kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۹۴۹۴
تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۹:۴۷
مجموعه خاطرات مرحوم محمد محمدی ری‌شهری- جلد اول- ۲۶

رؤياي‌ پيروزي‌

 
 
 
«همقطاران‌ عزيز، ساعت‌ موعود فرا رسيد. ارتش‌ وطن‌پرست‌ ايران‌ حكومت‌ پوسيده‌‌ آخوندها را برچيد. كليه‌‌ واحدهاي‌ ارتش‌، ژاندارمري‌ و شهرباني‌ اعلام‌ همبستگي‌ نمودند. هرگونه‌ مقاومت‌ به‌شدّت‌ سركوب‌ خواهد شد، آماده‌ اخذ دستورات‌ باشيد.
 شوراي‌ نظامي‌ كشور ايران‌- 1359/3/21»
 اين‌ متن‌ اعلاميه‌اي‌ است‌ كه‌ قرار بود كودتاچيان‌ پس‌ از پيروزي‌ كودتا از رسانه‌ها منتشر نمايند. تهيه‌‌ اين‌ متن‌ پيش‌ از شروع‌ عمليات‌ و مشخص‌ شدن‌ نتيجه‌‌ آن‌، نشان‌ مي‌دهد كه‌ سران‌ كودتا چنان‌ سرمست‌ رؤياي‌ پيروزي‌ شده‌ بودند كه‌ تصور مي‌كردند پس‌ از موفقيت‌ كودتا، فرصتي‌ براي‌ تهيه‌‌ اطلاعيه‌‌ مناسب‌ نخواهد بود، پس‌ چه‌ بهتر كه‌ پيش‌ از فرا رسيدن‌ ساعت‌ موعود، پيام‌ پيروزي‌ را تهيه‌ نمايند.
 سران‌ كودتا هرچه‌ به‌ ساعت‌ موعود نزديك‌تر مي‌شدند، در ارتباط‌ با آينده‌‌ ايران‌ و كيفيت‌ تقسيم‌ قدرت‌ ميان‌ فراريان‌ و بازنشستگان‌ رژيم‌ سابق‌ و چگونگي‌ اداره‌ي‌ كشور پس‌ از پيروزي‌ و نام‌ رژيم‌ آينده‌، رؤياهاي‌ شيرين‌تري‌ مي‌ديدند. بخشي‌ از اين‌ رؤياها را كودتاگران‌ تعريف‌ مي‌كنند.
 ناصر ركني‌ در اين‌ رابطه‌ مي‌گويد:
«جلسه‌ يك‌ روز بعدازظهر ساعت‌ دو، شروع‌ شد. احسان‌ شروع‌ به‌ صحبت‌ كرد و گفت‌ اين‌ آخرين‌ جلسه‌ خواهد بود كه‌ به‌ اين‌ ترتيب‌ با هم‌ داريم‌. جلسه‌‌ ديگر فقط‌ برنامه‌ كار داده‌ خواهد شد و راجع‌ به‌ مسائل‌ ديگر بحث‌ نخواهد شد. اولين‌ بحثي‌ كه‌ احسان‌ شروع‌ كرد، در مورد اولين‌ اعلاميه‌... بود كه‌ از راديو و تلويزيون‌ بعد از كودتا پخش‌ مي‌شود. او نظر داشت‌ كه‌ بايستي‌ گفته‌ شود كه‌ تا تأمين‌ امنيت‌ و ورود دكتر بختيار، سرنوشت‌ سياسي‌ و نظامي‌ كشور به‌ دست‌ شوراي‌ نظامي‌ سپرده‌ مي‌شود. بعد، مقدار كمي‌ در مورد اين‌كه‌ من‌ رئيس‌ هستم‌ و بايستي‌ انضباط‌ وجود داشته‌ باشد، صحبت‌ كرد. سپس‌ شروع‌ به‌ تعيين‌ مشاغل‌ كرد. جهت‌ تيمسار مهديّون‌ رئيس‌ ستاد ارتش‌، جهت‌ حسن‌ آقا فرماندهي‌ نيروي‌ زميني‌، جهت‌ تيمسار محقّقي‌ فرماندهي‌ نيروي‌ هوايي‌ را تعيين‌ كرد. البته‌ جهت‌ نيروي‌ دريايي‌ و ژاندارمري‌ و شهرباني‌ نيز افرادي‌ را معرفي‌ كرد، به‌خصوص‌ در مورد ژاندارمري‌ و شهرباني‌، بعد از مدّتي‌ طفره‌ رفتن‌ اسم‌ هم‌ آورد كه‌... به‌ ياد ندارم‌ ولي‌ كاظم‌ در مورد شهرباني‌ و عليرضا در مورد نيروي‌ دريايي‌ مي‌دانند كه‌ چه‌ كسي‌ تعيين‌ شده‌ است...
