kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۸۷۲۳
تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱۴۰۱ - ۲۲:۱۴
ادای احترام به شهید مهدی عراقی و شهید حسام عراقی و جانباز حسین مهدیان

پیشتازان عرصه ایثار و شهادت در مؤسسه کیهان

 

کامران پورعباس
حاج حسین مهدیان مدیر مؤسسه کیهان و حاج مهدی عراقی رئیس ‌مالی مؤسسه کیهان بودند. در حادثه تروریستی مورخ 4 شهریور 1358 که توسط گروهک تروریستی فرقان رقم خورد، حاج مهدی عراقی و فرزند 18 ساله‌اش حسام عراقی شهید و حاج حسین مهدیان به مقام جانبازی رسید که پیشتازان عرصه ایثار و شهادت در مؤسسه کیهان محسوب می‌شوند. شهید مهدی عراقی به عنوان شهید شاخص بازار نیز شناخته می‌شود؛ لذا چهارم شهریور به عنوان روز بسیج اصناف و بازاریان ثبت شده است.
بازوی توانمند شهید نواب صفوی
حاج مهدی عراقی در شانزده سالگی هنگامی که دوران دبیرستان را سپری می‌کرد، به سبب شرکت در هیئت‌های مذهبی، با جمعیت فداییان اسلام آشنا گردید و به عضویت آن درآمد و توانست به اتاق فکر فداییان اسلام راه یابد. در همه فعالیت‌های آنها دارای نقشی ویژه بود و در بیشتر نشست‌هایشان حضور پیوسته داشت و بازوی توانمند شهید نواب صفوی به شمار می‌رفت. گاهی پیام‌ها و نامه‌های شهید نواب صفوی را دریافت می‌کرد و در نشست‌های فداییان اسلام برای دیگران می‌خواند.
حاج مهدی در مأموریت 13 آبان 1328 برای اعدام انقلابی عبدالحسین هژیر نخست وزیر محمدرضاشاه، مأموریت در راستای کشتن شاه در هنگام تشییع جنازه رضاخان در 1329 و مأموریت 16 اسفند 1329 برای اعدام انقلابی رزم‌آرا، نخست وزیر دیگر محمدرضا پهلوی، همکاری داشت. از سخنرانان فداییان اسلام در میدان بهارستان تهران درباره دلایل اعدام انقلابی رزم آرا بود.
شهید عراقی در زمان اوج‌گیری جنبش ملی شدن نفت ایران، رابط میان شهید نواب صفوی، آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی و دکتر محمد مصدق بود.
در اعتراض به دستگیری شهید نواب صفوی به مدت هفت ماه زندانی شد و در 25 تیر 1331 از زندان رهایی یافت. با کودتای سازمان سیا آمریکا در ایران در 28 مرداد 1332 و شکست برنامه ملی کردن نفت و شهادت نواب صفوی در 27 دی 1334، دیگر هیچ سازمانی نمی‌توانست حرکتی مؤثر داشته باشد. از این رو حاج مهدی نیز بیشتر به فعالیت‌های مذهبی و اجتماعی روی آورد.
پیروی همه‌جانبه از امام خمینی
آشنایی شهید عراقی با امام خمینی(س) در قم موجب شد تا آن شهید، گمشده خویش را در شخصیت امام پیدا کند.
وی امام خمینی را به عنوان مرجع و رهبر خویش برگزید. از این زمان، سخت پیرو امام بود و همه فعالیت‌های جهادی و سیاسی خود را با کسب تکلیف از امام دنبال می‌کرد.
گرداننده اصلی تشکیلات مؤتلفه اسلامی
بر پایه رهنمودهای امام خمینی و با یاری شخصیت‌هایی همچون شهید حاج محمدصادق امانی، ائتلافی به نام هیئت‌های مؤتلفه اسلامی را سازمان دادند. این هم‌پیمانی هیئت‌های مذهبی در یکم خرداد 1341 آغاز شد. سال ‌های چندی به گونه‌ای غیررسمی، شهید عراقی، دبیرکل مؤتلفه اسلامی به شمار می‌رفت. در این دوره صندوق مالی را در حزب ملل اسلامی و جمعیت مؤتلفه اسلامی راه ‌اندازی کرد.
