چگونه انسان شیطانی میشود؟
فرشته محیطی
در نوشتار پیش رو نویسنده با بررسی مفهوم شیطان و نسبت آن با ابلیس، به بیان صفات شیطانی پرداخته و چگونگی شیطانی شدن انسان را بیان کرده است.
***
مفهوم شناسی شیطان
واژه شیطان از شطن یا شاط گرفته شده است. شطن در معانی مختلفی چون ریسمان بلند برای آب کشی از چاه ژرف، گیاه ریشه بلند و تلخ، رشته دراز و پیچ در پیچ برای نشانه گذاری در پشت شتر از ران تا پاشنه پا؛ جنگ طولانی و سخت، آمال و آرزوهای طولانی و دست نیافتنی، اسب نافرمان و چموش، مار، سگ ولگرد و دور افتاده، خانه دور، چیز دور از ذهن، مسافت دور و دراز، دور از حق و حقیقت،متمرد از خدا و رانده شده به کار رفته است.
در همه این معانی نوعی دوری لحاظ شده است و از همین جا میتوان گفت که اصل شطن به معنای دور و دراز است که با توجه به مصادیق گوناگون در چیزهای مختلف به حسب وضعیت آن چیزها نوعی اختلاف جزئی راه یافته است.
همزمان با نزول قرآن، واژه شیطان در مفهوم و فرهنگ قرآنی به موجودی جنی، متمرد، نافرمان، دور از رحمت الهی، مغرور متکبر، اغواگر، خبیث، دشمن انسان و مکار اطلاق شد که مصداق روشن آن همان ابلیس بود. این کاربرد در ابلیس موجب شد تااندکاندک معنای عام در مصداق خاص به کار رود و به شکلی در برخی از کاربردها شیطان مترادف با ابلیس باشد در حالی که نسبت میان آن دو عام و خاص است؛ چرا که شیطان صفت عامی است که به هر چیزی اطلاق میشود که دارای صفاتی چون دوری و دراز و مانند آن شده باشد، در حالی که ابلیس اسم خاص یک فرد از افراد نوع جن است که با عبادت خویش به ساحت قدس الهی راه یافت ولی به خاطر تمرد و عصیان از فرمان الهی و ترک سجده به انسان و سپس سوگند دروغ و وسوسهگری نسبت به حضرت آدم(ع) از مقام خاص خود هبوط کرده و ملعون شده و از پیشگاه خداوند رانده شد.
البته برخیها واژه شیطان را از اصل شاط – یشیط میدانند که به معنای سوختن غذا و در نهایت از بین رفتن آن است. ابلیس را شیطان گفتهاند؛ یا به دلیل آنکه از جنس آتش است یا به دلیل آنکه به خشم الهی دچار شده و در آتش دوزخ میسوزد.(نگاه کنید: مجمع البحرین، طریحی، ج ۶، ص۲۷۲؛ ترتیب کتاب العین، خلیل الفراهیدی، ج ۲، ص۹۱۷، مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۲۶۱؛ لسان العرب، ابن منظور، ج ۶، ص ۳۲۹)
به هر حال، شیطان چه واژه دخیلی از زبانهای سریانی، عبری، آرامی، پهلوی، یونانی، حبشی، ایرانی باشد یا برگرفته از رباعی مجرد از شیطن یا ثلاثی مجرد از شاط، در معانی چندی به کار رفته است که مهمترین و برجستهترین آنها همان دور و دراز و رانده شدن و سوخته شدن است و به اعتبار آن که در ابلیس و هم صفتان او به کار میرود میتوان گفت که این اسم ناظر به صفات و رفتار ابلیسی است و باید شیطنت را در همان صفات ابلیس جستوجو کرد که خداوند او را به سبب همین صفات به دوزخ وعده داده است.
پس باید درباره اینکه چرا کسی به صفت شیطنت شناخته و معرفی میشود و چگونه از نظر آموزههای قرآنی شخصی شیطانی میشود، به زمینهها و بسترهای شیطانی شدن شخص بر اساس معیارهای قرآنی مراجعه کرد.
