kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۴۳۵۰
تاریخ انتشار : ۰۴ آذر ۱۴۰۱ - ۲۰:۳۵
مجموعه خاطرات مرحوم محمد محمدی ری‌شهری- جلد اول- ۵۳

اهمیت سقوط آیت‌الله شریعتمداری برای غربی‌ها

 
 
 
همچنين‌ آقاي ‌‌هاشمي‌ رفسنجاني‌ در تاريخ‌ 3/2/1361 ضمن‌ سخناني‌ در خطبه‌هاي‌ نماز جمعه‌ تهران‌ كه‌ در تاريخ‌ 4/2/1361 در روزنامه‌‌ كيهان‌، تحت‌ عنوان‌ «براي‌ غربي‌ها سقوط‌ شريعتمداري‌ از سقوط‌ بني‌صدر مهم‌تر است‌» منتشر شد، گفت‌: 
 «... والله‌ اين‌ قسم‌ جلاله‌ بود كه‌ خوردم‌ بنده‌ و آقاي‌ خامنه‌اي‌ جزو كساني‌ بوديم‌ كه‌ سعي‌ مي‌كرديم‌ مسئله‌ شريعتمداري‌ اصلاً طرح‌ نشود، چه‌ برسد آن‌كه‌ برايش‌ اهميت‌ قائل‌ شويم‌ تا وقت‌ مردم‌ صرف‌ نشود براي‌ تظاهرات‌ و وقت‌ مصرف‌ كردن‌ و شعار دادن‌ و اين‌ها. فكر مي‌كرديم‌ كه‌ اصلاً اين‌ها مرده‌اند و نمي‌ارزد كه‌ نيروي‌ جوان‌ ما صدايش‌ را بلند كند عليه‌ اين‌ها (تكبير حضار)
 و با همه‌‌ توصيه‌هاي‌ ما كه‌ خيلي‌ لازم‌ نيست‌ در مجلس‌، آقايان‌ بايد شاهد باشند من‌ خيلي‌ مواظب‌ هستم‌ كه‌ تريبون‌ مجلس‌ مصرف‌ اين‌ كار نشود از بس‌ كه‌ بي‌اهميت‌ مي‌دانم‌. در تبريز آقايان‌ مي‌گفتند اجتماعي‌ كه‌ مردم‌ در تبريز پريروز داشتند، بي‌ سابقه‌ بوده‌. از زمان‌ شروع‌ انقلاب‌ تا به‌ حال‌ حالا، آن‌جا زادگاه‌ آقاي‌ شريعتمداري‌ است‌ و همه‌ خيال‌ مي‌كردند آن‌جا يك‌ كسي‌ را دارد، طرفدار دارد، جمعيتي‌ هستند، اگر اميدي‌ بود آن‌جا بود. جاي‌ ديگري‌ كه‌ خبري‌ نبود. رفسنجان‌ ما كه‌ نيست‌، آن‌جاست‌. با اين‌ حساب‌ها وقتي‌كه‌ آن‌ وضع‌ را آدم‌ مي‌بيند اردبيل‌ چه‌ كردند، فلان‌ جا چه‌ كردند و هنوز هم‌ آنها نشسته‌اند آن‌جا و خيال‌ مي‌كنند يك‌ چيزي‌ در ميان‌ اين‌ مردم‌ هست‌. اين‌ طرز تفكر است‌، حالا من‌ اين‌ را نمي‌خواستم‌ بگويم‌. يك‌ چيز ديگر مي‌خواستم‌ بگويم‌، آن‌چه‌ كه‌ مهم‌ است‌ كه‌ مي‌خواهم‌ اشاره‌ كنم‌، به‌ نظر ما روي‌ همان‌ محاسبات‌ غلط‌ آنها عمق‌ جريان‌ يك‌ چيز ديگري است‌، اين‌ نبود كه‌ ما گفتيم‌ مسئله‌ي‌ آقاي‌ شريعتمداري‌ كه‌ متأسفانه‌ ما مجبوريم‌ اين‌ مقدار را بگوييم‌، چون‌ نمي‌شود توي‌ اين‌ هيجانات‌ مردم‌، مردم‌ هدايت‌ نشوند.