به گفته حاج امیر عراقی فرزند ارشد شهید عراقی: با توجه به تجربه‌ای که حاج آقا از فضای مبارزاتی داشتند، گرداننده اصلی تشکیلات مؤتلفه اسلامی پدرم بود.
نقش‌آفرینی محوری در حوادث سال42
با طرح مسئله انجمن‌های ایالتی و ولایتی توسط رژیم شاه، امام خمینی عید نوروز 42 را عزای عمومی اعلام نمودند. روز اول فروردین که مصادف با شهادت امام جعفرصادق(ع) بود، رژیم شاه با اعزام نیرو قصد برهم زدن مجالس روضه و سرکوب آنان را داشت که فاجعه خونین مدرسه فیضیه شکل گرفت. از دیگر اهداف ساواک در این زمان یورش به بیت حضرت امام بود؛ اما با آمادگی و تمهیدات یاران امام ازجمله شهید عراقی که در منزل امام حضور داشت و به تقسیم‌بندی افراد و ایجاد پست‌های مراقبتی در طول مسیر و خانه‌های اطراف پرداخته بود و خود به همراه یکی از دوستان به زیرزمین رفته و منتظر آمدن مهاجمان شده بود؛ یورش به بیت امام خنثی شد.
در دهه آغازین ماه محرم و همزمان با 13 خرداد 1342، سخنرانی کوبنده و افشاگرانه امام خمینی، محمدرضا شاه پهلوی را بیش از پیش نزد مردم رسواتر نمود.
متعاقب آن برخی از مبارزان در تهران به رهبری شهید عراقی تصمیم گرفتند در مراسم تاسوعا و عاشورای حسینی علیه رژیم شاه دست به تظاهرات اعتراض‌آمیز بزنند. حاج مهدی طبق یک برنامه منسجم، مسیر تظاهرات را از مسجد حاج ابوالفتح واقع در میدان قیام تا دانشگاه تهران تعیین کرد و راهپیمایی به خوبی انجام گرفت. سپس در جلوی دانشگاه تهران شهید عراقی سخنرانی کرد.
با تصمیم امام خمینی مبنی بر سخنرانی در عصر عاشورا در مدرسه فیضیه، شهید عراقی بلافاصله خود را پس از پایان راهپیمایی در تهران به قم رسانید و محافظت از امام را بر عهده گرفت. پس از سخنرانی عصر عاشورا در 13 خرداد 1342، امام خمینی دستگیر و در تهران حبس و حصر شد. در اعتراض به این موضوع قیام خونین 15 خرداد شکل گرفت.
خبر دستگیری امام به سرعت در قم و مناطق اطراف پیچید. زنان و مردان از روستاها و شهرها حرکت کردند. شعارهای جمعیت در حمایت از امام خمینی از تمام قم به گوش می‌رسید. هنگامی که سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه(س) بیرون آمدند، رگبار مسلسل‌ها گشوده شد و تا ساعتی درگیری شدید ادامه داشت و شهدا و مجروحان زیادی تقدیم انقلاب اسلامی گردید. خبر دستگیری امام خمینی به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. جمعیت انبوهی در حوالی بازار تهران و مرکز شهر گرد آمده و به طرف کاخ شاه به حرکت درآمدند. از جنوب شهر تهران نیز سیل جمعیت به سمت مرکز راه افتاده بود و در پیشاپیش آنها طیب حاج رضایی و حاج محمد اسماعیل رضایی، دو تن از جوانمردان جنوب شهر تهران در حرکت بودند.
اثرگذاری بر شهید طیب حاج رضایی
شهید عراقی قبل از تظاهرات تهران با طیب ملاقات نمود و بر او اثرگذاری داشت.
