تأمین امنیت آمریکا با چاشنی خشونت
مترجم: دکتر احمد دوستمحمدی
نویسنده: دکتر جاندبلیو. وایتهد
ارباب یا برده؟
گاهی پیش میآید که قانون و نظم به صراحت در تضاد با عدالت هستند. این تنش، علتالعلل خشونت پلیس آمریکا است.
این خشونت توسط افرادی اعمال میشود که ممکن است خودشان افراد شرّ و بدذاتی نباشند، بلکه صرفاً دارند از دستورات پیروی میکنند. آنها دقیقاً به همان روشی عمل میکنند که دستگاه حکومت -که به ما به چشم انسان نگاه نمیکند- از آنها میخواهد. وقتی مأموران پلیس آمریکا طوری به خود مینگرند و عمل میکنند که انگار خدمتگزاران و مأموران امنیت و آرامش نیستند بلکه سربازانی هستند که خاک دشمن را اشغال کردهاند؛ در این صورت برداشت آنها از «ما مردم» تغییر میکند. آنها که این کشور را بنیان نهادند، بر این اعتقاد بودند که «ما مردم» ارباب هستیم و آنها که ما از محل مالیات دلارهای به سختی به دست آمده خود به آنها حقوق میدهیم، خدمتگزاران ما هستند.
اگر زیر سؤال بردن، به چالش کشیدن و یا حتی تردید در اجرای دستور مأمور پلیس، باعث شود به رفتار اغتشاشطلبانه متهم شوید؛ در این صورت در یک رابطه خادم و مخدومی شما مخدوم نیستید. در واقع شما حتی خادم هم نیستید؛ شما برده هستید.این آزادی نیست. این حتی زندگی نیست. این یک میدان نبرد است، یا به تعبیری یک منطقه جنگی است که با حکومت نظامی اداره میشود و ظاهری دموکراتیک دارد. مهم نیست چگونه آن را با مراکز خرید، انتخابات عمومی و فوتبال دوشنبه شبها در اذهان مجسم کنید، واقعیت این است که «ما مردم» دست کمی از زندانیان در دولت پلیسی آمریکا نداریم، و مأموران پلیس زندانبانان و رؤسای زندان هستند.
فصل نوزدهم: در منطقه جنگی
«به لحاظ تاریخی، ما یک سازمان شبهنظامی بودهایم. و ما در خدمت هر کسی هستیم که روی صندلی ریاست آن مینشیند، صرفنظر از نژاد، جنسیت، کیش یا حزب سیاسی. من نمیدانم اگر ما مجبور بودیم به نبرد برویم، و مجبور بودیم تصمیمی بگیریم، چه کار میکردیم، براساس تجربیات گذشته، چه میخواستیم به نبرد برویم و چه نمیخواستیم... من یک سرباز در یک ارتش هستم.»
ریک هایت،1 رئیس پلیس ایندیانا پولیس2
ساعت 3 صبح است. خوابیدهاید که ناگهان صدای بلند یک «انفجار! ضربههای شدید! نعره!» به گوش شما میرسد. نعرهها، فریادها و غوغاها حکایت از این دارند که انگار یک نفر، یا چند نفر، دارند در ورودی شما را درهم میشکنند. در حالی که قلب شما به تندی میزند و معده شما به تلاطم افتاده، تنها فکری که به نظر شما میرسد این است که خانواده خود را از دست متجاوزانی که به خانه شما هجوم آوردهاند، در امان نگه دارید.
تا متجاوزان راه خود را به اتاق خواب شما باز کنند، تنها چند ثانیه فرصت دارید. از فرط استیصال برای محافظت از عزیزان خود، تلاش میکنید به چیزی - هرچیزی- که بتوانی در دفاع از خود به کار بگیری، دست پیدا کنید. این چیز میتواند یک چراغ قوه، چوب بیسبال پسر شما یا تفنگ ساچمهای هنوز پرنشدهای باشد که هرگز فکر نمیکردید به آن نیاز پیدا کنید.در ظرف چند ثانیه، متجاوزان دم در اتاق خواب شما هستند. دل و جرأت مواجهه پیدا میکنید، ترسان و لرزان دست به اسلحه میبرید.
لحظاتی قبل از اینکه با شلیک چندباره غریبههایی که خانه شما را مورد تهاجم قرار دادهاند، نقش بر زمین شوید، حملهکنندگان به خود را ورانداز میکنید: این پلیس است.
داستانهای وحشتناک
هر هفتهای که میگذرد، داستانهای وحشتناک بیشتر و بیشتری به گوش میرسد که در آن صاحبان خانهها، صرفاً به دلیل اینکه یورش گروههای سوآت پلیس را با تجاوز تبهکاران به خانه خود اشتباه میگیرند، زخمی یا کشته میشوند. مهم نیست که صاحبخانه از همه جا بیخبر که با سر و صداهای ورود خشونتآمیز از خواب پریده است، برای تشخیص بین تجاوز به خانه توسط یک تبهکار یا حمله توسط کارگزار حکومتی(پلیس)، هیچ راهی ندارد.
حتی سگها جان سالم به در نمیبرند. سگهای خانگی معمولاً در خلال یورشهای گروههای سوآت، هدف تیراندازی قرار گرفته و کشته میشوند، حتی اگر گروه سوآت آدرس را اشتباه رفته باشد یا سگ در حیاط خانه بغلی باشد.
خیلی وقتها ارزش جان و مال نابود شده توسط پلیس از آنچه توسط متجاوزان تبهکار انجام میشود، کمتر وحشتناک نیست. به عنوان نمونه وقتی گروه سوآت آتلانتا، که با پرتاب یک نارنجک منور به سوی خانه مورد هدف، سعی میکرد در دل شب یک حکم مواد مخدر را به طور ناگهانی اجرا کند، نارنجک روی تخت نوزادی 19 ماهه فرود آمد. نارنجک روی صورت بچه منفجر شد، صورتش را سوزاند، سینهاش را مجروح و او را فلج کرد. کار این کودک به بیهوشی با دارو در یک بیمارستان کشید.
اگر این اولین مورد از زیادهروی پلیس بود، احتمال امید به اصلاح نظام اجرای قانون وجود داشت. اما آنچه برای این بچه اتفاق افتاد که زندگی او هرگز مثل قبل نخواهد بود، تبدیل به یک عادت در جامعهای شده است که خشونت را میستاید و هرگونه اقدام مأموران اجرای قانون را صرفنظر از اینکه تا چه حد توجیهناپذیر یا نادرست باشد، تأیید میکند.
در واقع این خشونت مورد حمایت دولت، جزء جداییناپذیر یک رژیم استبدادی به منظور تضمین یک ملت مطیع، مرعوب و ترسو است.
پانوشتها:
1- Rick Hite
2- Indianapolis