kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۴۱۷۲
تاریخ انتشار : ۰۱ آذر ۱۴۰۱ - ۱۹:۳۶
مجموعه خاطرات مرحوم محمد محمدی ری شهری- جلد اول- 52

هدف کودتاچیان از کشتار و خون‌ريزي چه بود؟!

 
 
 
اظهار نظر شخصيت‌ها
با عنايت‌ به‌ موقعيت‌ آقاي‌ شريعتمداري‌ در حوزه‌ و جامعه‌ و مواضع‌ گذشته‌‌ او در برابر انقلاب‌ و امام‌ خميني‌، برخورد با ايشان‌ در جريان‌ كشف‌ توطئه‌‌ قطب‌زاده‌ مهم‌ترين‌ مسئله‌‌ سياسي‌ روز شد و بيشترين‌ حجم‌ تحليل‌ها و تبليغات‌ رسانه‌ها را در داخل‌ و خارج‌ كشور، به‌خصوص‌ در ماه‌هاي‌ آغازين‌ سال‌ 1361، به‌ خود اختصاص‌ داد.
 نكته‌ قابل‌ توجه‌ اين‌ است‌ كه‌ همه‌‌ جناح‌هاي‌ سياسي‌ هوادار انقلاب‌ و امام‌ در اين‌ ماجرا اتفاق نظر داشتند و مخالفان‌ سخني‌ براي‌ گفتن‌ نداشتند و اگر سخني‌ از سوي‌ آنان‌ مطرح‌ مي‌شد در فضاي‌ افكار عمومي‌ خريداري‌ نداشت‌.
 چند نمونه‌ از سخنراني‌ها، مصاحبه‌هايي‌ كه‌ مي‌تواند نشان‌دهنده‌‌ فضاي‌ سياسي‌ و تبليغاتي‌ آن‌ روزها از يك‌ سو، و بيانگر ديدگاه‌هاي‌ مسئولان‌ قضايي‌ و سياسيِ وقت‌ كشور از سوي‌ ديگر باشد را در اين‌جا ملاحظه‌ خواهيد كرد:
الف‌: ميرحسين‌ موسوي‌ نخست‌وزير
 مهندس‌ ميرحسين‌ موسوي‌ ـ نخست‌ وزير وقت‌ ـ طي‌ مصاحبه‌اي‌ كه‌ در تاريخ‌ 1361/2/5 منتشر شد، در پاسخ‌ به‌ اين‌ سؤال‌: «نظر شما در مورد توطئه‌اي‌ كه‌ توسط‌ بيگانگان‌ و به‌ دست‌ قطب‌زاده‌ طرح‌ ريزي‌ شده‌ بود، چيست‌؟» گفت‌:
 «برنامه‌ي‌ قطب‌زاده‌ و همدستان‌ توطئه‌گرش‌ بسيار برنامه‌‌ كودكانه‌اي‌ بود. 
اگر از جنبه‌هاي‌ ساده‌لوحانه‌‌ اين‌ طرح‌ خائنانه‌ بگذريم‌، آن‌چه‌ براي‌ من‌ تعجب‌آور است‌ اين‌ است‌ كه‌ چگونه‌ قطب‌زاده‌ اطمينان‌ داشت‌ كه‌ در صورت‌ موفقيت‌ در اجراي‌ اهداف‌ پست‌ خود مي‌تواند بر مردم‌ حاكم‌ شود. ملت‌ ما چهره‌‌ امثال‌ او را شناخته‌ و جريانات‌ وابسته‌ به‌ اغيار غير اسلامي‌ را به‌ خوبي‌ شناخته‌ است‌. 
