نگاهی به مستند «فرار از کابل»
حکایت بردن سگها و جا گذاشتن نوکرها
فاطمه قاسمآبادی
تقریبا از سال 2001 و با حمله آمریکا به افغانستان و بعد از آن، حمله به عراق بود که وضعیت خاورمیانه کاملا عوض شد و پای آمریکا رسما به منطقه باز شد. بعد از ماندگاری این مهمان ناخوانده که قصد رفتن هم نداشت، تا سال ها فشار سنگینی به مردم کشورهای تحت اشغال آمریکا آمد و تلفات انسانی، تجاوز، غارت اموال و... جزئی از سوغاتی های این مهمان ناخوانده بود... .
در سال 2021 اما بعد از نزدیک به دو دهه و 20 سال، نیروهای آمریکایی با فتح شهرهای افغانستان به دست نیروهای طالبان، تصمیم گرفتند که دیگر بیشتر از این در افغانستان نمانند و چون توان یک درگیری دیگر و جنگ مجدد را هم نداشتند، قراری مبنی بر رفتن از افغانستان را گذاشتند.
بعد از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، تعدادی تفنگدار نیروی دریایی آمریکا برای بردن تعداد خاصی از افغانستانی ها که همکاریهای ویژه با آمریکا داشتند، به کابل برگشتند و ماجرای معروف فرار باقی مانده غربگرایان افغانستان و آن هواپیمای کذایی که عده ای آویزانش شدند و سقوط کردند را رقم زدند.
مستند «فرار از کابل» به کارگردانی «جیمی رابرتز» محصول سال 2022 آمریکا است. این مستند به جریان فرار نیروهای آمریکایی، بههمراه شهروندان آمریکایی و برخی همراهان افغانستانی شان میپردازد.
داستان چند مدل فرار!
در مستند «فرار از کابل»، سازنده سعی کرده در کنار ماجرای ظهور قدرتمند طالبان در افغانستان و نزدیک شدنش به پایتخت، از فرار نیروهای آمریکایی بگوید. طبق روایت سازنده، مردم افغانستان خودشان مایل به بیرون کردن آمریکاییها بودند ولی در نهایت این بیرون کردن برایشان بد تمام شد چرا که چیز بدتری انتظارشان را می کشید... .
از طرف دیگر سازنده سعی کرده بیشتر از فرار نیروهای آمریکایی از افغانستان، روی علاقه به فرار مردم افغانستان از کشورشان تکیه کند و در این میان نیروهای شجاع آمریکایی را نشان بدهد که برای مردم افغانستان و بی نواییشان اشک میریزند و ناراحت هستند!
این مستند با تکیه بر فراریان سوار بر هواپیمای معروف، داستانش را جلو میبرد و در انتها رفتن آمریکا از افغانستان را، برای هر دو کشور اسف بار میخواند!
کدام مردم؟
یکی از مهمترین سوالاتی که برای مخاطبین مستند فرار از کابل ممکن است پیش بیاید، این مطلب است که دقیقا آن دسته از مردم افغانستان که خواهان فرار از افغانستان بودند، متعلق به چه قشری بودند؟
جواب این سوال، خیلی سریع مشخص شد. بیشتر مردم حاضر در فرودگاه جزو کسانی بودند که در مدت این بیست سال، به نوعی با آمریکاییها در ارتباط بودند و در پایگاه هایشان کار میکردند و یا جزو قشری بودند که با وجود دیدن جنایتهای سربازان آمریکایی در حق دیگر هموطنان شان، باز هم به لطف ندیده از طرف آنها امیدوار بودند و نتیجهاش هم کاملا مشخص است، بیشترشان را پشت سرشان جا گذاشتند!
داستان فرار از کابل، برای مخاطبین آشنا با تاریخ، صحنه های مربوط به جنگ ویتنام و فرار بازماندگان نیروهای آمریکایی و طرفدارانشان، از «سایگون» پایتخت ویتنام و آن پشت بام کذایی را تداعی میکند و آن لگدی را به یاد می آورد که آمریکاییها به وسیله اش، نردبان ویتنامیهای امیدوار به بُرده شدن توسط اربابان سفیدشان را به پایین پرت کرد... دقیقا 46 سال بعد و حدود نیم قرن پس از آن، همان اتفاق در افغانستان رخ داد و غربگرایان در التماس برای برده شدن، توسط اربابانشان، تنها سقوط نصیب شان شد.
البته تعدادی از نیروهای بسیار مفید که در این سالها به آمریکاییها خدمات ارزنده ای کرده بودند هم سوار آن هواپیما شدند و کف هواپیما، برای خودشان و خانوادههایشان جا پیدا کردند ولی با توجه به عکسهایی که بعدا توسط آمریکاییها، در صفحات مجازی منتشر شد، تعدادی از صندلیها توسط سگهای آمریکایی اشغال شده بود، این بود که همان افغانستانیهای مشتاق، برای فرار، به ناچار، روی زمین نشسته بودند... .
