شاهدان در قیامت از منظر قرآن
آيت الله جعفر سبحاني
معمولاً در دادگاهها شاهدان عيني به سود يا زيان طرف گواهي ميدهند و پس از طي مراحلي، حكم دادگاه صادر ميشود. بر اين اساس نيز در روز رستاخيز شاهداني بر جرائم اعمال انسانهاي گنهكار گواهي ميدهند.
قرآن روز رستاخيز را محكمه الهي و روزي كه شاهدان به پا ميخيزند معرفي كرده است، چنانكه ميفرمايد:
«روزی که گواهان به پا میخیزند»(1)
و در آيه ديگر مضمون شهادت آنان را بيان كرده ميفرمايد: «مجرمان بر پروردگار خود عرضه ميشوند و گواهان ميگويند آنان كساني هستند كه به پروردگار خود دروغ گفتند.»(2)
ماهیت شاهدان
گواهان روز رستاخيز به دو گروه تقسيم ميشوند:
۱ـ شاهدان عيني خارجي (خدا و پيامبران و...).
۲ـ گواهان داخلي (اعضای بدن مجرم)
در اينجا ميتوان از نوع ديگر از شهادت نيز نام برد هر چند خود بحث جداگانهاي دارد و آن مسئله تجسم اعمال است.
مقصود از «تجسم اعمال» اين است كه اعمال انسان اعم از نيك و بد در سراي ديگر جلوه خاصي دارند، افعال نيك انسان به صورت موجودات زيبا و دلنشين خود را نشان ميدهند و گناهان انسان به صورت موجودات مهيب و كريه مجسم شده و در حالي كه خود يك نوع كيفر براي مجرم به شمار ميروند، بر جرائم او نيز گواهي ميدهند.
الف) شاهدان عيني خارجي
نخست به تبيين شاهدان خارجي ميپردازيم كه در آيات قرآن به آنها اشاره شده است.
۱ـ خداوند بزرگ
نخستين شاهد بر كردارهاي انسانها خداي بزرگ است كه چيزي بر او در جهان پنهان نيست،چنانكه ميفرمايد:
« چرا نسبت به آيات الهي كفر ميورزيد، با آنكه خدا بر اعمال شما شاهد و گواه است.»(3) و در آيه ديگر ميفرمايد:
« خداوند روز رستاخيز ميان آنان داوري ميكند، خدا بر همه چيز شاهد و گواه است.»(4)
و در آيه ديگر ميفرمايد:
« به سوي ما است بازگشت آنان، آنگاه خدا بر آنچه انجام ميدهند، گواه است.»(5)
۲ـ پيامبران الهي
قرآن به روشني يادآور ميشود كه در روز قيامت، فردي از هر امت بر اعمال آنان گواهي ميدهد، چنانكه ميفرمايد:
«چگونه ميشود آنگاه كه از هر امتي گواهي بياوريم و تو را نيز بر آنان (گواهان) شاهد بياوريم»(6)...
در آيات ديگر نيز به صورت كلي يادآوري شده است كه بر هر امتي شاهد و گواهي هست.(7)
ولي مفسران گواه هر امت را پيامبر آن امت دانستهاند و دلیل اين مطلب آن است كه قرآن حضرت مسيح را شاهد امت خويش معرفي كرده است،آنجا كه ميفرمايد:
«هيچ اهل كتابي نيست مگر اينكه به عيسي پيش از مرگ او ايمان ميآورد، عيسي در روز قيامت بر عليه آنان شهادت ميدهد.»(8)
بنابراين ميتوان شاهد هر امت را پيامبر آن امت دانست.