ملتي‌ كه‌ به‌ خاطر ارزش‌ها قيام‌ كرده‌ است‌ هنگامي‌ كه‌ آن‌ ارزش‌هاي‌ متعالي‌ را در شخصي‌ متبلور مي‌يابد از او پيروي‌ مي‌كند و برعكس‌ زماني‌ كه‌ ارزش‌هاي‌ غيرانساني‌ را در شخصي‌ ببيند گرچه‌ آن‌ فرد در لباس‌ مقدس‌ روحانيت‌ ملبس‌ باشد، ملت‌ او را طرد و از صحنه‌ براي‌ هميشه‌ خارج‌ خواهد ساخت‌.
 ما مجبوريم‌ كه‌ بحث‌ نهاد روحانيت‌ را از آحاد روحانيت‌ جدا كنيم‌. روحانيت‌ في‌ نفسه‌ دژ مقاوم‌ و استواري‌ در مقابل‌ استعمار مي‌باشد. ملت‌ ما در اين‌ جريان‌ با چند روحاني‌نماي‌ منحرف‌ رو‌به‌رو مي‌باشد نه‌ با نهاد روحانيت‌. اگر بخواهم‌ مسئله‌ را خلاصه‌ كنم‌ اين‌ است‌ كه‌ نهاد روحانيت‌ نمي‌تواند در راستاي‌ سياست‌هاي‌ آمريكا حركت‌ كند و اميدي‌ براي‌ افراد شناخته‌ شده‌ و جريانات‌ ورشكسته‌ چه‌ قبل‌ و چه‌ بعد ازانقلاب‌ باشد، اما شريعتمداري‌ و امثالهم‌ مي‌توانند.
 من‌ نوار صحبت‌هاي‌ اين‌ فرد را شنيدم‌ و براي‌ مردمي‌ كه‌ روزي‌ مقلد ايشان‌ بودند ناراحت‌ شدم‌. 
چرا كه‌ من‌ صدها نفر از اطرافيان‌ خود را مي‌شناختم‌ كه‌ با عشق‌ و علاقه‌ از ايشان‌ تقليد مي‌كردند.
 چون‌ او را مرجع‌ مي‌پنداشتند. انسان‌ به‌ مرجع‌ خود علاقه‌‌ قلبي‌ هم‌ پيدا مي‌كند. 
خاطرم‌ هست‌ بعد از فوت‌ آيت‌الله‌ بروجردي‌ به‌ خانه‌‌ همشهري‌ها كه‌ مي‌رفتم‌، يك‌ طرف‌ عكس‌ اين‌ شخص‌ و طرف‌ ديگر عكس‌ امام‌ بود. 
ولي‌ وقتي‌ كسي‌ در هر مقامي‌ به‌ اعتماد و احساس‌ مذهبي‌ مردم‌ پاسخ‌ درست‌ نمي‌دهد، جاي‌ آن‌ محبت‌ را بي‌توجهي‌ تنها نمي‌گيرد، بلكه‌ نفرت‌ سر برمي‌آورد. مردم‌ تحمل‌ نمي‌كنند اسلام‌ و عقايد آنها به‌ شوخي‌ گرفته‌ شود.
 آنها دوست‌ ندارند كه‌ اسلام‌پناهي‌، نردبام‌ ترقي‌ كسي‌ قرار گيرد. مردم‌ ممكن‌ است‌ از يك‌ فرد كلاهي‌ كه‌ از طريق‌ تقوي‌ منحرف‌ شده‌، بگذرند، ولي‌ از يك‌ فرد روحاني‌ كه‌ لباس‌ پيامبر خدا را بر تن‌ كرده‌ نمي‌گذرند. 
براي‌ مردم‌ اصل‌، اسلام‌ است‌. 
در گذشته‌ در تبريز در خانه‌ و مدرسه‌ به‌ ما ياد مي‌دادند چرا پيامبر اكرم‌ را دوست‌ داريد ما مي‌گفتيم‌ به‌ خاطر خدا.
يعني‌ حب‌ ما به‌ پيامبر عظيم‌ و عزيز و به‌ آن‌ انسان‌ كامل‌ و معصوم‌، از محبت‌ به‌ خدا سرچشمه‌ مي‌گرفت‌ و مي‌گيرد. 