صفات شیطانی و چگونگی و چرایی شیطنت
با نگاهی به آموزههای قرآنی میتوان مواردی را به عنوان صفات شیطانی شناسایی کرد. کسی که این دسته از صفات را دارا شد از نظر قرآن موجودی شیطانی است حال انسان باشد یا جن.
صفاتی که جواز اتصاف شخص به شیطنت و شیطانی بودن را میدهد، صفاتی است که موجبات بدبختی شخص و دوری از رحمت الهی و استحقاق دوزخ را فراهم میآورد.
خداوند در آیاتی به انسانها هشدار میدهد که از برخی از افکار و رفتارها پرهیز کنند؛ زیرا این نوع افکار و رفتارها موجب میشود که انسان همانند ابلیس شده و تحت ولایت شیطنتآمیز او درآید. از جمله این رفتارها میتوان به دروغ(شعراء، آیات ۲۲۱ و ۲۲۲)، دنیاطلبى و گرایش به خلود در آن(اعراف، آیات ۱۷۵ و ۱۷۶)، پیروى از هواى نفس(همان)، گناه(آل عمران، آیه ۱۵۵؛ شعراء، آیات ۲۲۱ و ۲۲۲) اشاره کرد که زمینه همانندسازی با شیطان و ابلیس را فراهم میآورد و انسان را از مدار انسانیت به مدار شیطنت میکشاند.
همچنین صفاتی چون تکبر و احساس برتری نسبت به دیگری(اعراف، آیات ۱۱ تا ۱۳)، وسوسه واغواگری(اعراف، آیات ۱۳ تا ۲۷) با سوگند دروغ(اعراف، آیات ۲۰ تا ۲۲)، ایجاد آرزوهای موهوم (نساء، آیات ۱۱۷ تا ۱۱۹)، تزیین و آراستن اعمال زشت و بد(حجر، آیات ۳۲ و ۳۹)، آهنگ باطل(اسراء، آیات ۶۱ و ۶۴)، مکر و فریب(اعراف، آیات ۲۰ تا ۲۲)، وعدههای فریبنده(اسراء، آیات ۶۱ و ۶۴) و مانند آن موجب میشود انسان شیطانی شود.
در حقیقت همه شیطنت ابلیس را باید در کارهایی جستوجو کرد که انسان را از حق و حقیقت دور میسازد و به جای انجام کارهای نیک و پسندیده به کارهای بد و ناپسند و زشت میخواند. پس انسانی که بخواهد در کارهای دیگران خلل ایجاد کند و راه حق را بر او بندد و با مکر و حیله و تزویر او را از حق و حقیقت دور کند و در کارهای مردم گره بندد و چوب لای چرخ زندگی آنان بگذارد و سنگ در پیش پای ایشاناندازد، رفتاری شیطانی در پیش گرفته و چون ابلیس شیطنت ورزیده است. وسوسهگری و حسادت از مهمترین صفات شیطانی است که خداوند از انسانها میخواهد از این امور به خدا پناه برند تا از شر شیاطین جنی و انسی در امان ماند.
افراد شیطانی از جن و انس همواره دراندیشه اغواگری و گمراه کردن دیگران هستند و راهها را سد کرده و به جای صراط مستقیم صراط ضلالت را نشان میدهند که انسان را از حق و حقیقت بسیار دور میکند و گاه امکان بازگشت را از او سلب میکند.(اعراف، آیات ۱۹ تا ۲۷)
علت اینکه ابلیس به اغواگری و وسوسهگری و شیطنت رو میآورد، این است که خود را برتر میدانسته و زمانی که دید حضرت آدم(ع) و فرزندانش به عنوان خلفای الهی برگزیده شدهاند، از حسادت به کینهتوزی پرداخت و کوشید تا با شیطنت انسان را از مقام خلافت بیندازد و چون خود به این مقام نرسیده دیگران نیز نرسند.
از آیات ۱۱ تا ۱۷ سوره اعراف و نیز آیات ۳۲ و ۳۹ سوره حجر بر میآید که عزم ابلیس در گمراه کردن مردم، به تلافى ادعاى گمراه شدنِ خویش از سوى خداست. به این معنا که در چرایی شیطنت ابلیس باید گفت که او به گمان موهوم خود به قصد تلافی آمده است و همه توطئهها و مکرها را میچیند تا انتقام بگیرد.
