آيا هنرمندان غربي آزاد هستند؟
مهدی امیدی
آزادی، حقوق بشر، رسانههای مستقل و... واژههای زیبایی هستند که دولتهای غربی ادعای آنها را دارند. يكي از محورهاي اصلي جنگ نرم دولتهاي سلطهگر عليه ملت ايران، استفاده از این واژگان است. دولتهاي غربي در نبرد با كشورهاي ضد آمريكايي و مستقلي همچون ايران سعي ميكنند به ساكنان اين كشورها القا كنند كه دچار استبداد هستند و براي رهايي از محدوديتها تنها راهحل پيوستن به اردوگاه غرب است. اين حيله هم در دوران جنگ سرد متداول بود و هم امروز كه آمريكا و مدعيانش ادعاي مبارزه با تروريسم را دارند. وجود آزادي بيان براي رسانهها و هنرمندان در كشورهاي غربي يك افسانه كهنه و كليشهاي است كه البته افراد سطحینگر و زودباور را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. اما آيا آنچنانكه دولتهاي غربي و هواداران آنها ادعا مي كنند، در آن جوامع رسانهها و هنرمندان داراي آزادي بيان هستند؟
واقعيات و اسناد موجود پاسخ به اين پرسش را منفي نشان مي دهند. هرچند بايد در نظر داشت كه يكي از ترفندهاي دولتهاي استعمارگر غربي فضاسازي و ايجاد نوعي آزادي مصنوعي و كنترل شده است. بهترين شاهد مثال اين است كه حتي در معترضانهترين فيلمهاي هاليوودي كه به ظاهر ضددولتي هستند نيز خط اصلي درام، دفاع از منافع ملي آمريكا و ترويج ايدئولوژي و تفكرات آمريكايي است. هيچ يك از غولهاي رسانه اي جهان مستقل نيستند و همه آنها در خدمت دولتهاي غربي هستند.
به طوری که برنا کولمن نویسنده آمریکایی و کارشناس مطالعات رسانه در مقاله ای، رسانههای آمریکایی را «انحصاری» دانست. وی در این مقاله افشا کرد که رسانههای آمریکایی اعم از شبکههای تلویزیونی، ماهوارهای و رادیویی، شرکتهای فیلمسازی، روزنامههای محلی و سراسری، انتشاراتیها شرکتهای تولید موسیقی و... تنها در تملک شش کمپانی هستند. وی اسامی این کمپانیهای بزرگ که تقریبا همه آنها تحت مالکیت سرمایهداران صهیونیست هستند را به این شرح معرفی میکند: شرکتهای «تایم وارنر»، «وایاکام»، «والت دیسنی»، «نیوز کورپ»، «وایوندی یونیورسال» و «سونی».
وی در تشریح چگونگی اعمال انحصار رسانهای در آمریکا توضیح داده بود: «شرکتهای انحصاری رسانهای نه تنها خروجیهای ارتباطاتی را در تملک خود دارند، بلکه همچنین از طریق تعامل هیئتمدیرهها با دیگر کمپانیهای رسانهای نیز در پیوند هستند. از این رو صاحبان منافع به طور مستقیم بر رسانههای تاثیر میگذارند.»
به این ترتیب افرادی که با چنین ساختاری تعارض پیدا کنند از آن اخراج شوند. مصداق بارز چنین افرادی «دني شكتر» است. وی از گزارشگران و مستندسازان شبکه سی ان ان آمریکا بود، اما به خاطر افشای حقایق و انتقاد از حکومت آمریکا از این شبکه اخراج شد. شکتر چند ماه پیش برای نمایش جدیدترین فیلمش «صلاحهاي فريب» به ايران سفر نمود و در نشستی به سخنرانی درباره فیلم خود و وضعیت رسانههای آمریکا پرداخت. این کارگردان معترض آمریکایی فضای رسانهای آمریکا را بسته و محدود و رسانههای خبری این کشور را در کنترل شرکتهای بزرگ سرمایهداری دانست.
