رابطه حق و تکلیف(پرسش و پاسخ)
پرسش:
میان حق و تکلیف چه رابطهای وجود دارد و آیا میتوان با استناد به برخی از حقوق از تبعات مسئولیتآوری و تکالیف مربوطه سر باز زد؟
پاسخ:
مفهوم حق و تکلیف
1- حق ریشه عربی دارد که در لغت عرب بهصورت مصدر یا صفت مشبهه در معانی مختلفی چون: خلاف باطل، ضدباطل و به معنای صحیح و ثابت آمده است.(المعجم الوسیط، ص178) و به معنای ثبوت، صحت و صدق نیز آمده است.(مجمعالبحرین، ج1، ص434) و در زبان فارسی نیز به معنای بسیاری مانند: راستی، درستی، عدلوداد، نصیب و بهره، سزاواری و شایستگی به کار رفته است.(فرهنگ معین، ج1، ص1363) آیتالله جوادی آملی درباره تبیین مفهوم حق چنین مینویسد: حق یک معنای جامع دارد و چند معنای خاص، معنای جامع آن مشترک میان همه معانی است، که اگر به شکل مصدری استعمال شود، به معنای ثبوت است و اگر به صورت وصفی به کار رود، به معنای ثابت میباشد، و معنای خاص و جزئی آن از راه تقابل فهمیده میشود.(فصلنامه حکومت اسلامی، آیتالله جوادی آملی، ش29، سال هشتم، ص33)
حق در اصطلاح عبارت است از توانایی که شخص بر چیزی یا بر کسی داشته باشد. اصل این است که حق قابل انتقال به غیر و نیز قابل اسقاط است. ممکن است حقی مشاع باشد. حقوق به مجموعه قواعد و مقرراتی الزامی گفته میشود که حاکم بر روابط افراد جامعه و تنظیمکننده روابط اجتماعی است. حقوق در این معنا که همیشه به صورت جمع به کار میرود، به عنوان حقوق ذاتی نیز میباشد. واژه حقوق در کاربردی دیگر، به امتیازات و اختیاراتی گفته میشود که افراد جامعه از آن برخوردارند، مانند: حق مالکیت، آزادی، حق رای و... که در این مفهوم هم بهصورت مفرد و هم بهصورت جمع به کار میرود.
2- تکلیف در لغت فرمان به کاری دادن، حکم به اجرای امری کردن و زحمت دادن است.(دهخدا، ج4، ص6056) از تصریح لغتشناسان عربی و فارسی استفاده میشود که در معنای تکلیف دو عنصر نهفته است: یکی بعث و وادار نمودن، دیگری مشقت و زحمت و در اصطلاح عبارت از انجام فعل یا ترک فعلی است که قانونگذار فرد را ملزم کرده است، و هرگاه برخلاف آن رفتار نماید به جزایی که درخور آن است دچار میگردد. به بیان دیگر کلیه الزامات قانونی را میتوان تکلیف نامید. رابطه بین حق و تکلیف رابطهای دوطرفه است و نمیتوان این دو را از یکدیگر تفکیک نمود، بلکه تکلیف همواره به حق تعلق میگیرد و تکلیف غیرحق معنا ندارد.
پذیرش مسئولیت الهی
قرآن کریم میفرماید: آنجا که هیچ موجود آسمانی و زمینی جرأت و جسارت جلو آمدن ندارد، انسان به اتکای استعداد و شایستگی خود، گام پیش مینهد، و قبولی خود را نسبت به امانت و سرالهی اعلام میدارد (احزاب- 72) آن امانت بزرگ که همه از تحمل آن سر باز زدند و تنها انسان مسئولیت آن را پذیرفت، همان تکلیف و مسئولیت است. بسیاری از افراد به نام حق آزادی میخواهند خود را از قید تکالیف و حقوق آزادسازند، البته انسان میتواند آزاد زندگی کند، و باید هم آزاد زندگی کند، ولی به شرط اینکه انسانیت خود را حفظ کند، یعنی از هر چیزی و هر قیدی میتوان آزاد بود مگر از قید انسانیت. آدمی اگر بخواهد از قید تکالیف و حقوق، خود را آزاد بداند، باید قبلاً از انسانیت استعفا بدهد، و جزو جمادات، یا نباتات و حداقل جزو حیوانات درآید تا بتواند از آنچه لازمه انسانیت و شرط انسانیت است یعنی قبول وظایف و تکالیف و حقوق خود را آزاد سازد!
رابطه دو طرفه حقوق و تکالیف
ما همان طوری که به موجب انسان بودن خود، برای خود حقی قائلیم و معتقدیم چون انسان و کاملتر از سایر انواع موجودات آفریده شدهایم، پس حق داریم انواع استفادهها را از معادن، دریاها، جنگلها، گلها و گیاهان، حیوانات و زمینها ببریم. عیناً به همین دلیل تکالیف و حقوقی از همه این اشیاء برعهده ما هست که باید از عهده آن حقوق برآییم. امام علی(ع) در اولین خطابهای که بعد از قبول خلافت ایراد کرد، فرمود: ای بندگان خدا! خدا را در نظر بگیرید. شما نسبت به جماعتها و شهرهای خدا و نسبت به افراد و بندگان خدا، نسبت به همه چیز مسئولیت دارید. حتی نسبت به بقعهها و سرزمینها و نسبت به حیوانات اهلی که در اختیار شما است(نهجالبلاغه، خطبه 165) پس انسان به حکم همان استعداد و شایستگی فطری و ذاتی که از یک طرف استحقاق بزرگی برای استفاده از مواهب خلقت دارد و از طرف دیگر مسئولیت عظیمی نسبت به همه موجوداتی که در اختیار او است،از جماد و نبات و حیوان دارد، تا چه رسد به مسئولیتهای عظیمی که نسبت به انسانهای مانند خود دارد، مثل مسئولیتی که در برابر پدر و مادر دارد یا مسئولیتی که نسبت به فرزندان، زن یا شوهر خود دارد یا مسئولیتی که نسبت به خویشاوندان و معلمان و همسایگان و همکیشان و همنوعان خود دارد. امام علی(ع) به مالک میفرماید: مبادا که مانند حیوان درندهای به جان مردم بیفتی! زیرا افراد رعیت یا مسلمان و هم دین تو هستند، یا اگر مسلمان نیستند لااقل انسانند و همنوع تو میباشند.(نهجالبلاغه- نامه53)