گفت: یکی از کاریکاتوریست‌های فراری در کاریکاتوری ۵ تن از سران اپوزیسیون را دور یک میز کشیده و نوشته یک قدم جلو بیایید!
یعنی علیه جمهوری اسلامی با هم متحد بشوید!
گفتم: خُب، پس چرا گروه‌های اپوزیسیون از همه طرف به او
حمله کرده‌اند؟!
گفت: طرفداران هر یک از آن 5 نفر بقیه را بی‌شعور و دَم‌دستی و رهبر گروه‌های چندنفره و... نامیده و به حضور آنها دور آن میز اعتراض کرده‌اند! عده‌ای گفته‌اند مگر ربع‌پهلوی آدم است؟ عده‌ای اعتراض کرده‌اند که از پیرزن فرتوتی مثل شیرین عبادی چه کاری ساخته است؟! و... حسابی به جان هم افتاده‌اند!
گفتم: حیوونای زبون‌بسته در حالی که هنوز نمی‌توانند شلوارشان را بالا بکشند و به خاطر یک کاریکاتور سایه همدیگر را با تیر می‌زنند، ادعای براندازی هم دارند!
گفت: کاریکاتوریست فراری هم بعد از این درگیری حرفش را پس گرفته و گفته است منظورم این نبود که همه به جان هم بیفتیم و اینجور آبروریزی شود!
گفتم: یارو تا از هواپیما پیاده شد شلوارش را درآورد و... گفتند خجالت بکش خودتو جمع کن! این چه کاریه؟! گفت؛ مگه نشنیدید که مهماندار گفت: کمربندها را باز کنید!