حاج امیر عراقی فرزند ارشد شهید عراقی چنین این موضوع را شرح می‌دهد:
«در تظاهرات ۱۵ خرداد فکر می‌کردند ممکن است برخی عوامل توطئه ۲۸ مرداد اجازه تظاهرات ندهند. بزرگ‌ترین دسته‌ای که آن زمان سر زبان‌ها بود، متعلق به مرحوم طیب بود. حاج آقا با برادر مرحوم طیب که در صنف فخاران(آجرپزان) بود، رفاقت داشت و به واسطه او با طیب ملاقات کرد.
به قول مرحوم عسگر اولادی هر اتهامی که فکرش را بکنید به مرحوم طیب چسبانده می‌شد اما در دو ماه محرم و صفر از تمام اتهامات مبرا بود. عشق به امام حسین و تاسوعا و عاشورا باعث می‌شود در این دو ماه گناهی مرتکب نشود.
حاج مهدی عراقی در خاطرات خود می‌گوید پیش طیب رفتم تا کمی قلقلکش بدهم. کمی از جاده خاکی به آسفالت کشاندمش، چون اینها رگه‌هایی از لوطی‌گری داشتند.
حاج آقا در یکی از سخنرانی‌هایش طیب را به «حر» تشبیه کردند. به هر حال طیب در مقابل چیزهایی که از وی خواستند ایستادگی کرد.
مهدی عراقی برای اینکه تظاهرات ۱۵ خرداد را مدیریت کند، تمام جوانب را در نظر گرفت. این‌گونه اقدامات از جمله دیدار با طیب از اقدامات شخصی بود که حاج آقا انجام دادند و ارتباطی به برنامه‌های تشکیلاتی یا دستوری نداشت.»
در اولین سالگرد قیام 15 خرداد، یکی از فعالیت‌های موفق و سازماندهی شده شهید عراقی به همراه هم‌فکران مبارزش، چاپ، تکثیر و پخش اعلامیه علما، به خصوص حضرت امام بود که علاوه ‌بر افشای ماهیت ضددینی رژیم شاه، در کالبد مردمی که دچار یاس و ناامیدی شده بودند، روح تازه‌ای دمید.
نقش‌آفرینی محوری در حوادث سال43
حاج مهدی در جریان راهپیمایی در عاشورای سال 1343، در حالی که رهبری جمعیت را بر عهده داشت، به همراه 38 نفر دیگر دستگیر شد و نزدیک به 70 روز را در بازداشت به سر برد.
با تصویب قانون مصونیت مستشاران نظامی آمریکا در ایران یا کاپیتولاسیون در 21 مهر 1343، شهید عراقی با کمک یکی از آشنایان خود در مجلس شورای ملی زمان طاغوت، به متن کامل سخنان و گفت‌وگوهای نمایندگان و نخست‌وزیر دست یافت و نخستین کسی بود که امام خمینی را از این کار آگاه ساخت.
در پی اعتراض و سخنرانی حضرت امام به تصویب لایحه کاپیتولاسیون، امام در شب سیزدهم آبان برای بار دوم دستگیر و به تهران منتقل و صبح روز 13 آبان به ترکیه تبعید شدند.
با دستگیری و تبعید حضرت امام، شاخه نظامی جمعیت‌های مؤتلفه توسط شهید عراقی و شهید حاج صادق امانی شکل گرفت و نیروهای عملیاتی تحت نظر آنان به آموزش مشغول شدند.
دستگیری و زندانی و تبعید
با ترور حسنعلی منصور توسط شهید محمد بخارایی با همکاری چند تن از موتلفه‌ای‌ها، دستگیری‌های گسترده این گروه آغاز شد. بسیاری از اعضای جمعیت مؤتلفه و نزدیک به 250 نفر از بازاریان شناسایی و دستگیر شدند. شهید عراقی نیز در نوزدهم بهمن 1343، دستگیر و به شکنجه‌گاه ساواک گسیل شد. ساواکیان به سختی وی را شکنجه کردند و ناخن‌هایش را کشیدند، ولی وی دم فرو بست و چیزی نگفت.