 اگر مي‌شد كه‌ نشوند ما نمي‌گفتيم‌، مسئله‌ آقاي‌ شريعتمداري‌ يك‌ مسئله‌‌ ريشه‌دار و جور ديگري است‌، رفقاي‌ ما از اروپا خبر دادند. ديروز از ژنو تلفن‌ كردند، از سوئيس‌ و از جاهاي‌ ديگر گفتند قضيه‌ در غرب‌ آن‌ جوري‌ تلقي‌ شده‌ براي‌ آن‌ها، سقوط‌ شريعتمداري‌ از سقوط‌ بني‌صدر براي‌ غربي‌ها مهم‌تر است‌ و حركتي‌ كه‌ در مراكز سياسي‌، تبليغي‌ غرب‌ ديده‌ مي‌شود، آنها مثل‌ اين‌ است‌ كه‌ تير خلاصي‌ خورده‌ باشند. عصباني‌ هستند مثل‌ گرگ‌ زخم‌ خورده‌ هستند كه‌ نمي‌دانند چه‌ كار بكنند (تكبير حضار)
 اين‌ مسئله‌ را از لحاظ‌ بنده‌ كه‌ مطالب‌ را از بيست‌ سال‌ پيش‌ مي‌دانم‌ خيلي‌ خوب‌ جا مي‌افتد، يعني‌ مطلب‌ برايم‌ روشن‌ است‌. در لانه‌ي‌ جاسوسي‌ مطالبي‌ است‌ كه‌ در گذشته‌ به‌ احترام‌ روحانيت‌ پخش‌ نشده‌، من‌ تقاضا مي‌كنم‌ از دانشجويان‌ خط‌ امام‌ كه‌ حق‌ زيادي‌ برگردن‌ اين‌ انقلاب‌ دارند به‌خاطر آن‌ افشاگري‌ها، چيزهايي‌ كه‌ هست‌ و به‌خاطر روحانيت‌ منتشر نكرده‌اند در گذشته‌، اين‌ها را در اختيار مردم‌ بگذارند و به‌ مردم‌ بگويند (تكبير حضار)
 يك‌ چيزي‌ هست‌ و بقيه‌ آن‌ را آنها خواهند گفت‌ كه‌ در مرحله‌اي‌ از آن‌ مراحل‌، ايشان‌ از آمريكا تقاضاي‌ پول‌ كرده‌ براي‌ حركت‌ در مقابل‌ جمهوري‌ اسلامي‌ و آمريكاييان‌، اول‌ برنامه‌‌ او را خواستند و گفتند ما بايد برنامه‌ را ببينيم‌ تا پول‌ بدهيم‌ كه‌ چكار مي‌خواهيد بكنيد. آن‌هايي‌ كه‌ برادرمان‌ آقاي‌ مهدوي‌كني‌ در سخنراني‌ قبلشان‌ گفتند، در قضيه‌ي‌ جدا كردن‌ آذربايجان‌، آن‌ يك‌ گوشه‌‌ قضيه‌ بود. يعني‌ مي‌دانيد كه‌ اصلاً استراتژي‌ دشمنان‌ ما آمريكاييان‌ بر فرض‌ رفتن‌ شاه‌ از ايران‌، يكي‌ همين‌ بوده‌ كه‌ حمله‌‌ گسترده‌اي‌ از يكي‌ از كشورهاي‌ همسايه‌ بكنند كه‌ جنگ‌ عراق بود و قبل‌ از اين‌ در آذربايجان‌ و آن‌ نقطه‌، اصلاً اين‌ها برنامه‌ داشتند. خوب‌ اين‌ روزها مي‌بينيد ديگر ديشب‌ مثلاً شازده‌ قجر، آقاي‌ اميني‌، به‌ آقاي‌ اردن‌ شاه‌ حسين‌، شاه‌ حسن‌، شاه‌ خالد، حسني‌ مبارك‌ و اين‌ها تلگراف‌ مي‌كند كه‌ ياران‌ را دريابيد. اين‌ آقاي‌ شريعتمداري‌ كه‌ رفت‌. ديگر بعد از اين‌ اميد به‌ قشر ميانه‌ رو از بين‌ رفت‌. خوب‌ اين‌ چيز كوچكي‌ نيست‌ نه‌ آن‌ شازده‌ قجر بي‌ريشه‌ است‌ و نه‌ آن‌ آقاياني‌ كه‌ بهشان‌ تلگراف‌ شده‌. 
