روایت صدثانیهای
کمترین وظیفه ما
ابوالقاسم محمدزاده
یکی از افسرها جلو آمد و در حالیکه حیرت و تعجب در کلام و رفتارش موج میزد، معترضانه گفت:
- من اصلا متوجه نمیشم. شما میگید به قلب دشمن بزنیم. از دشمن تلفات و اسیر بگیریم و سالم برگردیم.نمیشه!
سرهنگ آبشناسان خنده ملایمی کرد و دستی به صورتش که حالا تهریشی اونو پوشونده بود کشید و گفت:
- این کار من است. کار یک نیروی مخصوص اینه که عملیات نفوذی انجام بده و به دشمن، داخل خاک خودش ضربه بزنه و برگرده. این کمترین وظیفه منه.
اون روز 10 کیلومتر پیشروی کرده بودیم و جناب سرهنگ حسن آبشناسان بیهیچ ترس و واهمهای پیشاپیش ما حرکت میکرد. سه خودروی مهم دشمن رو منهدم کردیم و با تعدادی اسیر سالم به مقرمان برگشتیم..
موضوع: سرتیپ شهید حسن آبشناسان