حرمتشکنی در دانشگاه؛ افول جریان دانشجویی یا موجسواری کاسبان سیاسی؟ (بخش نخست)
شعارهای ساختارشکنانه دانشجویان حرکت در مسیر دشمن
رضا الماسی
من سه، چهار سال قبل از این گفتم که دانشجویان بایستى سیاسى شوند؛ و بعد هم علیه کسانى که دانشگاه را از سیاست دور کردند، تعبیر تندى کردم. یک سال بعد از آن، یا همان وقتها، در یک اجتماع دانشجویى گفتم که اشتباه نکنید؛ من که مىگویم فعّالیت سیاسى، معنایش این نیست که فعالیت سیاسى حتماً باید علیه دولت، علیه مسئولان و علیه نظام باشد. بعضى از بدخواهان، فعالیت سیاسى را اینگونه تعبیر مىکنند. فکر مىکنند فعّالیت سیاسى، یعنى سیاسیکارى! این، یک نوع سیاسیکارى و یک نوع تقلّب است که آدم تصوّر کند فعّالیت سیاسى در دانشگاه، فقط با بدگفتن و با فحّاشى کردن و با اهانت کردن به این و آن حاصل مىشود؛ نه. فعّالیت سیاسى، براى پیدا شدن قدرت تحلیل در دانشجوست. این دانشجو اگر قدرت تحلیل سیاسى نداشته باشد، فریب مىخورد و فریب خوردن دانشجو، درد بزرگى است که تحمّلش خیلى سخت است.
(رهبر معظم انقلاب – 22 اردیبهشت 1377)
دو سال گذشته به دلیل شرایط کرونایی دانشگاهها و مراکز آموزشی، مجازی شد و فرصت آموزش حضوری از دانشجویان و دانشآموزان سلب گردید. اما این همه تفاوت امسال با سال گذشته نیست.
پدران و مادرانی که با هزار امید و آروز توانستهاند فرزندشان را روانه دانشگاه کنند، قطعاً به خود میبالند که در مسیر رشد و بالندگی علمی فرزندشان و مراحل تحصیل او کم نگذاشتند و اینک دارند در سایه این ثمره شیرین و لذتبخش فرزندشان و راه یابی او به یکی از دانشگاههای کشور، حظی وافر میبرند.
اما با رخدادهایی که در برخی دانشگاههای کشور در یکی دو هفته اخیر صورت گرفته، والدین خبر ندارند که این فرزند دانشجویشان در دام چه توطئهای گرفتار آمده و وارد ماجراهایی شده که سرنخ آن در خارج از مرزهاست و سازی را مینوازد که توسط ایادی استکبار در خارج از کشور کوک شده است!
شعارهای رکیک و خارج از عرف اخلاقی تعدادی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف و برخی دیگر از دانشگاههای مطرح کشور در هفتههای گذشته نشان داد که از یک طرف برنامهریزی دشمنان بیرونی و عوامل داخلی آنان در سوءاستفاده از فضای علم و دانش هدفمند بوده و از طرف دیگر ضرورت هوشیاری و آگاهی هرچه بیشتر دانشجویان کشورمان، خصوصاً ورودیهای سال جدید را دوچندان میکند.
جنبش دانشجویی، نظاممند و اخلاقمدار
فارس در گزارشی درباره اتفاقات اخیر در برخی دانشگاههای کشور مینویسد: با نگاهی به تاریخچه جنبشهای دانشجویی در ایران در مییابیم که همیشه دانشجو یک فرد مطالبهگر بوده است و حاکمیت پاسخگو. و در طی سالیان متمادی شعارهای دانشجویان، طرفدار هر طیف و دیدگاه سیاسی، از چارچوبهای عرف و اخلاق فراتر نرفته است.
از زمان شکلگیری دانشگاه تهران به عنوان اولین دانشگاه ملی ایران تا کنون، هیچگاه نخواندیم و ندیدم که بگویند دانشجویان برای مطالبه امری از حاکمیت، شعارهای وقیحانه سردادند.
در ادوار مختلف جنبشهای دانشجویی، به طور کلی میل به رادیکالیسم و شعارهای عدالت طلبانه اجتماعی، استعمارستیزی و دشمنی با امپریالیسم و مخالفت با صبغه دست نشاندگی و وابستگی حکومت محمدرضا شاه از مولفههای اصلی حاکم بر جنبشهای دانشجویی در قبل از انقلاب بود.
سالهای مابین 1350 تا 1357 یکی از دورههای اوج فعالیتهای دانشجویی با گرایشهای اسلامی است. در این دوره با توجه به رشد کمّی نظام آموزشی و افزایش تعداد دانشجویان همچنین تغییر بافت طبقاتی و فرهنگی دانشجویان بر وزن و اقتدار طیف نیروهای مذهبی فعال در دانشگاهها افزوده شد. از جمله دیگر دلایل مهم تشدید فعالیتهای دانشجویان با گرایشهای دینی فعالیت و نفوذ کلام اندیشمندان و روحانیون مسلمان در فضای دانشگاهها بوده است.