این كارگردان معترض آمريكايي با اشاره به وضعيت خبرنگاري و رسانهها در جامعه آمريكا گفت: با گذر زمان رفته رفته تعداد شركتهایي كه مسئوليت خبر رساني را در جامعه آمريكا بر عهده دارند كمتر ميشود و اكثر شركتهايي كه باقي ماندهاند از جناحهاي راستگرا و يا ميانهرو هستند و ديگر از كساني كه از سياستهاي آمريكا انتقاد كند كسي باقي نمانده است.
شكتر با طرح اين سؤال كه «چه گروههايي آمريكا را كنترل ميكنند، دولت آمريكا، شركتهاي چند مليتي و يا گروههاي منافع خاص؟» پاسخ داد: گروههاي منافع خاص هستند كه بيشترين قدرت را دارند و رسانهها نيز مجموعهاي از اين شركتها محسوب ميشوند.
وی به نقش رسانههای آمریکا در بیان حقایق جنگ عراق اشاره کرد و افزود: از آنجایی که رسانههای مهم و تاثیرگذار آمریکا توسط شرکتها و گروههای خاص اداره میشود اطلاعرسانی درستی پیرامون جنگ عراق انجام نشده و شاهد هستیم که قریب به اتفاق رسانههای ارتباط جمعی این کشور از حضور نظامیان آمریکایی در عراق حمایت میکنند.
شكتر ادامه داد: با گذشت زمان هدف رسانههای آمریکا از خبر رساني تبديل به پولسازي شد. به همين دليل نسلي در آمريكا به وجود آمده كه اخبار را نگاه ميكند اما هر چه بيشتر ميبييند، چيزي نميفهمد.
شکتر افزود: رسانههای آمریکا توسط افراد و گروههای بسیار قدرتمندی اداره و پشتیبانی میشوند که از جمله آنها میتوان به «رابرت مرداک» سرمایهدار یهودیالاصل استرالیایی اشاره کرد که با سرمایه فراوان خود با تمام توان در مقابل مردم این کشور و مخالفان خود ایستادگی میکنند. ولی با این وجود مردم آمریکا پیروزی را دور از دسترس نمیدانند.
وي با اشاره به بايكوت خبري خود از سوي شبكههاي خبري آمريكايي مانند CNN، BBC، فاكس نيوز و ساير شبكههاي آمريكايي گفت: هركجا از من دعوت شود حضور خواهم يافت، اما شبكههاي آمريكايي چنين كاري نميكنند. چرا كه در حال حاضر فضاي بستهاي در عرصه رسانهاي آمريكا حاكم است.
اين وضعيت در رسانههاي اينترنتي هم حاكم است. در شبكه موسوم به یوتیوب كه از بزرگترين شبكههاي اينترنتي است شما هيچ فيلم ضد آمريكايي را نمي يابيد. در اين شبكه صدها فيلم و تصوير با موضوع نقض حقوق بشر در ايران نمايش داده ميشود، اما كشتار ميليونها انسان غير نظامي به وسيله نظاميان آمريكايي و متحدان آنها در اين شبكه سانسور مي شود.
بزرگترين مقدسات غربي
در بسياري از كشورهاي غربي توهين كردن به مقدسات ديني و ارزشهاي انساني آزاد است، اما كوچكترين انتقاد و حمله به ارزشهاي صهيونيستي با تندترين مجازاتها روبه رو مي شود. يكي از اين مقدسات جعلي افسانه هولوكاست است.
به عنوان مثال اليور استون يكي از فيلمسازان برجسته هاليوود تنها به خاطر انتقاد بسيار كوچكي از استفاده نامناسب دولت آمريكا از هولوكاست، تحت فشار قرار گرفت و مجبور شد كه از حرف خود عذرخواهي نمايد. استون در مصاحبه خود گفته بود که تمرکز آمریکا بر هلوکاست باعث سیطره یهودیان بر رسانهها شده و اسرائیل سالهاست که سیاست خارجی آمریکا را به نابودی کشانده است.