در اينجا مطلب ديگري نيز قابل توجه است و آن اينكه در آيه گذشته (وجِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً) خود پيامبر گواه (بر آنان) معرفي شده است، اكنون بايد ديد مقصود از آنان كيست؟
آيا مقصود گواه بودن بر پيامبران پيشين است كه در حقيقت پيامبران شاهدان امت خويش بوده و پيامبر اسلام شاهد بر شهود ميباشد و يا مقصود شهادت پيامبر اسلام بر امت خويش است؟
در اينجا دو احتمال وجود دارد، مرحوم طبرسي همان احتمال نخست را ذكر كرده و از احتمال دوم ذكري به ميان نياورده است و از اينكه در آيه، كلمه «هولاء» بهكار برده (وجِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً) ميتوان گفت كه مقصود همان امت خود پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ است.
علم گسترده شهود
اين آيات از علم گسترده و همهجانبه «شاهدان» پرده برميدارد و اينكه شاهدان امتها از كارهاي ظاهري و باطني آنان آگاه ميباشند، زيرا «اَداِء» شهادت فرع «تَحمُلّ» آن است و شهادت به حكم اينكه به معني شهود و حضور است مستلزم آن است كه شاهد نزد مَشهُود بِهْ (كاري كه بر وقوع آن شهادت ميدهد) نوعي حضور داشته باشد، اكنون سؤال ميشود آيا با علم عادي ميتوان بر جميع اعمال يك فرد كه به صورت پنهان و آشكار در تمام مدت عمر خود انجام داده است شهادت داد؟
بنابراين بايد بگویيم: پيامبران در پرتو احاطه بر افعال ظاهري و باطني افراد به چنين شهادتي موفق ميشوند.
شگفتآور اينكه پيامبران نه تنها بر اعمال انسانهاي معاصر خود گواهي ميدهند، بلكه بر اعمال مجموع افراد امت كه چه بسا پس از رحلت پيامبر چشم به جهان گشوده و زندگي را آغاز كردهاند، گواهي خواهند داد.
از اينجا ميتوان پايه گستردگي علم پيامبران و احاطه غيبي آنان را نسبت به امتهاي خود به دست آورد و بر خلاف انديشه گروهي از كوتهفكران كه علم انبياء را به دائره محدودي منحصر ميكنند اين آيات بر خلافانديشه آنان گواهي ميدهد.
۳ـ پيامبر اسلام
به حكم آيات گذشته،پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ بر اعمال امت خود گواهي ميدهد ولي در اين خصوص آياتي وارد شده است كه به همين جهت آن را جداگانه مطرح کردیم.
قرآن كريم در اين باره ميفرمايد:
«طريقه و راه پدرتان ابراهيم (را پيروي كنيد)، او شما را در زمانهاي پيش مسلمان ناميده است و در اين مورد پيامبر بر شما گواه است و شما نيز گواهان بر مردم ميباشيد.»(9)
و در آيه ديگر ميفرمايد:
« شما را امت برگزيده قرار داديم تا بر مردم شاهد و گواه باشيد و پيامبر نيز بر شما شاهد و گواه باشد.»(10)
در برخي از آيات قرآن، پيامبر گرامي شاهد و مبشر معرفي شده است،آنجا كه ميفرمايد:
« اي پيامبر، ما تو را گواه و نويد دهنده برانگيختيم.»(11)
ممكن است مقصود از اين شاهد، شهادت بر اعمال در روز رستاخيز باشد.
با توجه به اينكه اداي شهادت فرع تحمل آن است اين آيات خود گواه روشني بر وسعت و گستردگي علم پيامبر اسلام بر اعمال ظاهري و باطني امت اسلامي ميباشد.
۴ـ گواهي دادن افرادي از امت اسلامي
از برخي از جملههاي آيات گذشته استفاده ميشود كه امت اسلامي نيز جزء گواهانند، مثلاً در آيه 143 سوره بقره يادآور ميشود كه ما شما را امت برگزيده قرار داديم تا شاهد و گواه بر مردم باشيد، در اينجا اين سؤال مطرح ميشود كه آيا همه امت اسلامي شاهد و گواه ميباشند، در اين صورت مشهود عليه كيست؟
آيا ميتوان گفت شهود، همه امت اسلامي و مشهود عليه، امتهاي پيشين ميباشند؟ يا ناچاريم بگویيم برخي از امت اسلامي بر برخي ديگر شهادت ميدهد و در نتيجه همه امت اسلامي به نوعي شاهد و به نوعي مشهودعليه ميباشند.