 به‌ رؤساي‌ شاخه‌هاي‌ سياسي‌ مستقر در شهرستان‌ها از حدود بيست‌ روز قبل‌ از كودتا دستور داده‌ شده‌ بود كه‌ عوامل‌ مؤثر و موافق‌ كودتا را جهت‌ تقبل‌ پست‌هاي‌ مختلف‌ اداري‌ و شهرستان‌ها شناسايي‌ كنند تا بلافاصله‌ پس‌ از پيروزي‌ آنها در محل‌، كارها را قبضه‌ نمايند.
... پس‌ از يك‌ هفته‌ نيز حكومت‌ نظامي‌ها پايان‌ گرفته‌ و به‌ دكتر بختيار محول‌ گردد. البته‌ قرار بود كه‌ ارتش‌ كماكان‌ استقلال‌ خود را حفظ‌ كرده‌ و فرماندهي‌ آن‌ به‌ عهده‌‌ شوراي‌ نظامي‌ كودتا باشد نه‌ دكتر بختيار. 
اين‌ موضوع‌ به‌ اصرار بني‌عامري‌ همواره‌ طرح‌ مي‌شد و اين‌ هم‌ نشانه‌‌ ديگري‌ از حوادث‌ پشت‌ پرده‌ بود...
 به‌ طور كلي‌ نيروهايي‌ كه‌ در اداره‌‌ حكومت‌ پس‌ از پيروزي‌ نقش‌ عمده‌ داشتند، عبارتند از: 1. ارتش‌
2. روحانيت‌ سازشكار 3. گروه‌هاي‌ ملي‌ كه‌ هسته‌‌ اصلي‌ بودند.»
 غلامحسين‌ قايق‌ور در اين‌ باره‌ چنين‌ آورده‌ است‌:
«...گفته‌ شده‌ بود كه‌ تا مدت‌ 2 سال‌، حكومت‌ در دست‌ ارتش‌ و نخست‌وزيري‌ از نظر سياست‌ كشور به‌ عهده‌‌ بختيار خواهد بود و بعد از دو سال‌ انتخابات‌ خواهد شد و مردم‌ مي‌توانند يا سلطنتي‌ يا جمهوري‌ دموكراتيك‌ و يا جمهوري‌ اسلامي‌ را مجدداً برگزينند.»
 بالاخره‌ ساعت‌ موعود ـ عصر چهارشنبه‌ 1359/4/18 ـ فرا رسيد و كودتاچيان‌ غافل‌ از كشف‌ توطئه‌‌ خود، وارد صحنه‌‌ عمل‌ شدند؛ اما با شگفتي‌ ملاحظه‌ كردند كه‌ رؤياهاي‌ آنان‌ به‌ عكس‌ تعبير شد و به‌ جاي‌ آن‌كه‌ خود را بر اريكه‌‌ قدرت‌ مشاهده‌ كنند، در چنگال‌ عدالت‌ اسير ديدند.
 شامگاه‌ 1359/4/19، هنگامي‌ كه‌ خبر كشف‌ كودتا از رسانه‌ها پخش‌ شد، رهبران‌ اصلي‌ كودتا فرار را بر قرار ترجيح‌ دادند و هر يك‌ از راهي‌ به‌ خارج‌ از كشور و به‌ دامان‌ بيگانگاني‌ كه‌ از آنان‌ دستور مي‌گرفتند گريختند و اينك‌ خاطرات‌ و خبرهاي‌ مربوط‌ به‌ كشف‌ كودتا و خنثي‌سازي‌ آن.