 مسئله‌ يك‌ ريشه‌‌ خيلي‌ وسيعي‌ دارد. البته‌ روي‌ اشتباه‌. عرض‌ مي‌كنم‌ آنها خيال‌ كرده‌ بودند روي‌ يك‌ محاسبه‌ غلطي‌ آنها خيال‌ كرده‌ بودند كه‌ ايشان‌ مي‌تواند همان‌ حرف‌هايي‌ كه‌ مي‌زدند هفت‌ ميليون‌ آدم‌ در ايران‌ دنبالش‌ است‌ و فكر مي‌كردند كه‌ يك‌ جرقه‌اي‌ كه‌ شد اين‌ هفت‌ ميليون‌ توي‌ خيابان‌ها هستند. حالا در تبريز ديديم‌ بعضي‌ از اين‌ ميليون‌ها را كه‌ چه‌ طوريست‌. اميدواريم‌ كه‌ يك‌ قدري‌ بفهمند كه‌ نخواهند فهميد. به‌هرحال‌ جريان‌ اين‌ جوري‌ بوده‌ و من‌ از برادران‌ و خواهران‌ مي‌خواهم‌ توي‌ اين‌ قضيه‌ دچار احساسات‌ نباشيد. قضيه‌ عميق‌ است‌. عمق‌ انقلاب‌ اسلامي‌ را نشان‌ مي‌دهد و اين‌ در تاريخ‌ جهان‌، در تاريخ‌ شيعه‌ بي‌سابقه‌ است‌ كه‌ يك‌ كسي‌ كه‌ مرجع‌ تقليد بوده‌ به‌ خاطر ايستادنش‌ در مقابل‌ مردم‌ اين‌جوري‌ به‌ اين‌ روز بيفتد. كسي‌ كه‌ رساله‌ دست‌ مردم‌ دارد و مردم‌ با فتواي‌ او نماز خواندند، نماز شب‌ خواندند، زن‌ گرفتند، پول‌ دادند و چه‌ كردند و چه‌ كردند از دل‌ مردم‌ به‌ اين‌ آساني‌ در بيايد، اين‌ فقط‌ به‌ خاطر مقابله‌ با خدا و مقابله‌ با قرآن‌ و ايستادن‌ در مقابل‌ خون‌ شهداست‌.
 عظمت‌ انقلاب‌ را مي‌رساند. انقلابي‌ كه‌ فردي‌ مثل‌ شريعتمداري‌ را كه‌ يك‌ روزي‌ ما مي‌گفتيم‌ ايشان‌ يك‌ دوستاني‌ دارد كه‌ اگر عَلَم‌ كفر را هم‌ بلند بكند، دنبالش‌ خواهند بود، يعني‌ اين‌ تعبير درباره‌‌ ايشان‌ زياد گفته‌ مي‌شد كه‌ طرفدارانش‌ متعصب‌اند، كسي‌ كه‌ او را به‌ اين‌ روز ‌انداخته‌ و التماس‌ مي‌كند به‌ پاسداران‌ ما كه‌ در خانه‌‌ من‌ مواظب‌ باشيد كه‌ مردم‌ نريزند به‌ سر من‌، اين‌ ارزش‌ انقلاب‌ را و عمق‌ انقلاب‌ را مي‌رساند. روي‌ اين‌ مسئله‌ اهميت‌ بدهيد، ديگران‌ حساب‌ كار خودشان‌ را بكنند. بقيه‌ حالا هر كه‌ هستند، مي‌خواهد روحاني‌ باشد، مي‌خواهد. نباشد. اين‌ افرادي‌ كه‌ با ايشان‌ بودند اصلاً من‌ تعجب‌ مي‌كنم‌ كه‌ با اين‌ قماش‌ آدم‌ بخواهد كودتا بكند، آدم‌ تعجب‌ مي‌كند آقاي‌ مناقبي‌ در تمام‌ عمرش‌ جرأت‌ نكرد يك‌ كلمه‌ به‌ نفع‌ اسلام‌ در مقابل‌ رژيم‌ بگويد. در مسجد بزازها هويدا آمده‌ پاي‌ منبرش‌ گفت‌: من‌ مي‌بينم‌ حضرت‌ زهرا [س]‌ امروز توي‌ مجلس‌ نشسته‌، به‌ خاطر آمدن‌ آن‌ها. ديديد هياهويي‌ كه‌ آن‌ موقع‌ به‌ راه ‌‌انداخت‌، آن‌ آقايان‌ ديگر از او بدتر.  [درباره]‌‌ خود آقاي‌ شريعتمداري‌، من‌ يك‌ حادثه‌ يادم‌ هست‌. در دوران‌ مبارزه‌، علماي‌ آبادان‌ پا شدند آمدند قم‌ كه‌ اختلاف‌ ماها را با آقاي‌ شريعتمداري‌ حل‌ كنند. از بين‌ آنها همين‌ آقاي‌ جمي‌، عنصر مقاومي‌ كه‌ الان‌ در آبادان‌ امام‌ جمعه‌ آبادان‌ است‌ ـ كه‌ حتماً يادش‌ هست‌ ـ و عده‌اي‌ بودند توي‌ خانه‌‌ يكي‌ از دوستان‌ ايشان‌ كه‌ حالا دوست‌ ايشان‌ نيست‌، جلسه‌ شد. آقاي‌ شريعتمداري‌ آمد به‌ آن‌جا. بنده‌ بودم‌ و از جناح‌ امام‌ هم‌ فقط‌ يك‌ نفر بودند و همه‌ علماي‌ آبادان‌ بودند. يك‌ مدتي‌ بحث‌ كرديم‌ چرا شما وارد مبارزه‌ نمي‌شويد. اين‌ دارالتبليغ‌ را ساختيد پايگاه‌ سكوت‌، امام‌ را تنها گذاشتيد، حوزه‌ تفرقه‌ شده‌، چه‌ شده‌.
 ايشان‌ آخرين‌ حرفي‌ كه‌ زد كه‌ ديگر ما بحث‌ نكرديم‌. بعد از دو ساعت‌ ديد نمي‌تواند قانع‌ بكند، گفت‌: حالا شما چه‌ مي‌گوييد؟ حالا كه‌ مي‌گويند مثلاً زن‌ها اين‌جور، مردها اينجور، سينما اينجور، فلان‌ اينجور، انتقاداتتان‌ اين‌هاست‌، من‌ بگويم‌ به‌ شما امروز اگر عَلَم‌ انكار خدا را بيايند در حرم‌ حضرت‌ معصومه‌ توي‌ اين‌ حوض‌ توي‌ همين‌ ميدان‌، اگر پرچم‌ كفر را اين‌جا بلند بكنند، من‌ معتقدم‌ تقيه‌ براي‌ ما واجب‌ است‌ و ما نمي‌توانيم‌ با آن‌ مقابله‌ بكنيم‌. اين‌ تعبيري‌ بود كه‌ ايشان‌ كرد و من‌ اميدوارم‌ كه‌ آقاياني‌ هم‌ كه‌ آن‌جا حاضر بودند، يادشان‌ باشد. حالا اين‌ همه‌ در سالي‌ بود كه‌ اين‌ خفقان‌ها نبود. مثلاً سال‌ 47 و 48 يا 45 در آن‌ حدود بود. من‌ يادم‌ نيست‌. ايشان‌ كه‌ طرز تفكرش‌ يعني‌ روحيه‌‌ مبارزه‌جويي‌ داشت‌، اين‌ بود! آن‌ آقاياني‌ كه‌ هم‌ تا به‌ حال‌ كشف‌ شدند، آنها بودند. خوب‌ اين‌ها چطور مي‌خواهند مبارزه‌ بكنند با يك‌ مردمي‌ كه‌ نمونه‌هايش‌ اين‌ جانبازان‌ انقلاب‌، اين‌ معلولين‌ هستند كه‌ دست‌ و پاهايشان‌ را داده‌اند و باز مي‌گويند ما را يك‌ جوري‌ بفرستيد پشت‌ جبهه‌. به‌ هر حال‌ ببينيد، بُعد قضيه‌ را ما كاري‌ نداريم‌. آن‌ بعد قضايي‌ را مسئولان‌ مي‌رسند و در اختيار امام‌ هم‌ هست‌ كه‌ عفو كند يا عفو نكنند. بعدي‌ كه‌ اين‌ روزها روي‌ آن‌ كار شده‌ است‌، ستاد مرجعيت‌ است‌. راديو اسرائيل‌ ننشيند بگويد كه‌ طلبه‌ها حق‌ ندارند مرجع‌ تقليد را خلع‌ بكنند. اصلاً بحث‌ اين‌ نيست‌ كه‌ ما مي‌گوييم‌. مگر مي‌خواهيم‌ خلع‌ بكنيم‌؟ ما مي‌گوييم‌ مگر اصلاً نصب‌ مجتهد كرديم‌ كه‌ حالا مي‌خواهيم‌ خلع‌ بكنيم‌ كه‌ راديو اسرائيل‌ مسئله‌ را بهتر از ما بلد باشد. ما بحثمان‌ اين‌ است‌ كه‌ يك‌ آدمي‌ شرايط‌ تقليد را اين‌هايي‌ كه‌ همه‌شان‌ توي‌ همه‌‌ كتاب‌هايشان‌، خود رساله‌‌ آقاي‌ شريعتمداري‌ هم‌ همين‌ است‌، ببينيد اولش‌ را ببينيد مجتهد بايد عادل‌ باشد، عارف‌ به‌ احكام‌ زمان‌ باشد، چه‌ باشد، چه‌ باشد. آن‌هايي‌ كه‌ گفتند مرجع‌ تقليد ما حرف‌ مي‌زند، فعلاً بحث‌ اين‌ است‌ كه‌ ايشان‌ مرجع‌ تقليد نمي‌تواند باشد، اما اين‌كه‌ ايشان‌ در جرم‌ چقدر دخالت‌ داشت‌، البته‌ ايشان‌ اعتراف‌ كردند. نوارشان‌ موجود است‌. مصاحبه‌ي‌ تلويزيوني‌ كردند. مصاحبه‌شان‌ را من‌ خواهش‌ مي‌كنم‌ از صدا و سيما كه‌ پخش‌ بكنند تا مردم‌ بفهمند. ايشان‌ با صراحت‌ در آن‌ مصاحبه‌ مي‌گويند كه‌ من‌ مي‌دانستم‌، ايشان‌ البته‌ در آن‌ مصاحبه‌ از خودشان‌ دفاع‌ كردند. اصلاً خود ايشان‌ تقاضا كردند كه‌ مصاحبه‌ شود. آخرش‌ خود ايشان‌ اصرار مي‌كند اين‌ پخش‌ شود. من‌ معتقدم‌ دفاع‌ ايشان‌ را هم‌ بايد گذاشت‌ كه‌ مردم‌ بفهمند. اگر دفاع‌ حق‌ است‌ و بعضي‌ خبرها را منكر شدند كه‌ البته‌ اصل‌ اطلاع‌ را قبول‌ كردند و گفتند كه‌ من‌ مي‌دانستم‌ چند روز قبل‌، اين‌ها آمدند و گفتند. مسائل‌ را مي‌دانستند. حالا بعضي‌ از اين‌كه‌ پول‌ داده‌ باشند يا مثلاً گفتند تأييد مي‌كنيم‌، ايشان‌ تا به‌حال‌ منكر شده‌، ولي‌ وقتي‌ كه‌ دامادشان‌ و ديگر گفتند، خوب‌ مطلب‌ قطعي‌ مي‌شود. هيچ‌ متهمي‌ تا وقتي‌ توي‌ خانه‌اش‌ سلام‌ كردي‌ و دو زانو جلويش‌ نشستي‌ و گفتي‌ كه‌ بفرماييد، او نمي‌گويد بله‌، من‌ همه‌ كارهاي‌ بد را كرده‌ام‌.
 اين‌هايي‌ كه‌ مي‌گويند يك‌ مدتي‌ مي‌آورند توي‌ زندان‌ توي‌ انفرادي‌ مي‌بينند آن‌جا چه‌ خبر است‌. پاسدارها را مي‌بينند، بازجوها را مي‌بينند، بعدش‌ مي‌گويند: خيلي‌ خوب‌ ما مي‌گوييم‌؛ اما آن‌ توي‌ خانه‌‌ آدم‌ برود، آن‌ مقدار بگويد، خيلي‌ مهم‌ است‌. حالا اين‌ را پخش‌ خواهند كرد و آقايان‌ خواهند ديد مسائل‌ را، و از اين‌ ملت‌ واقعاً بايد تشكر كرد كه‌ علي‌رغم‌ اين‌كه‌ ماها نمي‌خواستيم‌ اين‌قدر مردم‌ وقت‌ مصرف‌ بكنند، به‌ دنيا نشان‌ دادند روحيه‌‌ خودشان‌ را، حالا يك‌ مسئله‌‌ مهم‌ ديگري‌ كه‌ جزو بحث‌ امروز هم‌ بود، ديگر ناچار حذف‌ مي‌كنم‌.»