گذشته از اين، سؤال ديگري نيز در اينجا مطرح است و آن اينكه بيشتر امت اسلامي بسان امتهاي پيشين به حكم آيه قرآن «وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ»؛ اكثر آنان را سپاسگزار نمييابي (12)، فاقد شرط اداء شهادت ميباشند.
به تعبير امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ
در ميان امت اسلامي كساني هستند كه شهادت آنان بر يك دسته سبزي و يا يك كيلو خرما(13) پذيرفته نميشود، چگونه ميتوان گفت همه امت اسلامي شاهدند.
با توجه به نكات ياد شده چارهاي جز اين نيست كه بگوئيم: مقصود از «جعلناكم» همه امت اسلامي نيست بلكه مقصود آن طبقه بلند پايه از امت است كه از هر نظر شايستگي گواهي دادن را دارند و در روايات اسلامي بر پيشوايان معصوم تطبيق شده است.(14)
ممكن است گفته شود كه اگر مقصود پيشوايان معصوم است چرا شهادت را به همه امت اسلامي نسبت داده ميفرمايد:«لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ»؟
ولي پاسخ اين سؤال با توجه به نظائر آن در قرآن روشن است، قرآن همه بنياسرائيل را «مَلِك» (فرمانروا) معرفي كرده ميگويد: نعمتهاي خدا را بهياد آوريد، آنگاه كه در ميان شما پيامبراني برانگيخت و شماها را فرمانروايان قرار داد.(15) در حالي كه همه بنياسرائيل فرمانروا نبوده و تنها برخي از آنان مانند داود و سليمان فرمانروايي داشتهاند ولي حكومت و فرمانروايي را به همه آنان نسبت داده است، از اين جهت بايد گفت مقصود از شهادت دادن امت اسلامي خصوصاً بر اعمال ظاهري و باطني، شهادت آن گروهي است كه از علم گستردهاي برخوردار هستند و اين گروه جز پيشوايان معصوم كسي نيست و اگر بخواهيم در اين مورد طبقه ديگر از افراد امت را نيز وارد كنيم، يعني آنان كه از نظر تقوا و طهارت در درجه بالايي قرار دارند، ناچاريم براي آنان علم وسيعي قائل شويم كه بر اعمال پنهاني ديگران نيز آگاه بوده و بتوانند بر آن نيز گواهي دهند و يا لااقل شهادت آنان را به اعمال ظاهري آن هم در مورد افراد معاصر با خود اختصاص دهيم.
البته اين بحث دامنه گستردهاي دارد كه بايد تحت عنوان «حقيقت شهادت و شاهد» در قرآن، مورد بررسي قرار گيرد.
۵ـ فرشتگان ناظر بر اعمال
گواهان ديگر فرشتگاني هستند كه در دنيا ناظر بر اعمال افراد بوده و در قيامت با آنان وارد دادگاه الهي ميشوند. يكي از فرشتگان مأمور جلب مجرم به دادگاه است و ديگري گواه بر اعمال او چنان كه ميفرمايد:
«هر انساني در حالي كه با او مأموري و گواهي همراه است وارد ميشود، به او گفته ميشود تو از سراي ديگر غافل بودي، پرده را كنار زديم، امروز بينايي تو تيز است و يكي از دو فرشته همراه مجرم ميگويد حساب او پيش من حاضر است.»(16)
اميرمؤمنان(ع) پس از ذكر آيه ياد شده ميفرمايد:
«سَائِقٌ يَسُوقُهَا إِلَى مَحْشَرِهَا وَ شَاهِدٌ يَشْهَدُ عَلَيْهَا بِعَمَلِهَا»؛ مأموري كه گنهكار را به سوي محشر (محكمه الهي) هدايت ميكند و فرشتهاي كه (در دنيا) شاهد اعمال او بوده و در آن محكمه عليه او شهادت ميدهد.(17)
در آيات ديگر نيز به شهادت فرشتگان اشاره شده است، چنانكه ميفرمايد:
«هيچ سخني را نميگويد مگر اينكه در كنار آن نگهبان حاضري است.»(18)
و باز ميفرمايد: « براي شما نگهباناني گمارده شده است، نويسندگاني گرانقدر، آنچه را كه انجام ميدهيد ميدانند.»(19)
۶ـ زمين يا مكان انجام عمل
يكي از گواهان،نقطهاي است كه كار خوب يا بد در آن انجام ميگيرد.