اين خط قرمز در كشور فرانسه كه خود را مهد آزادي و دموكراسي مي داند بسيار پر رنگتر است. اين موضوعي است كه «پل اریک بلانور» مورخ و نویسنده فرانسوي چندي پيش به صراحت از آن سخن گفت. وي كه انتشار كتاب جديدش با عنوان «سارکوزی، اسرائیل و یهوديها» با محدوديتهاي فراواني در فرانسه مواجه شد در يادداشتي بر اين كتاب نوشت: «فروختن این کتاب در کتابفروشیهای فرانسه سخت است. از خوانندگانم میخواهم که پوزش مرا بپذیرند. توزیعکننده فرانسوی من با خواندن فصل نخست کتاب، از توزیع آن در فرانسه صرف نظر کرد. امروزه در فرانسه حرف زدن با آرامش و صداقت از اسرائیل غیرممکن شده است. این موضوع تابو است. هر کس به خودش اجازه دهد که دولت یهود را نقد کند، این خطر را برای خود ایجاد کرده تا «ضدیهود» لقب بگیرد. در «سرزمین مدافع حقوق بشر و آزادی بیان»، حرف زدن از اسرائیل جرم سختی در سیاست و تاریخ است. در فضاهای گفتوگوی آزاد، یک دیکتاتوری تفکر واحد ایجاد شده است...»
«دیودونه» کمدین معروف فرانسوی نيز سال گذشته به خاطر انتقاد از رژیم صهیونیستی و هولوكاست در فرانسه محاكمه شد. پایگاه اینترنتی کامن دریمز سال گذشته در گزارشی نوشت: این بازیگر کمدی سیاهپوست که نام کاملش «دیودونه امبالاامبالا» است پنجم ماه می2009 (15 اردیبهشت 1388)، به اتهام «یهودستیزی» مورد محاکمه قرار گرفت، به این دلیل که او در جریان نمایشی کمدی در 29 دسامبر 2008، در زنیت، یکی از بزرگترین سالنهای کنسرت پاریس، به یک «منکر هولوکاست» جایزهای اعطا کرده است.
شوراهای چندین شهر، تحت فشار گروههای یهودی فرانسوی مثل انجمن حمایت از جوامع یهود و کمیته نماینده مؤسسات یهودی در فرانسه و همچنین کنگره جهانی یهود و کنگره یهودیان اروپا (که از آزادی ما متنفر هستند)، سالنهای نمایش سراسر فرانسه را مجبور کردهاند که نمایشهای این کمدین را اجرا نكنند.
دیودونه نيز گفته بود: «يهودیان تمامی مقامهای استراتژیک در دولت ملی را تسخیر کردهاند و بنابراین دستور کار ملی را تحت کنترل دارند. به همین دلیل آنها نوعی مصونیت دارند که هرگونه انتقادی را یهودستیزی توصیف کنند. دسیسههای قدرت یهود باعث شدهاند که دولت فرانسه طرفدار اسرائیل شود حال آنکه اکثریت جامعه طرفدار فلسطین هستند و یهودیانی که به من انتقاد میکنند همگی تاجران بردهای هستند که اکنون کنترل رسانهها و بانکها را به دست گرفتهاند.»
مصادیق تقابل دولتهای غربی و اروپایی با «نظر مخالف» آنقدر زیاد است که میتوان درباره آن، کتابها نوشت. مثل اخراج «دیتر هانیتش» کاریکاتوریست قدیمی و مشهور روزنامه «زود دویچه زایتونگ» چاپ آلمان. وی به دلیل ترسیم کاریکاتوری در انتقاد از نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل و به اتهام یهودستیزی از این روزنامه اخراج شد. آن هم در شرایطی که در کاریکاتور او هیچ نشانی از نمادها و مقدسات دین یهود وجود نداشت! در 18 ماه مه سال 2011 «لارس فن تریر»، فیلمساز محبوب فرانسویها در کنفرانس خبری پس از نمایش فیلمش در جشنواره فیلم کن، شوخی کوچکی با اسرائیل کرد، مسئولان این جشنواره با صدور بیانیهای اقدام به اخراج وی از جشنواره کن کردند و حتی عذرخواهی وی را نپذیرفتند! خانم «اورسلاهافریک»، مورخ 89 ساله آلمانی به دلیل آنچه «انکار هولوکاست» لقب گرفت، به زندان محکوم شد «اورسولا هاوریک» مورخ 88 ساله آلمانی تنها به دلیل نقل قول از کتابی که اردوگاههای کار اجباری یهودیان در جنگ جهانی دوم را انکار کرده بود، به جرم «انکار هولوکاست»، در برلین محاکمه و به زندان محکوم شد!
