و غرق درددلی ساده بود دخترک تو... (به جای گفت و شنود)
این روزها که چشمها در غم جانکاه شهادت زائران حرم حضرت شاهچراغ(ع)، اشکبار است و دلهای داغدار انتقام خونهای پاک به ناحق ریخته را میطلبند، این ستون را -با توجه به محدودیت آن- به ابیاتی از سرودههای سه تن از شاعران متعهد کشورمان اختصاص میدهیم... سرودههایی در سوگ زائران شهید؛
نقاره میزنند... چه شوری به پا شدهست؟
نقاره میزنند... که حاجتروا شدهست؟
نقاره میزنند... نوای جنون کیست؟
بر سنگفرش صحن حرم خط خون کیست؟
آهنگ دیگریست که نقاره میزند
خون کبوتریست که فواره میزند
هنگامه تقرب حبلالورید شد
آنکس که داشت نذر شهادت شهید شد...
عشاق دوست غسل زیارت به خون کنند
سرمست عطر یار، هوای جنون کنند
چاقوی کفر در کف تکفیر برق زد
جادوی غرب، شعله به دامان شرق زد
گر ابنملجمی به مرادی رسد چه باک؟
حاشا که اوفتد علم «یا علی» به خاک
محمدمهدی سیار
***
گیجید هنوز؟ فصل تردید گذشت
هر قصه که گفتید و شنیدید گذشت
داعش به چراغ سبزتان هار شده
از این همه خون چگونه خواهید گذشت؟
ایران عزیز، استوار است و نجیب
تا چند چنین دروغ و دشنام و فریب
بهتان زدهاند، گاه و گاهی دشنه
یا شاهچراغ! ما غریبیم، غریب
هم دشنه به دوستان میهن زدهاند
هم چشمک تازهای به دشمن زدهاند
در ریختن این همه خوناند شریک
آنان که به هر دروغ دامن زدهاند
سرتاسر عمرتان به تردید گذشت
عمری که به پوشاندن خورشید گذشت
ای جرأت داعش از شما! وایِ شما!
از این همه خون چگونه خواهید گذشت؟
میلاد عرفانپور
***
ای دل تو چگونه نشکنی با این داغ؟
آتش زده باز دست دشمن بر باغ
یک زخم دگر به زخممان افزودند
با این خبری که آمد از شاهچراغ
دیدید چه بود عاقبت نیتتان
امروز رسیدید به عافیتتان؟
در شاهچراغ سیل خون جاری شد
ای معترضان کجاست ملیتتان؟
سیده فرشته حسینی
***
نشسته است به خون چادر سیاه و سپیدت
رسیده اول پاییز، صبح روشن عیدت
نشسته بودی و چشمت به بارگاه زلالی...
زلال مثل همان اشکهای سرخ و سپیدت
و غرق درددلی ساده بود دخترک تو...
رسید پیک شهادت و بیحساب خریدت
زن شهید! زن زندگی! چه آخر خیری!
تمام معنی آزادی است وصف شهیدت
سلام من به تو! امشب بهشت منتظر توست
بهای چادر خونین توست صبح امیدت
حامد اهور