قرآن در اين مورد ميفرمايد:
« در چنين روزي زمين از حوادثي كه در آن رخ داده است خبر ميدهد، زيرا پروردگارش به آن وحي نموده و او را آگاه کرده است.»(20)
در اينكه زمين از چه چيز خبر ميدهد در آيه مطلبي ذكر نشده است ولي با توجه به اينكه آيه ناظر به برانگيخته شدن انسانها در قيامت ميباشد و اينكه آنان كردارهاي خود را خواهند ديد، روشن ميشود كه اخبار زمين مربوط به كارهايي است كه انسانها روي آن انجام دادهاند، خواه كارهاي نيك و خواه كارهاي بد، از اين جهت به دنبال آن، مسئله كيفر و پاداش اعمال انسان را مطرح کرده ميفرمايد:
«در اين روز انسانها (پس از محاسبه) گروه گروه بر ميگردند، تا اعمالشان به آنان نشان داده شود، پس هر كس بهاندازه سنگيني ذرهاي كار نيك انجام داده است، آن را ميبيند و هر كس بهاندازه سنگيني ذرهاي كار بد انجام دهد، آن را خواهد ديد.»(21)
ناگفته پيداست كه همه اجزاء زمين بر افعال يك انسان گواهي نميدهند، بلكه نقطهاي كه انسان در آن، كار نيك و بد انجام داده است، همان نقطه به شهادت بر ميخيزد و روايات نيز بر اين مطلب گواهي ميدهند.
امام صادق ع) در پاسخ پرسش كسي كه سؤال كرد آيا نمازهاي نافله را در يك جا انجام دهم يا در جاهاي مختلف؟ فرمود در جاهاي مختلف، تا اين مكانها در روز رستاخيز به نفع تو گواهي دهند.(22)
درباره شهادت مكان بر اعمال انسان در قيامت روايات بسياري وارد شده است كه در كتابهاي حديث در ابواب مربوط به نمازهاي واجب و مستحب، حج، جهاد، امر به معروف و نهي از منكر و... موجود هست و بررسي آنها بحث جداگانهاي را ميطلبد. از پيامبر گرامي(ص) روايت شده است كه فرمودند روز قيامت زمين بر اعمال هر مرد و زني كه در آن انجام داده است گواهي ميدهد و ميگويد او فلان عمل را در فلان روز انجام داده است.(23)
بنابراين در اينكه از ديدگاه قرآن و روايات اسلامي، يكي از شاهدان در قيامت، مكان انجام گرفتن عمل است جاي ترديد نيست آنچه در اينجا توجه انسان را به خود جلب ميكند اين است كه مكان كه فاقد حس و ادراك است چگونه ميتواند اعمال انسان را درك کند و در سراي ديگر بر آن گواهي دهد؟
پاسخ اين است كه اين نوع آيات و روايات و نيز آيات و روايات ديگر از اين قبيل ما را به يك حقيقت رهنمون مي کنند و آن اين كه تمام موجودات از نوعي ادراك برخوردارند و ميزان درك و آگاهي آنها بستگي به ميزان درجه وجودي آنها دارد، چنانكه قرآن كريم در جاي ديگر ميفرمايد:
«هيچ موجودي نيست مگر آنكه خدا را تسبيح ميگويد ولي شما تسبيح آنان را درك نميكنيد.»(24)
اين مطلب از نظر مباني حكمت متعاليه در فلسفه اسلامي امري مسلم و غير قابل ترديد است و اين خود از امتيازات و شگفتيهاي قرآن است كه از يك واقعيت بسيار دقيق پرده برداشته است، آن هم در زماني كهانديشه بشر كمترين توجهي به اين نوع مطالب دقيق نداشته است.
