kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۴۵۹۷
تاریخ انتشار : ۰۷ آذر ۱۴۰۱ - ۱۸:۴۵

نعمتِ غیرمترقبه در مِنا (حکایت اهل راز)

 
 
 
حجّت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی نقل کرد: زمانی که در مِنا و عرفات لوله‌کشی نشده بود و آب را در بشکه‌ها می‌ریختند و داغ می‌کردند، سالی به سفر حج مشرّف شدم. 
در مِنا خیمه‌هایمان را گم کرده بودم. هوا بسیار گرم بود و من هم تشنه بودم. 
شخصی مرا دید و پس از احوالپرسی گفت: دنبال چه می‌گردی؟ چه می‌خواهی؟ گفتم: گم شده‌ام، هر چه جست‌وجو می‌کنم محل اسکان را نمی‌یابم.
دوباره پرسید: خب، چه می‌خواهی؟
به شوخی گفتم: دوش آب سرد و یک انار یزدی!
دستم را گرفت و به خیمه‌ای برد که بعد فهمیدم مربوط به آقای مهندس [سیّد محمّدعلی] شهرستانی است. 
به گوش آقای مهندس چیزی گفت. او هم تعارف کرد. او در خیمه‌اش دوشی درست کرده بود. با آن دوش، آب سردی روی تنم ریختم که جگرم حال آمد. وقتی خواستم خداحافظی کنم، یک انار در مقابلم گذاشت و قسم خورد که انار یزد است. 
این خاطره برایم حادثه‌ای غیرمنتظره و بسیار شیرین بود.
*کتاب: خاطره‌های آموزنده، نوشته آیت‌الله محمدی ری‌شهری
 انتشارات دارالحديث قم