فعالیتها و تلاش شخصیتهای فرهیختهای نظیر آیتالله شهید دکتر مرتضی مطهری، آیتالله شهید دکتر محمد مفتح، آیتالله طالقانی، علامه جعفری و... قبل از انقلاب اسلامی، فضای عمومی و سیاسی کشور و همچنین فضای سیاسی دانشگاهها را با سرعتی محسوس به سمت گرایشهای اسلامی پیش برد.
بعد از انقلاب هم مطالبه دانشجویان از دولتهای مختلف شکلی جدیتر به خود گرفت و رهبر معظم انقلاب در سال1372 با صراحت از سیاسی شدن دانشگاهها سخن گفتند و تاکید داشتند که دانشجویان باید مطالبهگر باشند و در سال 81 توصیه جدی بر تشکیل «کرسیهای آزاداندیشی» را مطرح کردند و توصیه به شنیدن نظر مخالف در چارچوبهای نقد علمی و سازنده کردند. اما در حال حاضر، جنبش دانشجویی تأثیرگذارتر و تعیینکنندهتر از قبل است. در این جریان، جنبش دانشجویی نسبت به فضای عمومی جامعه دارای استقلال عمل بیشتر و فعالیت تعیینکنندهتر در نتیجه بازی و فضای سیاسی کشور است و انتظار از دانشجویان نیز به مراتب بیشتر است و کمترین انتظار، آگاهی و هوشیاری هر چه بیشتر دانشجویان در برابر توطئههای دشمنان و در یک کلام داشتن « بصیرت» است.
با تأسیس مراکز آموزش عالی و به طور مشخص دانشگاه تهران در سال 1313 شمسی که طی آن گروهی از جوانان در مکانی علمی گرد هم آمدند، فرصت و مجالی شد که بخش مهمی از تحولات سیاسی، اجتماعی کشور در مکانی با نام «دانشگاه» شکل بگیرد. این فعالیت با گسترش مراکز عملی و در گذر زمان نظاممند شده و مفهومی با نام جنبش دانشجویی در قاموس سیاسی کشور پدید آمد. آغاز دور جدید جنبش دانشجویی را میتوان از 1320 و تبعید رضا شاه از کشور دانست که نهایتاً به کودتای 28 مرداد 1332 ختم شد.
گرایشهای مارکسیستی، ناسیونالیستی و اسلامی از جمله گرایشهایی است که در جنبشهای دانشجویی از آغاز تا کنون وجود داشته و در هر برهه از زمان متاثر از یکی از این گرایشها بوده است.
مهمترین گرایش در میان دانشجویان، گرایش اسلامی بود که از آغاز این جنبش شکل گرفت و بیشتر به منظور مقابله با تبلیغات ضد دینی برخی فرقههای سیاسی و شبه دینی از جمله مارکسیستها و بهائیان اقداماتی انجام داد و فعالیت عمدهاش را در راه مبارزه با فرقههای یاد شده صرف نمود.
قداست علمی و اخلاقی دانشگاه
به اذعان اساتید و فعالان دانشگاهی، نباید اجازه داد قداست علمی و اخلاقی و اعتبار و خوش نامی جامعه نخبگی دانشگاهها با برخی رفتارهای تحمیلی از بیرون دانشگاه مخدوش شود.
این در حالی است که برخی تجمعها در دانشگاههای مطرح کشور در دو سه هفته قبل به قدری تاسف بار بوده که نمیتوان جزئیات آن را خیلی شرح داد.
به عنوان نمونه؛ در تجمع برخی از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، شعارهای رکیکی شنیده شد که توسط معترضان به طور هماهنگ و مداوم فریاد زده میشد. شعارها به قدری زشت بود که حتی بسیاری از رسانههای ضدانقلاب نیز به صلاح خود ندیدند این شعارها را در خروجی خود منتشر کنند.
محمد رحیمی از فارغالتحصیلان این دانشگاه در اینباره در فضای مجازی مینویسد: «ویدئوی فحاشی رکیک در دانشگاه شریف را دیدید؟ من که دانشجوی این دانشگاه بودم واقعا از مردم که مالیات میدهند تا هزینه این هتاکان شود خجالت کشیدم. تازه اینها ورژنِ «نخبگانیِ!» مخالفان جمهوری اسلامی هستند.»
رحیمی ادامه میدهد: «این فاجعه و فحاشیهای بیشرمانه و بیسابقه جمعی از دانشجویان هتاک در دانشگاه شریف (که سطح آن برای لمپنترین مخالفین جمهوری اسلامی هم قفل است) زمانی اتفاق افتاد که هنوز هیچ مواجهه امنیتی و انتظامی چه بیرون دانشگاه و چه درون دانشگاه رخ نداده بود.»
شعارها به قدری تند و زننده بود که حتی برخی اساتید این دانشگاه که نظراتشان به دانشجویان معترض نزدیک بود نیز به تندی نسبت به این اتفاقات واکنش نشان دادند.