۷ـ شهادت زمان يا گردش شب و روز
اگر مكان به حكم آيات قرآن بر اعمال انسان گواهي ميدهد، زمان و روز و شب نيز بسان مكان گواهي خواهند داد.
امام صادق(ع) ميفرمايد: آنگاه كه روز آغاز ميشود به فرزندان آدم چنين خطاب ميكند: كار نيك انجام ده تا من در روز رستاخيز به سود تو گواهي دهم،من موجود ناپايدارم، در گذشته نبودهام و در آينده نخواهم بود و آنگاه كه تاريكي شب فرا مي رسد، شب نيز همين خطاب را دارد.(25)
۸ـ گواهي دادن قرآن در رستاخيز
از برخي از روايات استفاده ميشود كه قرآن در روز رستاخيز به صورت انساني مجسم ميشود و خدا به او خطاب ميكند كه بندگان مرا چگونه ديدي؟ (با تو چگونه رفتار كردند؟)
او در پاسخ ميگويد: پروردگارا گروهي از آنان مرا حفظ كرده و چيزي از من ضايع نكردند و برخي از آنان مرا ضايع کردند، حق مرا سبك شمرده و به تكذيب من برخاستند و من حجت تو بر تمام خلق ميباشم.
در اين هنگام خطاب ميآيد: به عزت و جلالم سوگند به خاطر تو گروه نخست را بهترين پاداش و گروه ديگر را به عذاب دردناك كيفر خواهم داد.(26)
۹ـ نامه اعمال
يكي از گواهان در روز محشر خود نامه اعمال است كه در آن خوبيها و بديها منعكس ميباشد و قرآن در آيات مختلفي به وجود چنين صحيفه تصريح مي کند، آنجا كه ميفرمايد:
«بگو خداي من در بياثر ساختن مكر و حيله آنها سريعتر از آنان است، فرستادگان ما تمام نقشههاي (اعمال) شما را مينويسند.»(27)
در آيه ديگر ميفرمايد:
«آيا آنان گمان ميكنند كه ما سخنان پنهاني و آهسته آنان را نميشنويم؟ آري فرستادگان ما نزد آنان كارهاي آنها را مينويسند.»(28)
در اين دو آيه هر چند سخن از نگارش سخنان و يا اعمال آشكار و پنهان افراد است و به گواهي دادن آن در روز قيامت اشارهاي نشده است ولي به طور مسلم اين نگارش به خاطر احتجاج با آنها است و لذا در برخي از آيات درباره موقعيت صحيفه اعمال چنين ميفرمايد:
«و صحيفه اعمال در برابر مجرمان قرار ميگيرد و آنان از ديدن آن خائف و ترسان ميشوند.»(29)
و در آيه ديگر ميفرمايد:
«روز قيامت طرفداران باطل زيانكارند، هر امتي را مينگري كه به زانو درآمده است و به سوي كتابش (نامه اعمال) خوانده ميشود، به آنان گفته ميشود اين كتاب ما است كه به حق بر عليه شما سخن ميگويد.»(30)
شگفت اينجاست كه صحيفه اعمال، چنان كارهاي ريز و درشت را ضبط كرده است كه فرد مجرم از ضبط آن انگشت حيرت به دندان گرفته ميگويد:
«چگونه اين كتاب، هيچ ريز و درشتي را فرو گذار نكرده و همه را برشمرده است.»(31)
و از آيات ديگر استفاده مي شود كه نامه اعمال هر انساني به گردن وي آويخته ميشود، چنانكه ميفرمايد:
«نامه اعمال هر انساني را به گردن او ميآويزيم و روز قيامت به صورت كتابي بيرون ميآوريم و او آن را گشاده مييابد.»(32)
ممكن است گفته شود چگونه صحيفه اعمال،خود گواه بر جرائم گنهكار ميباشد؟ زيرا نامههاي اعمال چيزي از قبيل پروندههايي است كه در محكمههاي دنيا براي بزهكاران تشكيل ميدهند و آنچه در پرورنده مكتوب است در حد اتهام و ادعا است و فرد مجرم ميتواند در برابر آن از خود دفاع كند و اثبات آن تنها از طريق گواهان با صلاحيت ممكن است.