پس از اتمام دوران بازجویی، سرانجام برای 6 نفر از متهمین پرونده، ازجمله شهید عراقی حکم اعدام صادر گردید؛ تا این‌که با یک درجه تخفیف به شهید عراقی و حاج‌ هاشم امانی همرزم وی، شهید عراقی و دیگر همراهان را به زندان قصر منتقل کردند.
حاج امیر عراقی فرزند ارشد شهید عراقی در این مورد می‌گوید:
«[بعد از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت] اول حکم اعدام برای ۶ نفر بریدند. آقایان بخارایی، نیک‌نژاد، صفار هرندی، صادق امانی،‌ هاشم امانی و مهدی عراقی؛ اما با فشار روحانیت و مردم، مهدی عراقی و ‌هاشم امانی تخفیف گرفتند اما ۴ نفر دیگر اعدام شدند.... حاج آقا بعد از تخفیفی که در محاکمه ترور حسنعلی منصور گرفتند، تا سال ۱۳۴۸ در زندان بوده و بعد از آن به خاطر فعالیت مبارزاتی که در زندان هم انجام می‌دادند، به برازجان تبعید شدند و حدود ۱۰ ماه در تبعید به سر بردند.... با میانجیگری مرحوم فلسفی، پدرم از برازجان برگشتند.»
ساماندهی کمک‌های مالی
به مردم فلسطین در زندان
یکی از اقداماتی که شهید مهدی عراقی در سال 1346 در زندان انجام داد، ساماندهی و جمع‌آوری کمک‌های مالی به منظور ارسال برای مردم فلسطین بود که در آن برهه‌ زماني زير فشار شديد اسرایيلي‌ها بودند. زندانیان سیاسی در حمايت از اعراب نامه نوشتند و براي فلسطيني‎ها از طريق حضرت امام‌خميني پول فرستادند.
آزادی از زندان با موهای سفید
حکم شهید عراقی ابتدا اعدام بود. در نهایت به حبس ابد تقلیل یافت. پس از 13 سال مشمول عفو شد و در سال 1356 با موهای سفید از زندان آزاد گردید.
پس از آزادی با گروه‌های اسلامی تازه سازمان‌یافته که گرفتار کجروی فکری و مارکسیسم‌زدگی نشده بودند؛ همچون گروه‌های توحیدی صف، بشیر و منصورون ارتباط برقرار کرد و تجربه خود را در اختیار آنان گذاشت.
با مهاجرت امام خمینی از عراق به فرانسه و استقرار در دهکده نوفل‌لوشاتو در پاریس، مهدی عراقی به دیدار امام در فرانسه شتافت.
بعد از ورود شهید عراقی به نوفل‌لوشاتو، امام‌ وی را بسيار مورد لطف و محبت قرار دادند. اين ديدار پس از چهارده سال دوري و تحمل زندان و تبعيد اتفاق مي‎افتاد و وی در اين مدت از نظر جسمي ضعيف و شکسته شده‌ بود. امام در حضور جمع خطاب به وی مي‏‏‌گويد: «مهدي من تو هستي؟ چرا اين‌قدر پير شدي؟» و شهید عراقي درحالي‌که از خوشحالي ديدار امام اشک مي‌ريخت، گفت: من اصلاً يادم نمي‌‏آيد که اتفاقي افتاده است.
مدیریت بیت امام در نوفل‌لوشاتو
حاج مهدی مدیریت بیت امام در نوفل‌لوشاتو را برعهده گرفت. مدیریت داخل منزل امام، مسئولیت امور اجرایی و پاسداری و محافظت از جان امام بر عهده این مبارز و مجاهد انقلابی قرار گرفت. در ضمن نوارهای سخنرانی امام را از راه‌های مختلف به ایران می‌فرستاد.