 كشف‌ كودتا
پيش‌ از اين‌  اشاره‌ شد كه‌ ماه‌ها پيش‌ از آغاز كودتاي‌ نافرجام‌ 1359/4/18، سرنخ‌هايي‌ از يك‌ توطئه‌‌ براندازي‌ به‌ رهبري‌ شخصي‌ به‌ نام‌ بني‌ عامري‌، در اختيار بود؛ اما به‌ دليل‌ نوپا بودن‌ دستگاه‌هاي‌ اطلاعاتي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ و نفوذ كودتاگران‌ در اداره‌‌ دوم‌ ارتش‌، پيگيري‌ اين‌ جريان‌ به‌ جايي‌ نرسيد و بدين‌ سان‌ تا چهل‌ و هشت‌ ساعت‌ پيش‌ از شروع‌ عمليات‌ كودتا، هيچ‌ كس‌ از مسئولين‌ نظام‌ از اين‌ ماجرا خبر نداشت.
 افشاي‌ كودتا توسط‌ يك‌ خلبان‌ نيروي‌ هوايي‌
 نخستين‌ نقطه‌‌ روشن‌ كشف‌ كودتا، اطلاعاتي‌ بود كه‌ توسط‌ يك‌ خلبان‌ نيروي‌ هوايي‌ به‌ توصيه‌‌ مادرش‌ در اختيار آيت‌الله‌ خامنه‌اي‌ قرار گرفت.
 سال‌ها پس‌ از آن‌ ماجرا، اينجانب‌ به‌وسيله‌‌ يكي‌ از دوستان‌ از خلبان‌ مورد اشاره‌ خواستم‌ كه‌ ماجراي‌ افشاي‌ اين‌ توطئه‌ را بازگو نمايد. مطالب‌ ذيل‌ بخشي‌ از اظهارات‌ او در اين‌ باره‌ است:
«در آن‌ زمان‌ من‌ در پايگاه‌ هوايي‌ نوژه‌ خدمت‌ مي‌كردم‌. حدود شش‌ ماه‌ قبل‌ از كودتا، براي‌ كرايه‌ اتومبيل‌ به‌ آژانس‌ مراجعه‌ كردم‌. صاحب‌ آن‌ گفت‌ اگر بيست‌ هزار تومان‌ پول‌ به‌ من‌ بدهي‌ برايت‌ يك‌ پيكان‌ تهيه‌ مي‌كنم‌. من‌ هم‌ بيست‌ هزار تومان‌ تهيه‌ كردم‌ و به‌ او دادم‌. در ادامه‌‌ صحبت‌ها گفت‌: برنامه‌اي‌ داريم‌ كه‌ تو هم‌ اگر در آن‌ شركت‌ كني‌ مي‌تواني‌ در آينده‌ وزير و يا مقام‌ ديگري‌ كه‌ بخواهي‌ بشوي‌!...
 اين‌ موضوع‌ گذشت‌ تا اين‌كه‌ دو سه‌ روز قبل‌ از كودتا، يكي‌ از خلبانان‌ كودتاچي‌ در پايگاه‌ نوژه‌ راجع‌ به‌ اين‌ كودتا با من‌ صحبت‌ كرد و گفت‌: تو هم‌ براي‌ اين‌ كار در نظر گرفته‌ شده‌اي‌ و امروز بعدازظهر حميد نعمتي‌ در ابتداي‌ سه‌ راهي‌ پايگاه‌ منتظر تو است‌... حميد نعمتي‌ را ديدم‌. قرار ملاقات‌ را در تهران‌ گذاشتيم‌. در تهران‌، به‌ منزل‌ نعمتي‌ رفتم‌. به‌ من‌ گفت‌: مأموريت‌ تو بمباران‌ بيت‌ امام‌ و تلويزيون‌ است‌ و ما مي‌توانيم‌ تا پنج‌ ميليون‌ نفر را بكشيم‌!! و اگر هم‌ لازم‌ شد در يكي‌ از كشورهاي‌ حوزه‌‌ خليج‌ فارس‌ و يا روي‌ ناو آمريكا در خليج‌ فارس‌ فرود بياييم.