در پاسخ يادآور ميشويم هر يك از شاهدان در قيامت موقعيت ويژهاي دارد، موقعيت نامههاي اعمال اين است كه با توجه به علم و بصيرتي كه در سراي ديگر براي انسان گنهكار حاصل ميشود به گونهاي كه با ديدن پرونده عمل بر همه كارهاي ناروايي كه در دنيا انجام داده است آگاه مي شود، در اين حالت اگر به وجدان خود رجوع كند و خود بخواهد بر اساس عدل و انصاف در مورد خود داوري كند، پرونده عمل او بهترين گواه براي او به شمار ميرود.
به همين جهت قرآن كريم پس از آنكه نامه عمل انسان را به او ميدهند، ميفرمايد:
«نامه اعمالت را بخوان، کافی است که امروز، خود حسابگر خویش باشی!»(33)
حال اگر فرد گنهكار با ديدن نامه عمل، به گناهان خود اعتراف کرد، در اين صورت خداوند حكيم بر اساس عدل و لطف خود درباره او تصميم گيرد ولي اگر درصدد انكار برآمد و خواست از همان شيوهاي كه در دنيا و در برابر محكمههاي دنيوي با انكار و خدعه خود را تبرئه ميكرد در محكمه الهي نيز چنين فكر خامي در او راه يابد در اين صورت شاهدان الهي (پيامبران و فرشتگان) عليه او شهادت ميدهند و در صورتي كه گواهي آنان را نيز انكار کند اعضاي بدن او كه به وسيله آنها گناه را انجام داده است خود بر گناهان او گواهي ميدهند و دیگر هيچ راه فراري براي او نخواهد بود.
ب) شاهدان داخلي
مقصود از شاهدان داخلي، گواهاني است كه جزء بدن انسان بوده يا به گونهاي به او مرتبط باشند، اينك بيان اين بخش:
- اعضای بدن
از شگفتيهاي روز رستاخيز اين است كه عضو مجرم بر گناه او گواهي دهد كه ديگر جاي هيچ شك و ترديدي براي خود مجرم و حاضران و ناظران نماند.
قرآن در اين مورد ميفرمايد:
«روزي كه زبان و دست و پاي آنان به كارهايي كه انجام دادهاند، گواهي ميدهند.»(34)
از آيه ديگر استفاده ميشود كه از ميان اعضاء، دهان بسته ميشود و ديگر عضوها گواهي ميدهند، چنانكه ميفرمايد:
«امروز (قيامت) بر دهان آنان مهر ميزنيم، دستان آنان با ما سخن گفته و پاهايشان بر آنچه انجام دادهاند، گواهي ميدهند.»(35)
- شهادت پوست بدن
اگر آيات پيشين، بر گواهي دادن اعضای بدن گواهي ميدهد، برخي از آيات گواه ديگري را معرفي ميكند به نام «پوست بدن» و اينكه در روز رستاخيز «پوست» انسان بر اعمال او گواهي ميدهد، چنانكه ميفرمايد:
«روزي كه دشمنان خدا به سوي آتش بتدريج روانه ميشوند و در كنار آتش ميايستند تا وقتي همگان به سوي آن آمدند، گوشها و ديدگان و پوستهاي آنان بر كارهاي زشت آنان گواهي ميدهند.