البته‌ آمريكا و ايادي‌ او غير از اين‌ فكر مي‌كنند. آنها تصور مي‌نمايند كه‌ هنوز مي‌توان‌ با تكيه‌ بر انگيزه‌هاي‌ شرك‌ آلود ناسيوناليستي‌ و ملي‌‌گرايي‌ در كشور بحراني‌ را به‌ وجود آورد، ولي‌ ملت‌ مسلمان‌ ما از جمله‌ برادران‌ و خواهران‌ آذربايجاني‌ ما اگر از يك‌ مرجع‌ تقليد مي‌كنند، بدين‌ خاطر نيست‌ كه‌ همشهري‌ آن‌هاست‌.
 اين‌ طرز فكر آمريكا درست‌ شبيه‌ نظر آن‌ مستشرقين‌ جاسوسي‌ است‌ كه‌ مي‌گويند ايراني‌ها به‌ اين‌ علت‌ شيعه‌ شدند كه‌ مادر امام‌ چهارم‌ دختر يزدگرد سوم‌ و ايراني‌ بوده‌ است‌. يعني‌ براي‌ هر حركت‌ ما انگيزه‌ ارتجاعي‌ مليت‌ و ملي‌گرايي‌ را مطرح‌ مي‌نمايند. 
حال‌ قضاوت‌ در اين‌ باره‌ به‌ عهده‌‌ مردم‌ مي‌باشد. به‌ هر حال‌، هر كس‌ از ماجراي‌ شريعتمداري‌ خاطراتي‌ دارد.
 علاوه‌ بر آن‌، چيزهايي‌ تاكنون‌ گفته‌ شده‌ و مسلماً در آينده‌ نيز بيشتر گفته‌ خواهد شد. 
در آرشيو محرمانه‌‌ وزارت‌ امور خارجه‌ هنگامي‌ كه‌ در آن‌جا انجام‌ وظيفه‌ مي‌نمودم‌ اسناد زيادي‌ درباره‌‌ ايشان‌ ديدم‌ كه‌ مي‌توانم‌ گواهي‌ دهم‌. از جمله‌ آن‌ها، درست‌ در بحبوحه‌‌ انقلاب‌ و اوج‌گيري‌ حركت‌ اسلامي‌ مردم‌، نماينده‌اي‌ از طرف‌ شاه‌ مراكش‌ با پادويي‌ سفير ايران‌ در عراق، براي‌ ملاقات‌ ايشان‌ مي‌آيد. 
خب‌ كسي‌ كه‌ اين‌ سند را مي‌بيند اگر چيز ديگري‌ هم‌ نباشد اين‌ سؤال‌ مطرح‌ مي‌شود كه‌ نماينده‌‌ مخصوص‌ شاه‌ حسن‌ با يك‌ مرجع‌ شيعه‌ چه‌ كاري‌ مي‌تواند داشته‌ باشد؟ (مگر اين‌كه‌ تصور كنيم‌ شاه‌ حسن‌ شخصي‌ است‌ كه‌ خواسته‌ است‌ سهم‌ امام‌ خودش‌ را به‌ ايشان‌ تقديم‌ كند.)» 