 من‌ به‌ او گفتم‌: شما با مردم‌ مخالفيد يا با حكومت‌ كه‌ اين‌ همه‌ كشت‌ و كشتار مي‌خواهيد بكنيد؟! گفت‌ ما با حكومت‌ مخالفيم‌، ولي‌ هر كس‌ هم‌ كه‌ بخواهد مانع‌ كار ما بشود چاره‌اي‌ نداريم‌ جز اين‌كه‌ همه‌ را بكشيم‌. اين‌ موضوع‌ براي‌ من‌ خيلي‌ ثقيل‌ بود و چون‌ از مخالفت‌ كردن‌ با آنها هم‌ خصوصاً در منزل‌ نعمتي‌ هراس‌ داشتم‌، گفتم‌: من‌ بيت‌ امام‌ را نمي‌توانم‌ بزنم‌ ولي‌ تلويزيون‌ را مي‌زنم‌. پس‌ از كمي‌ صحبت‌ از او جدا شدم‌ و به‌ خانه‌مان‌ رفتم‌ و موضوع‌ را با مادرم‌ كه‌ زني‌ ساده‌ و مسلمان‌ بود در ميان‌ گذاشتم‌. مادرم‌ به‌شدت‌ ناراحت‌ شد و گفت‌: تو نه‌ تنها اين‌ كار را نبايد بكني‌، بلكه‌ بايد خبر بدهي‌ و جلوي‌ اين‌ كار را بگيري‌ و اگر اطلاع‌ ندهي‌ شيرم‌ را حلالت‌ نمي‌كنم‌ و اَزَت‌ رضايت‌ ندارم.
 بالاخره‌ تا ساعت‌ 12 شب‌ با مادر و برادر كوچك‌ترم‌ در باره‌‌ اين‌ موضوع‌ صحبت‌ مي‌كرديم‌ و تصميم‌ گرفتم‌ موضوع‌ را به‌ جايي‌ و يا به‌ كسي‌ اطلاع‌ بدهم‌، ولي‌ چون‌ نعمتي‌ گفته‌ بود در جاهاي‌ مختلف‌ از جمله‌ سپاه‌ نفر داريم‌ و خيلي‌ها از جمله‌ شريعتمداري‌ اين‌ كار را تأييد كرده‌اند، مي‌ترسيدم‌ به‌ هر كسي‌ اين‌ موضوع‌ را بگويم‌. تصميم‌ گرفتم‌ موضوع‌ را به‌ آقاي‌ خامنه‌اي‌ بگويم‌ و براي‌ محكم‌كاري‌ موضوع‌ را روي‌ كاغذ نوشتم‌ و در خانه‌ گذاشتم‌ و به‌ برادرم‌ گفتم‌: اگر بلايي‌ سر من‌ آمد و برنگشتم‌ به‌ هر ترتيبي‌ شده‌ اين‌ موضوع‌ را در جايي‌ خبر بدهد و جلوي‌ اين‌ كار را بگيرد. ساعت‌ 12/5 از خانه‌ بيرون‌ آمدم‌ و به‌ كميته‌ تلفن‌ زدم‌ و گفتم‌ من‌ يك‌ خبر خيلي‌ مهمي‌ دارم‌ كه‌ بايد حتماً به‌ آقاي‌ خامنه‌اي‌ بگويم‌. مرا به‌ كميته‌ بردند و چون‌ زياد سؤال‌ مي‌كردند، گفتم‌: من‌ يك‌ خلبان‌ هستم‌ و موضوع‌ براندازي‌ در كار است‌. ساعت‌ 5/4 صبح‌ بود. رفتيم‌ منزل‌ آقاي‌ خامنه‌اي‌...»