شگفت آنکه نوشتن واقعیات درباره صهیونیسم و هلوکاست و جنایات اسرائیل در رسانههای اروپایی از جمله در فرانسه و آلمان، به بهانه واهی جریحهدار نمودن احساسات 15 میلیون یهودی، جرم محسوب شده و مجازات درپی دارد اما انتشار شنیعترین مطالب و موهنترین تصاویر در توهین به ادیان توحیدی و ابراهیمی به خصوص اسلام در مطبوعات و رسانههای اروپایی مانند کاریکاتورهای دانمارکی و یا وهن پیامبر مکرم اسلام در نشریه «شارلی ابدو» که احساسات یک میلیارد و نیم مسلمان را جریحهدار نمود، اشکالی نداشته و نشانهای از آزادی بیان محسوب شد!!
محدودیت علیه اقلیتها
طی سالهای اخیر، بارها از محدود بودن هنرمندان رنگین پوست و تبعیض علیه آنها در غرب شنیده یا خواندهایم.
«مرضیه هاشمی» مجری و مستندسازآمریکاییتبار شبکه پرس تیوی قبلا در مصاحبه با کیهان گفته بود: سانسور و سانسور کردن انواع مختلفی دارد. یک نوعش همین است که مثلابخشی از یک متن را میبرند. یک نوع دیگر هم هست که فرد برای پیشرفت در کارش نباید برخی مسائل را مطرح کند. در آمریکا، سانسور نوع دوم جریان دارد. مثلا در هالیوود، تنها به افرادی امکانات و تجهیزات نظامی ارائه میشود که در چارچوب خاصی کار کنند و اگر بخواهند خارج از این چارچوب کار کنند از آن امکانات محروم میشوند. برخی چیزها هم هست که در آمریکا اصلا امکان مطرح شدن ندارند.مثلا نمیتوان به طور مستقیم به اسرائیل یا به صهیونیستها انتقاد کرد. این موضوع در جایی نوشته نشده که فیلمسازان هالیوود نباید به این موضوعات بپردازند، اما همه میدانند که نباید سراغ چنین موضوعاتی رفت.
من خودم یک بار به جلسهای که توسط دفتر ارگ هولدر در شیکاگو برگزار شده بود رفتم. این جلسه درباره خشونت پلیس علیه سیاه پوستها بود. بعد از جلسه، نشست رسانهای برگزار شد. خبرنگارها سؤالهای الکی و پیشپاافتادهای میپرسیدند. اما وقتی من دو سؤال جدی مطرح کردم، پس از جلسه، فردی از دفتر ارگ هولدر من را مواخذه کرد که چرا چنین سؤالهایی پرسیده ام! چون در کشور آمریکا مسئولان عادت به شنیدن سؤال واقعی از خبرنگارها ندارند. همه فعالیتهای رسانهای در آمریکا ظاهرسازی است. در یک جلسه میبینید که 50 خبرنگار حضور دارند، اما هیچ کدام به اصل مسائل نمیپردازند.
وی درباره اینکه چرا مسلمانان نمیتوانند در آمریکا رسانه مستقل داشته باشند هم اظهار کرد: چون این گروهها در آمریکا فقط تا یک حد میتوانند پیشرفت کنند. ما نوع برخورد با «پرس تیوی» را دیدیم که وقتی رو به پیشرفت بود، پخش آن را قطع کردند. تازه این اتفاق در انگلیس افتاد، وگرنه در آمریکا از همان ابتدا اصلا اجازه پخش «پرس تیوی»
را ندادند. آنها جلوی هر چیزی که موثر است را میگیرند. مثل شبکه «آر تی» مسکو که وقتی دیدند دارد روی افکار عمومی در آمریکا تاثیر میگذارد جلوی پخشش گرفته شد.