ب‌: آقاي‌‌هاشمي‌ رفسنجاني‌ رئيس‌ مجلس‌ شوراي‌ اسلامي‌ 
 گزارش‌ گفت‌وگوي‌ ايشان‌ با خبرگزاري‌ جمهوري‌ اسلامي‌ كه‌ در تاريخ‌ 1361/2/1 منتشر شد، بدين‌ شرح‌ است‌:
 «تا اين‌جا كه‌ از بازجويي‌ها و بازداشت‌ شدگان‌ اطلاعات‌ به‌ ما رسيده‌ است‌، به‌ نظر مي‌رسد كه‌ اين‌ حركت‌، حركت‌ مذبوحانه‌ و بچه‌گانه‌اي‌ است‌. آن‌ طوري‌ كه‌ آقاي‌ ري‌ شهري‌ توضيح‌ دادند؛ اگر اين‌ توطئه‌ را در خط‌ مجموعه‌‌ حركات‌ سازمان‌ سيا و جريانات‌ ضدانقلابي‌ خارجي‌ تحليل‌ كنيم‌، اين‌ برنامه‌ هم‌ جزء برنامه‌هاي‌ جاري‌ آن‌هاست‌ كه‌ تعقيب‌ مي‌كنند و هر روزي‌ هم‌ يكي‌ از دسيسه‌هاي‌ آن‌هاكشف‌ مي‌شود. 
يعني‌ آنها راه‌ خود را مي‌روند و ما هم‌ در هر مقطعي‌ بخشي‌ از آن‌ را كشف‌ كرده‌ و نابود مي‌كنيم‌. در اين‌ برنامه‌، توطئه‌گران‌ هدف‌ بسيار بزرگي‌ را انتخاب‌ كرده‌ بودند، ولي‌ امكاناتشان‌ متناسب‌ با آن‌ هدف‌ نبوده‌ است‌. 
كودتايي‌ شود و اين‌ حداقل‌ آن‌ است‌ كه‌ خودشان‌ هم‌ اعتراف‌ كرده‌اند كه‌ از اين‌ كودتا مطلع‌ شده‌اند. بالاخره‌ در يك‌ كودتا، عده‌ زيادي‌ شهيد، كشته‌ و يا زخمي‌ مي‌شوند. 
چطور مي‌تواند يك‌ نفر كه‌ خود را مرجع‌ مي‌داند، اين‌ مسئله‌ برايش‌ اهميت‌ نداشته‌ باشد.
 كوچك‌ترين‌ چيزي‌ كه‌ در اين‌ رابطه‌ وجود دارد اين‌ است‌ كه‌ ايشان‌ از توطئه‌‌ كودتا مطلع‌ شده‌ و آن‌ را به‌ امام‌ و مسئولان‌ و مردم‌ اطلاع‌ نداده‌اند.
 اگر همين‌ مقداري‌ كه‌ خودشان‌ اعتراف‌ كرده‌اند باشد، يك‌ چنين‌ شخصي‌ نمي‌تواند مرجع‌ تقليد باشد. 
اگر فرض‌ كنيم‌ ايشان‌ نمي‌توانند درك‌ كنند كه‌ معناي‌ كودتا چيست‌ و متعاقب‌ آن‌ چه‌ اتفاقي‌ مي‌افتد كه‌ اين‌ از ضعف‌ درك‌ است‌ واگر درك‌ مي‌كنند و متوجه‌ تبعات‌ آن‌ مي‌شوند و در عين‌ حال‌ براي‌ جلوگيري‌ از آن‌ اقدامي‌ نكردند، اين‌ از ضعف‌ عمل‌ است‌. 
در گفته‌هاي‌ ايشان‌ هست‌ كه‌ مي‌گويند من‌ به‌ اين‌ها (كودتاچيان‌) گفتم‌ كه‌ دولت‌ ايران‌ قوي‌ است‌ و شما مي‌بينيد كه‌ با عراق مي‌جنگد و شما قادر نخواهيد بود با اين‌ دولت‌ بجنگيد.
 رئيس‌ مجلس‌ افزود: حتي‌ اگر فرض‌ كنيم‌ كه‌ ايشان‌ با دولت‌ هم‌ مخالف‌ بودند بنابه‌ اظهار خودشان‌ پيش‌بيني‌ نمي‌كردند كه‌ كودتا موفق‌ شود، بنابراين‌ از خون‌ريزي‌ و كشتار چه‌ مي‌خواستند؟ به‌هرحال‌ نظرات‌ جامعه‌‌ مدرسين‌ قابل‌ توجه‌ است‌.»