بسیاری از کسانی که مسیر شیطنت ابلیس را میروند به چنین افکار و اوهام گرفتار هستند و حسادت و تکبر، چشم آنان را کور کرده است. لذا به هر شکلی میخواهند تا تلافی کرده و انتقام بگیرند از این رو شیطانی فکر و عمل میکنند.
کسی که چون ابلیس گرفتار خودپسندی و تکبر است و نسبت به دارایی وداشتههای دیگران حسادت میورزد، گرفتار فلسفه باطل ابلیسی است و از همان ابزارها و دامهای ابلیس برای رسیدن به مقاصد شوم و بد خود بهره میبرد. از این رو فکر ابلیس و دیگر شیاطین انسانی و جنی همانند او است و شباهت بسیاری را میتوان در نحوه فکر و عمل آنان شناسایی کرد. شیطانهای انسانی همانند ابلیس از مکر و دروغ و فریب بهره میگیرند و در گوش دیگران سخنان زیبا و آهنگهای گوش نواز میخوانند تا دیگران را به گمراهی ببرند و به قول خودشان دلشان را از شکست آنان خنک کنند و تلافی و انتقامی از جهان و طبیعت بگیرند که به دیگران چیزی را داده که به اینها نداده است.
افسادگری، افترابستن و وسوسه کردن و فریب و مکر ورزیدن از ابزارهای شیطنت همه شیاطین انسانی و جنی است، چنانکه خداوند در آیات بسیاری از قرآن به مردمان هشدار داده که مواظب این رویه شیاطین باشند و در دام شیطنت آنان گرفتار نشوند که در آن صورت بدبختی دنیوی و اخروی را برای خود خریدهاند.
یکی از بزرگترین شیوههای شیطانی ابلیس بهرهگیری از وسوسهگری و اغواگری است که با ایجاد آرزوهای بلند و موهوم، دیگران را فریب میدهند.(سبا، آیات ۱۱۷ تا ۱۲۰؛ محمد، آیه ۲۵؛ حج، آیه ۵۲)
شیاطین از همه ترفندهای پیشرفته برای رسیدن به مقاصد بد خود بهره میگیرند و در این میان رسانهها در اشکال و فنآوریهای گوناگون را به خدمت میگیرند و چون دست آنان در شیطنت به نسبت به کسانی که میخواهند بر اساس معیارهای حق زندگی و رفتار کنند بازتر است به همه ابزارهای راست و دروغ و خوب و بد متوسل میشوند و برای آنان هدف باطل خودشان هر وسیله و ابزاری را توجیه میکند، از این رو انسان باید بسیار هوشیار و بیدار باشد تا بتواند مکر شناس باشد و از مکر آنان ایمن بماند. از آنجا که شیاطین خود را در پس ظاهری زیبا نهان میکنند شناخت آنها بسیار دشوار است و زمانی آدم پی میبرد که در دام شیطنت آنان افتاده که کار از کار گذشته است. بسیاری از مردم اندکاندک گرفتار شیطان شده و در یک فرآیندی خودشان هم شیطانی میشوند و همانند شیطان فکر و عمل میکنند؛ چرا که ابلیس و شیاطین یک دفعه حمله نمیکنند تا موجب تنفر و انزجار شود بلکه گام به گام حرکت میکنند و پیش میآیند، به گونهای که شخص پس از مدتی با دیدن مثلا فیلمهای خیانت، برایش خیانت عادی میشود.
خداوند به انسانها هشدار میدهد که ابلیس در شیطنت خود رویه گام به گام دارد و هرگز یکدفعه حمله نمیکند بلکه چنان آرام میخزد که انسان نمیفهمد که این فکر و رفتارش متاثر از وسوسههای شیطانی است.(بقره، آیات ۱۶۸ و ۲۰۸؛ انعام، آیه ۱۴۲؛ نور، آیه ۲۱)