دکتر محمدباقر شمساللهی، استاد برق دانشگاه شریف در یادداشتی با عنوان «یکشنبه ننگین» علاوهبر مواضع گذشته خود مینویسد: «هتاکیها و فحاشیهای رکیک ناموسی در تجمع بعد از ظهر معترضین در کنار درب جنوبی نیز لکه ننگی بر ساحت فرهنگ و اخلاق در دانشگاه ما است.»
وحید کریمیپور دیگر استاد دانشگاه شریف که پیشتر نظراتش با دانشجویان تجمعکننده قرابت داشت، در مطلبی با عنوان «چگونه یک جنبش میتواند به انحطاط کشیده شود» مینویسد: «من نمیفهمم که چگونه یک جوان تحصیل کرده میتواند در جنبشی که برای احترام به زنان آغاز شده، کنار یک همکلاسی دختر بایستد و چنین زبانی را برای بیان خشم خود به کار ببرد.»
تربیت تک بعدی و انحطاط فرهنگی
سید محمد امین صبحدل از ادوار تشکلهای دانشجویی این دانشگاه در توضیح علت این اتفاق در دانشگاه شریف به فارس میگوید: «به نظر میرسد اتفاقات اخیر 3 دلیل اساسی دارد؛ دلیل اول این است که گستردگی و گسترش بیش از حد شبکههای اجتماعی در فضای دانشجویی، پارامترهای اخلاقی را کاملاً زیر سؤال برده و مجموعاً اثرات اخلاقی منفی گذاشته است.»
صبحدل همچنین زوال برخی اساتید را دلیل دوم این اتفاقات دانسته و اظهار میدارد: «اساتید ما در دانشگاه شریف در انزوا قرار گرفتهاند و سعی میکنند بیشتر به مقالات خود بپردازند و آن نقش مربیگری و تربیتی که یک استاد باید داشته باشد را ایفا نمیکنند. اساتید باید به میدان بیایند و تشکیل گفتمان بدهند اما روز به روز فاصله خودشان را از دانشجویان بیشتر میکنند.»
این دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف با بیان اینکه کاهش برنامههای گفتمانی دلیل سوم این اتفاقات است، توضیح میدهد: «در طی سالهای گذشته رهبر معظم انقلاب به کرسیهای آزاداندیشی و بحث و مناظره تاکید داشتند اما ما به آن سمت نرفتیم؛ یا اگر هم رفتیم صرفاً محدود به سلبریتیهای فکری و افرادی که دنبالکننده زیادی دارند شدهایم. در صورتی که در دهههای 70 و 80 اوج مناظرات دانشجویی بوده است.»
سید جواد حسینی، جامعهشناس سیاسی و استاد دانشگاه نیز در این باره میگوید: «ما شاهد یک لمپنیسم در فضای اعتراضی هستیم. جریان دانشجویی یک جریان بسیار مهم و ریشهدار و میراثدار یک فرهنگ اعتراضی و انتقادی است. من بعید میدانم این افرادی که در دانشگاه شریف این کنش را از خودشان نشان دادند دانشجو بوده باشند یا نسبتی با جنبش دانشجویی داشته باشند.»
حسینی ادامه میدهد: «حقیقتا تاریخ جریان دانشجویی بعد از این اتفاقات وقیح به دو نیمه تقسیم میشود. واقعا ما نمیتوانیم این رفتار را در فضای دانشجویی کشور تحمل کنیم. تبدیل شعار به الفاظ رکیک در فرهنگ ایرانی و اسلامی یک افت جریانی است.» این جامعهشناس سیاسی در توضیح علت این مسئله میگوید: «یکی از مهمترین دلایل این لمپنیسم، تاثیرپذیری از رسانههایی است که تلقی فضای دانشجویی کشور را نسبت به آینده کشور با مفهوم ناامیدی همراه کرده است. یعنی این رسانهها، دانشجوی دانشگاه شریف را که یکی از بهترین دانشگاههای کشور است به نقطه ناامیدی میکشاند. این تلقی سبب میشود فرد در کنش سیاسی و رفتاری خود متوسل به یک هیجان گفتاری بشود که فکر میکنم میراثداران جریان دانشجویی این اتفاق را نپذیرند. من انتظار دارم به زودی یک واکنش و مرزبندی و برائت جویی از این ماجرا اتفاق بیافتند چون واقعا در تاریخ جنبش دانشجویی این لکه ننگ اتفاق نیفتاده بود.» به نظر میرسد آنچه امسال در اولویت جدی نظام آموزش عالی کشور باید قرار گیرد فراهم کردن یک جهش جدی و ضروری در حوزه تربیتی و اندیشهای است که مقدمه چنین جهشی میتواند فعال کردن کرسیهای آزاداندیشی باشد. کرسیهایی که رهبرانقلاب بارها و به طور مستمر برای برقراری آنها تاکید داشتند.