kayhan.ir

کد خبر: ۲۵۲۸۴۷
تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۴۰۱ - ۱۸:۵۱
دلنوشته‌ای برای شهید آرمان علی‌وردی

زخم‌هایی برای نگفتن

 
 
دکتر مهدی جمشیدی
برادر جان!
 در عمق فتنه‌، چه «تقدیر غریبی» برایت رقم خورد. خدا تو را برای چنین صحنه‌ تلخ و عرصه‌ دردآوری انتخاب کرد. این تو بودی که می‌توانستی در چنین نقش دشواری، ظاهر بشوی و دشمن را سیه‌رو و ناکام بگذاری. مرحبا به مقاومتت.‌
 تو مقاومت را در وجود خون‌آلود و مجروح خویش، متجلّی و عیان کردی. اینک باید تو را «اسطوره‌ مقاومت» دانست. مقاومت باید در برابر بدن خون‌آلود و تن رنجورت، زانو بزند و شاعرِ عاجزِ انگشتر شکسته‌ات شود.
 برادر جان! در دل شهر، داغ «تنهایی» و «مظلومیّت» را دیدی و طعم «زخم‌ها» و «ضربه‌ها»ی سهمگین را چشیدی. دست تقدیر، تو را از دوستانت جدا کرد و به دست گرگ‌های خبیث سپرد تا در تنهایی‌ات، «قساوت‌شان» را در پیکر خونین تو نمایان سازند. و تو نشان دادی که شیاطین خیابانی، چه بی‌اندازه درّنده‌اند.
بردار جان! مقام تو، مقام «وفا» و «صدق» است. تو، مرد میدانی و مرد ایستادن و پشت‌نکردن و عهد نشکستن. «جان» دادی و «ایمان» نباختی. می‌خواستند از زبان یک طلبه‌ بسیجی، اهانت به آیت‌الله خامنه‌ای را به گوش دوست و دشمن برسانند، اما هرچه زدند و درد آفریدند و زخم نشاندند، کلامی از تو نشنیدند. داستان کربلا را نخوانده‌اند و نمی‌دانند انقلاب، حامیانی دارد که همچون اصحاب حسین، سخت‌تر از پاره‌های پولاد هستند. آن‌که «عهد خون» با ولیّ حقّ بسته است، از خون خویش دریغ نمی‌کند و از «مرگ» نمی‌هراسد. و سرانجام، پاداش مجاهدت، «شهادت» شد.
برادر جان! آرمان علی‌وردی! تو اتّفاق برآمده از انقلابی، نه آن قلاده‌‌شکسته‌های هرزه‌زبان در خیابان و دانشگاه.