مجموعه خاطرات مرحوم محمد محمدی ریشهری- جلد اول- ۴۹
تناقضگویی متعدد در بازجوییها
تكذيب يك شايعه
سالها پس از اين ماجرا، برخي از روزنامههاي ضد انقلاب اسلامي در خارج از كشور شايع كردند كه آقاي شريعتمداري هنگام بازجويي مورد ضرب و شتم قرار گرفته است!
اين شايعه بهتدريج به داخل منتقل شد و برخي از هواداران سادهلوح ايشان را تحت تأثير قرار داد، اما واقع مطلب همان است كه عرض شد و با هر كس كه ادعاي ديگري دارد، اينجانب آماده مباهله هستم.
مصاحبه با آقاي شريعتمداري
پس از پايان يافتن بازجويي، به داماد ايشان، آقاي عباسي پيشنهاد شد كه با آقاي شريعتمداري صحبت كند تا براي روشن شدن افكار عموم مردم، آنچه را ايشان در بازجويي پذيرفته است، در يك مصاحبه تلويزيوني بيان كند. اين موضوع بهخصوص براي هواداران و مقلدين ايشان بسيار اهميت داشت.
آقاي عباسي ايشان را براي مصاحبه آماده كرد و اين گفتوگو توسط اينجانب با ايشان انجام شد.
در اين مصاحبه آقاي شريعتمداري ضمن پذيرفتن ارتباط با توطئهگران و اطلاع از توطئه آنان گفت:
«از اينكه فكر صحيح در اين كار نكردهام و اينها را راه دادهام و گزارش اينها را شنيدهام و به مقامات، به موقع اطلاع ندادهام، خودم را در پيشگاه خداوند مقصر ميدانم و بسيار پشيمانم. اينكه به سيد مهدي مهدوي پول فرستادم هر چند به عنوان قرض به ايشان داده شده است و اين كار را نوعي تأييد عملي از فرد توطئهگر تلقي كردهاند، پشيمانم و استغفار ميكنم و استغفرالله ربي و اتوب اليه و از اين قصور يا تقصير به درگاه خداوند متعال استغفار ميكنم...»
متن كامل گفتوگو با ايشان با مقدمهاي از اينجانب در تاريخ 1361/2/11 از سيماي جمهوري اسلامي پخش شد و فرداي آن روز در جرايد منتشر گرديد.
گزارش مصاحبه اينجانب با آقاي شريعتمداري:
«شب گذشته جريان بازجويي سيدكاظم شريعتمداري از سيماي جمهوري اسلامي پخش شد.
ابتدا حجهًْالاسلام ريشهري توضيحاتي در رابطه با بازجويي شريعتمداري داد كه اظهارات حجهًْالاسلام ريشهري به شرح زير است:
«بسم الله الرحمن الرحيم»
در رابطه با اعترافاتي كه تعدادي از متهمين توطئه اخير در مورد هماهنگي توطئهگران با آقاي شريعتمداري نموده بودند، آقاي شريعتمداري طي سه جلسه مانند همه متهمين مورد بازجويي قرار گرفتند.
در اين بازجوييها، ايشان از آنجا كه نميخواستند همه واقعيتها را بگويند و به تمام مسائلي كه در رابطه با ايشان مطرح شده بود، پاسخ صحيح بدهند، دچار تناقصگوييهاي زيادي شدند و واقعاً يك بازجويي دادند كه تعبير من براي بسياري از دوستان اين بود كه يك بچه كلاس نهم اگر بخواهد بازجويي بدهد، بهتر و جالبتر از ايشان بازجويي ميدهد.
اين اوراقي كه الان روي ميز من است اينها عين بازجوييهاي ايشان است كه با دست خط خودشان نوشتهاند و امضا كردهاند. در اين بازجويي، يك بار ايشان ميگويد كه من باور كردم كه واقعاً ميخواهند اينها رژيم را ساقط كنند و يك بار ميگويد كه باور نكردم. گاهي نوشته است كه آقاي عباسي اختيار مالي مرا داشت و ايشان از اختيارات خودش استفاده كرده بود.
بعد از اينكه توضيحات كافي داده شد براي ايشان، قبول ميكنند كه ايشان پولها را به آقاي عباسي داده و گفته بدهيد به آقاي مهدوي و ليكن 200 الي 300 هزار تومان گفته كه بيشتر به او ندهيد كه عباسي
مخالفت كرده.
