یادی از شهيد رحیم امینی
تندیس زهد و عشق
علی آبکنار
به سال 1343، آلالهای سپید از فراز خاک خوراسگان بر بلند سرای عشق و حقیقت رویشی سبز نمود از شمیم معطر و روحانی خانواده، نهال وجودش به عطر حق آگین گشت، به نیایش سبز روی آورد و عشق الهی در وجودش خانه کرد. بزرگواری بود از تبار زهد و پارسائی که سینه مالامال از عشق را بوسهگاه سجاده نماز مینمود و بر کران قبلة حق، آیات ره دوست میجست و تندیس عینی «مع الصابرین» بود.
در این ره بر آن بود گمنامی خاکیش را به پیک صبح صادق برساند و صبغة الهیش را به حقالناس، حقالنفس و حقالله مزین نماید. رهجوی ائمه بود که در گلشن سبز ولایت و امامت، سودا به آبشار حقیقت میسپرد. در کرانه دریای تعلم، چند صباحی به تحصیل پرداخت و تا سوم راهنمایی تحصیل نمود. غنچه وجودش در کنار تحصیل در وسعت کار و تلاش به کشاورزی اشتغال یافته و با کسب روزی حلال، امداد رسان خانواده بود. به سن چهارده سالگی سایه شوم فوت پدر بر کران دلش سایه افکند و درد و فراق را برای او رقم زد. دستان کریمش حاتم سرای فقرا بود و رأفت رحیمش مشکلگشای مستمندان. خیمه بذلهگویی و خوش بیانی زینت بزم اطرافیان مینمود و کلام لطیف، بذل ضیافت یاران آنگونه که ملقب به «عمو رحیم» بود. شوریده سری بود در سیر الی الله.
با طلوع فجر اذهان در بلد اسلامی، به فریاد پرطنین حقیقت پیوست. طریق فعالیت سیاسی را پیشه کرد و در پخش نوار و اعلامیه و شب بیداریها اهتمام ورزید. در تمام ثانیههای گذر زندگی آهنگ ایستادگی نمود تا اینکه روایت فتح سرخ با سپیده حق بر سراسر ایران زمین طنین افکند. از پای ننشست و مسیر انقلاب را با فعالیتهای خویش آذین بست. در عنفوان جوانی با همسری مهربان در عین سادگی، عقد نکاح بست.
با حملات کافران مستکبر، آن بزرگوار در تبار سرخ بسیج به میعادگاه آتش و خون گام نهاد تا طعم عشق را در قتلگاه بارگاه ربانی بچشد و به مردان سرانجام بپیوندد و در نزهتگر ستارههای والاتبار به اشراق آفتاب نائل گردد. او که پیروی از امام، نجات اسلام و مسلمین مؤکد کلامش بود در طول پنج سال علمداری هابیلیان زمان، در سنگرهای اسلام بعثیان زیادی را به خاک و خون کشید و در طول این زمان، یازده مرتبه مجروح گشت. اما او بیدی نبود که به این بادها بلرزد. طعم گلولههای آتشین را بارها چشیده بود ولی هر بار مصمم تر، خویش را به باد فراموشی سپرده و در تجلیگاه عشق حضور دوباره یافته بود.
سرانجام در تاریخ 65/11/24 آن در حالی که وضوی طهارت نموده و آماده سجده عشق به بارگاه یار بود با اصابت خمپاره به قامت رسایش از ناحیه سر و دست، در عروجی عاشقانه بر خاک گلرنگ شلمچه فرو افتاد و کبوتر دلش برای همیشه به عرش الهی پر کشید در حالی که قبل از رسیدن به شهادت، حضور بر بارگاه عشق بر مطهر وجود نازنینش الهام گشته بود.
گلواژههایی چند از وصیتنامه آن شهید:
«امروز اسلام در خطر شرق و غرب است، بشتابید و پیام امام را لبیک گوئید و زمینة ظهور حضرت مهدی(عج) را فراهم کنید. برادران ما رفتیم اما وصیتنامه ما را عمل کنید و اسلام عزیزمان را یاری کنید و دست از اهل بیت نکشید که اگر اسلام را یاری کنید خداوند شما را یاری میکند و شما سعادتمند خواهید شد و اگر اسلام عزیزمان و قرآن را یاری نکنید جز به نابودی نخواهید رسید و اهل دوزخ خواهید شد».