یک ستاره از آن هزار
ستاره چهل و دوم: ستاره بیسر
ابوالقاسم محمدزاده
کم سن و سال بود و ریز نقش، اما سن کم و جثه کوچکاش، مانع حرکت روح بزرگش برای طی طریق و رسیدنش به مقصود نشد. بیقرار رفتن بود و رفت.
۲۷ مرداد ماه ۱۳۶۰ بود که از طریق بسیج، برای گذراندن دوره آموزش نظامی قبل از جبهه به پادگان بسیج مشهد (انتهای نخریسی مشهد) اعزام شد و ۲۵ شهریور همان سال، با آن که ۱۲ سال بیشتر نداشت، با رضایت کامل والدينش رهسپار جبهههای نبرد حق علیه باطل شد.
ایلام و مناطق عملیاتی جبهه میانی، مقصدش بود و در سنگرهای آنجا مستقر شد. او در اولین مرحله اعزام به مناطق جنگی، سه ماه در جبهه حضور داشت و از آب و خاک و مرزهای کشورمان پاسداری نمود.
محمد، بعد از اتمام ماموریتش به مشهد برگشت و تحصیلاتش را ادامه داد اما، ماه رمضان همان سال، حضور در جبهه و حضور در دانشگاه الهی را بر همه چیز مقدم دانست و به فرمان امامش، خمینی کبیر راهی مناطق جنگی شد و به خوزستان اعزام شد.
عملیات رمضان، میعادگاه او برای رویارویی اش با دشمن بعثی بود. در این عملیات حضور داشت و طی آن عملیات مجروح گردید و برای اقدامات درمانی به بیمارستان پشت جبهه منتقل شد.
مجروحیت او مانع حضورش در خطوط مقدم دفاعی نگردید و بعد از بهبودی نسبی، دوباره به جبهه اعزام شد و با تجربهای که از اعزامهای قبلی داشت، مصمم و استوار به ایلام رفت و از آنجا به دزفول اعزام شد و در قسمت دژبانی مشغول به انجام وظیفه گردید.
او، ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی که در فکه انجام شد، شرکت کرد و در این عملیات، با اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سرش به درجه رفیع شهادت نائل آمد و ستارهای شد در پهنه آسمان گلرنگ ایران اسلامی، تا چراغ راه نوجوانان این مرز و بوم باشد.
آری، روح بزرگ محمد، ستارهای شد که تا قیام قیامت خواهد درخشید تا چراغ راه همکیشان و هم سن و سالان خود باشد.
پیکر بدون سر او در مشهد مقدس تشییع و پس از طواف برگرد حرم ملکوتی امام رضا(ع) در بلوک 15 بهشت رضا(ع)، ردیف۲۵، شماره 25 به خاک سپرده و جاودانه گردید.
شادی روحش صلوات!
موضوع: دانشآموز شهید محمد آخوندی