ همكاري‌ ادامه‌ مي‌داده‌...
 در يكي‌ از اسناد ديگر آمده‌ است‌: «هدف‌ ما ايجاد شكاف‌ در نهضت‌ اسلامي‌ نيست‌، بلكه‌ مي‌خواهيم‌ نيروهاي‌ ميانه‌ روي‌ درون‌ آن‌ را تا حد حاكم‌ شدن‌ توسعه‌ دهيد، يعني‌ اين‌كه‌ گمان‌ نكنيد، فقط‌ آقاي‌ شريعتمداري‌ را به‌ جنگ‌ امام‌ بفرستيم‌ و آشوبي‌ بشود و ايران‌ به‌ هم‌ بريزد. هدف‌ ما آن‌ است‌ كه‌ از خود ايران‌ يك‌ حكومت‌ سر كار بياوريم‌ كه‌ بتواند بر اوضاع‌ مسلط‌ شده‌ و منافع‌ ما را حفظ‌ نمايد. اگر ما با آقاي‌ شريعتمداري‌ تماس‌ داريم‌ براي‌ آن‌ است‌ كه‌ در ايران‌ يك‌ حكومت‌ ملي‌گرا قدرت‌ را به‌ دست‌ گيرد و نظم‌ را برقرار سازد، چرا كه‌ نيروهاي‌ تندرو عليه‌ او وارد معركه‌ شده‌ و او نمي‌تواند مقاومت‌ كند. پس‌ چه‌ بايد بكنيم‌. بايد حكومتي‌ را بر سر كار آوريم‌ كه‌ ميانه‌رو باشد و آقاي‌ شريعتمداري‌ نيز از او حمايت‌ كند؛ زيرا كه‌ او به‌ عنوان‌ يك‌ مرجع‌ ديني‌ است‌ و اگر او از دولت‌ حمايت‌ كند، مردم‌ هم‌ حمايت‌ خواهند نمود و در نتيجه‌ نيروهاي‌ تندرو نمي‌توانند در حكومت‌ نفوذ پيدا كنند...
 سؤالي‌ كه‌ همواره‌ براي‌ جاسوسان‌ آمريكا مطرح‌ بوده‌، آن‌ است‌ كه‌ «آيا گروه‌ شريعتمداري‌ حاميان‌ مسلح‌ ويژه‌ي‌ خود دارد؟ آيا هيچ‌ يك‌ از دسته‌هاي‌ مسلح‌ موجود، ابراز حمايت‌ از شريعتمداري‌ مي‌نمايند تا قابل‌ جذب‌ به‌ حركت‌ وي‌ باشند و بعداً جواب‌ مي‌دهد كه‌ كميته‌ها و سپاه‌ نخواهند آمد، پس‌ در اوضاع‌ سياسي‌ جاري‌ بهترين‌ راه‌ نيل‌ به‌ اين‌ هدف‌، استقرار يك‌ دولت‌ ميانه‌رو برخوردار از حمايت‌ مردمي‌ است‌ (نه‌ يك‌ نيروي‌ ملي‌ گرا كه‌ مردم‌ با تيپا او را كنار خواهند زد) كه‌ تحت‌ رهبري‌ يا حمايت‌ جامعه‌‌ روحانيت‌ باشد و قدرت‌ حفظ‌ نظم‌ و قانون‌ را داشته‌ باشد. (البته‌ از روحانيت‌ بالطبع‌ مراد شريعتمداري‌ است‌ و متناسب‌ با آمريكا). قصد، (سيا) در تماس‌ با آقاي‌ شريعتمداري‌، كمك‌ به‌ ايجاد يك‌ راه‌ حل‌ ميانه‌ است‌ (يعني‌ خود ايشان‌ راه‌حل‌ ميانه‌اي‌ را در نظر دارد و سيا به‌ او كمك‌ خواهند رساند)...