طالبان چطور موفق شد؟
جواب یکی از سوالات مهم در مورد عقب نشینی مردم و موفقیت طالبان در افغانستان را باید در وضعیت مردم افغانستان، در این سالها جست و جو کرد.
واقعیت اینجاست که آمریکا در این بیست سال اشغال، هیچ حرکتی مبنی بر خدمت به افغانستان و کم کردن فقر و مشکلات فرهنگی در این کشور نکرد. برعکس همیشه برای پر کردن جیب خود از منابع این کشور، سعی در عقب مانده نگه داشتن مردم داشت و بر خلاف شعارهای آزادی خواهانهاش برای پیشرفت افغانستان، آمریکا در این سالها به جز سعی در اشاعه فحشاء و سود خودش، هیچ خدمتی به مردم این کشور نکرد و دولتهای طرفدار آمریکا مانند دولت
«اشرف غنی» هم جز دزدی و تحقیر مردم این کشور، کار دیگری نکردند.
طبق اسناد، از یک سال قبل از حرکت طالبان به سمت فتح شهرها، مردم به شدت از اشرف غنی و وضعیتی که بهوجود آورده بود، عصبانی بودند و کشتار گاه و بیگاه ارتشی های آمریکایی هم مضاف بر این نارضایتی ها، باعث شد تا مردم افغانستان به سمت طالبان، با وجود تفکرات افراطی اش، میل پیدا کنند.
این شروع ماجرا بود اما در ادامه، وقتی طالبان پیشروی اش را شروع کرد، هیچ کدام از مثلا ژنرالهای افغانستانی که زیر نظر آمریکایی ها، یک خروار مدال گرفته بودند هم حتی یک روز، در مقابل طالبان ایستادگی نکردند... .
مردم خسته از ظلم آمریکاییها هم ترجیح دادند که تسلیم شوند و این بود که شهرها یکی پس از دیگری توسط نیروهای طالبان فتح شدند... واقعیت اینجاست که هر جایی که تفکر غربگرا قدرت میگیرد، کسانی روی کار میآیند که خائن و دزد مال مردم هستند و در افغانستان هم در سالهای تاخیر، دولت اشرف غنی تا میتوانست جیب مردم را خالی کرد و به جای خدمت خیانت کرد. در نهایت هم آمریکا وقتی دید که مجبور به رفتن از افغانستان شده، مانند حرامیها و آنچه که درخور منشش بود، اموال مردم افغانستان را بالا کشید، تا علاوه بر بیست سال غارت این کشور، ضربه نهایی خود را هم بزند و به فقر و بی نوایی این مردم بیفزاید.
حالا و پس از بیرون کردن آمریکاییها مردم افغانستان مانده اند با خرابیهای فراوان مادی و فرهنگی که با کار شبانه روزی هم سالها طول میکشد تا این مشکلات، به سمت سر و سامان گرفتن بروند.
نمایش پیروزی از شکست
سیستم رسانه ای غرب و بهویژه هالیوود، در این سالها، چنان در داستانسرایی مهارت پیدا کرده که مانند فروشندگان دوره گرد دغلباز، می تواند قورباغه را به جای قناری رنگ کند و به مخاطب از همه جا بیخبر خود بفروشد...
در همین راستا، سازنده مستند فرار از کابل، سعی کرده است تا این شکست مفتضحانه آمریکا را به شکل یک عملیات قهرمانانه جا بزند و به خورد مخاطبین بدهد، برای اثبات حرفش هم از شاهدان، که عمدتا زنان افغانستانی بودند مدرک آورده... زنانی که همه با وجود فرار به آمریکا، مثلا هنوز حجابشان را رعایت می کنند و البته که در آن هواپیمای کذایی، جایی برای نشستن بر خلاف عوام مردم بیرون و در فرودگاه، پیدا کرده بودند...
در مستند «فرار از کابل»، مخاطبین سربازان آمریکایی بسیار با وجدانی را میبیند که به شدت تحت تاثیر بی نوایی مردم افغانستان هستند و متأسفاند که نتوانستند آن ها را با خود ببرند... سازنده در این مستند به طرز مضحکی دروغ به هم میبافد و فکر هم نمیکند بعد از 20 سال اشغال و ظلم، چرا باید مخاطبین باور کنند که سربازان بی رحم آمریکایی که بهراحتی آب خوردن مردم افغان را میکشتند، حالا و پس از بیرون انداخته شدن، به یکباره دایه مهربانتر از مادر شدهاند و برای این مردم اشک میریزند... .