آنان به پوستهاي خود اعتراض میکنند كه چرا بر ضرر ما شهادت دادي؟
در اين لحظه از جانب شاهدان (پوستها) پاسخ ميشوند كه:
ما را خدايی كه هر موجودي را به سخن درآورده است، به سخن آورد و او است كه شما را بار اول (در دنيا) آفريد و به سوي او بازگشتهايد.»(36)
در اين آيه گواهي دادن پوستها به طور مطلق آمده است و در نتيجه همه كارهايي را كه با اعضاي بدن مانند دست و پا انجام ميگيرد شامل ميشود و مدلول آن از آيههايي كه بر شهادت دست و پا دلالت داشت گستردهتر خواهد بود.
در اينجا اين سؤال مطرح ميشود كه چرا اين گروه فقط به گواهي دادن پوستهايشان اعتراض ميكنند و شهادت گوشها و چشمهايشان را مورد اعتراض قرار نميدهند؟
گفته شده است اين بدين خاطر است كه پوست تنها به كارهايي كه به واسطه آن انجام گرفته است شهادت ميدهد. ولي گوش و چشم به كارهايي هم كه ديگر اعضاء انجام دادهاند گواهي ميدهند، گويا وجه اعتراض گنهكاران به پوستهايشان اين است كه شما خود واسطه انجام اين گناه بودهايد حال چرا عليه ما گواهي ميدهيد؟(37)
* پایگاه تخصصی قرآن کریم، به نقل از منشور جاويد، ج۹، ص۳۲۸. (با تلخیص و تصرف)
ــــــــــــــــــــــــــ
۱. غافر / ۵۱. ۲. هود / ۱۸. ۳. آل عمران / ۹۸. ۴. حج / ۱۷. ۵. يونس / ۴۶. ۶. نساء / ۴۱. ۷. به آيههاي: ۸۴ و ۸۹ سوره نحل، ۷۵ قصص، ۴۱ نساء مراجعه شود. ۸. نساء / ۱۵۹. ۹. حج / ۷۸. ۱۰. بقره / ۱۴۳. ۱۱. احزاب / ۴۵ و فتح / ۸. 12. اعراف / ۱۷. 13. امام صادق( ع) ميفرمايد: آيا ميپنداريد كه خدا با اين آيه شهادت همه مسلمانان را اراده كرده است؟ (چگونه ميتوان اين را گفت) آن كس كه شهادت او در اين دنيا بر يك من خرما پذيرفته نمي شود چگونه در روز قيامت براي شهادت طلبيده ميشود، آنگاه شهادت او در حضور امتهاي پيشين پذيرفته ميگردد، نه چنين نيست، خدا هرگز چنين افراد را اراده نكرده است. (تفسير برهان، ج۱، ص۱۶۰) 14. كافي، ج۱، صص۱۴۷ ـ ۱۴۶. 15. مائده / ۲۰. 16. ق / ۲۲ ـ ۲۱. 17. نهجالبلاغه، خطبه ۸۵. 18. ق / ۱۸. 19. انفطار / ۱۲ و ۱۰. 20. زلزله / ۴ ـ ۵. 21. زلزله / ۸ ـ ۶. 22. بحارالانوار، ج۷، باب ۱۶، روايت ۱۵ و در روايت ۱۱ آمده است «وَ البِقاعُ الَّتي عَلَيْهِ شُهُودُ رَبّه لَهُ اَوْ عَلَيْه»، مكانهايي كه بر انسان احاطه دارند، شاهدان پروردگار بر انسان ميباشند كه به سود يا زيان او شهادت ميدهند. 23. مجمع البيان، ج۵، ص۵۲۶. 24. اسراء / ۴۴. 25. بحارالانوار، ج۷، باب ۱۶، روايت ۲۲. 26. بحارالانوار: ج۷، باب ۱۶، روايت ۱۶. 27. يونس / ۲۰. 28. زخرف / ۸۰. 29. كهف / ۴۹. 30. جاثيه / ۲۹ ـ ۲۷. 31. كهف / ۴۹. 32. اسراء / ۱۳. 33. اسراء / ۱۴. 34. نور / ۲۴. 35. يس / ۶۵. 36. فصلت / ۲۰ ـ ۲۲. 37. ر.ک به: تفسير الميزان، ج۱۷، ص۳۷۸.