در يك جا ميگويد من اين طور فهميدم كه اينها ميخواهند دولت را عوض كنند، از راه جنگ و حمله و وقتي كه از ايشان سؤال ميشود كه از راه جنگ و خونريزي اگر بخواهند دولت را ساقط كنند، آيا اين براندازي نظام نيست؟ ايشان پاسخ ميدهند: نه! اگر جنگ و حمله براي تعويض دولت به نيت براندازي باشد اين ميشود براندازي نظام و اگر نيت براندازي نكرده باشند، اين براندازي نظام نميشود؟!
حالا من عين سؤال ايشان را براي شما ميخوانم تا ببينيد كه ايشان چه طور جواب دادهاند. از ايشان سؤال شده است كه بنابراين اگر از راه جنگ و حمله بخواهند رژيمي را عوض كنند نامش چيست؟
ايشان جواب دادهاند: از راه جنگ بخواهند وزيري و يا كابينهاي را عوض كنند اين به معناي براندازي رژيم نيست و كسي كه رژيم را هم قبول دارد امكان دارد كه اين كار را بكند، ولي اگر قصد براندازي رژيم را از راه حمله بخواهند انجام دهند البته آن، اسم براندازي را دارد.
بههرحال، پس از آنكه بازجوييهاي ايشان را مطالعه كرديم، ديديم كه لازم است آقاي عباسي با ايشان مواجه شوند و مطالبي كه در حضور آقاي عباسي، مهدوي به آقاي شريعتمداري گفته و مطرح كرده، دوباره مطرح شود.
اين بود كه آقاي عباسي را بردند با آقاي شريعتمداري مواجهه دادند و بسياري از مطالبي كه قبلاً انكار ميكرد با مواجهه دادن با آقاي عباسي، ايشان اعتراف كرد. گفتيم يك گفتوگوي تلويزيوني ترتيب داده شود تا ملت هم بفهمند كه ايشان واقعاً قبول دارد كه در جريان اين توطئه بوده است.
ايشان حاضر نشدند كه مصاحبه تلويزيوني به صورت شفاهي و به صورت معمول برگزار شود. اين طور مطرح شد كه سؤالها به ايشان داده شود و ايشان مطالعه كنند و فكر بكنند و بعد از فكر، مصاحبه نمايند.
چند سؤال به ايشان داده شد و ايشان با آقاي عباسي حدود پنج ساعت، بلكه بيشتر در رابطه با پاسخهايي كه ميخواهند به اين سؤالها بدهند، فكر كردند و پاسخ اين سؤالها را يادداشت كردند.
بعد از مشورتهايي كه با ايشان كرده بودند، براي پاسخ دادن به اين سؤالها و يادداشتهايي كه ايشان كرده بودند براي پاسخگويي، ما گفتيم مشورتها شده و تصميمها را گرفتهايد كه چه بگوييد و چه نگوييد، ديگر شما آماده هستيد براي آنكه در تلويزيون ظاهر شويد و مطالبي كه در اين رابطه از شما سؤال شده بود، مطرح كنيد.
چند بار ما اين مطلب را اصرار كرديم و ايشان به هيچ وجه حاضر نشدند كه بدون نوشته در تلويزيون ظاهر شوند.
با اين عذر كه من مريضم و حافظه ندارم و ممكن است مطلبي را آن طور كه هست، نگويم. به هرحال ما موافقت كرديم، ولي استنباط ما از اصرار ايشان بر آنكه از روي نوشته پاسخهايي كه تنظيم كرده با مشورت آقاي عباسي، بگويند آن است كه ايشان وحشت دارد از آنكه در بين سؤالها، مسائلي مطرح شود كه بيشتر به ضرر ايشان تمام گردد و همان تناقضگوييهايي كه در بازجوييها بدان دچار بوده، دچار همان تناقضگوييها در مصاحبه بشود، چون وقتي انسان نخواهد يك مسئلهاي را واقعيتش را بگويد، بهناچار دچار تناقضگويي ميشود.
مخصوصاً اگر سؤال كننده شخص واردي باشد. بههرحال استنباط ما اين است كه ايشان ميخواستند همان مطالبي را كه تنظيم كردند بدون كم و زياد مطرح كنند و از سؤال پيچ شدن فرار كنند. بههرحال ما قبول كرديم و يك مصاحبه كوتاهي با ايشان ترتيب داده شد كه از نظر بينندگان عزيز
خواهد گذشت...