مسئولیت دیگرش به روایت حاج حسین مهدیان چنین بود: «غير از حراست و حفاظت از امام، مسئوليت پشتيباني و تهيه غذا در نوفل‌لوشاتو را هم به عهده گرفت. آن روزها مردم به خصوص دانشجويان، از سراسر اروپا و آمريكا به نوفل‌لوشاتو مي‌آمدند و طبيعتاً بايد به آنها غذا داده مي‌شد.
شهيد عراقي اغلب آبگوشت يا سيب‌زميني و تخم‌مرغ پخته تهيه و با همين غذاهاي ساده، از آنها پذيرايي مي‌كرد. غذا هم براي همه يكسان بود؛ لذا هر كسي كه مي‌آمد و آن وضعيت ساده را مي‌ديد، تحت تأثير قرار مي‌گرفت. بعد هم كه با خود حضرت امام ملاقات مي‌كردند و وضعيت ساده اقامتگاه‌شان را مي‌ديدند، در وجودشان تحول ايجاد مي‌شد و اغلبشان موقع برگشتن گريه مي‌كردند!»
حاج مهدی برای زمینه‌‌سازی بازگشت امام خمینی به میهن، با تعدادی جزوه و کتاب و عکس- به صورت جا‌سازی شده- برای رهبری و سازماندهی تظاهرات تاسوعا و عاشورای سال 1357 به تهران آمد. تجربه‌های قبلی ایشان در اداره کردن تظاهرات محرم سال 1342 و محرم سال 1343، از تظاهرات تاسوعا و عاشواری محرم سال 1357 حرکتی عظیم و دشمن برانداز ساخت.
بازگشت به خاک وطن و مأموریت‌های پس از آن
پس از انجام موفقیت‌آمیز مأموریت‌ها، شهید عراقی به بهانه دیدار فرزندش که در آمریکا تحصیل می‌کرد، به آمریکا و از آنجا دوباره به فرانسه رفت و همراه حضرت امام با پرواز انقلاب به ایران بازگشت. کسی که پیش از همه از هواپیمای حامل امام خارج گردید و روی پله ها ایستاد، حاج مهدی عراقی بود که اول پیاده شد تا محیط را رصد نماید.
بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی پس از ورود به خاک پاک وطن، ابتدا در مدرسه علوی در تهران مستقر گردیدند. در آنجا نیز حاج مهدی به رتق و فتق امور پرداخت و اداره پاره‌ای از کارها را بر عهده گرفت.
به پیشنهاد و خواست شهید آیت‌الله دکتر محمد حسینی‌ بهشتی، به عضویت شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی درآمد. پس از آن با فرمان امام به سرپرستی زندان قصر در تهران منصوب گردید.
ورود به مؤسسه کیهان
پس از چندی نیز با دستور امام به عضویت شورای مرکزی بنیاد مستضعفان درآمد و با حفظ همین سمت، به همراه آقای حسین مهدیان به مؤسسه کیهان آمد.
حاج حسین مهدیان مدیر مؤسسه کیهان و حاج مهدی عراقی رئیس‌مالی مؤسسه کیهان گردید.
سوابق انقلابیِ حسین مهدیان
حسین مهدیان نیز از مبارزان و مجاهدان و فعالان دیرین نهضت اسلامی و یاران و همراهان امام خمینی بود. از ماجرای انجمن‌های ایالتی و ولایتی و مخالفت حضرت امام با آن در سال1341، توسط شهید صادق امانی به مبارزات سیاسی کشیده شد. در آن زمان همراه با اعضای هیئت‌های مؤتلفه اسلامی، خدمت امام می‌رفتند. در این برهه که پیش از زندانی شدنِ شهید عراقی بود، با وی آشنایی و ارتباط و همراهی داشت و از یاران دیرینش به حساب می‌آید. در آن دوره جلسات سیاری در منازل افراد انقلابی تشکیل می‌شد که در آنها شرکت می‌جست. در آن جلسات بود که با شهید آیت‌الله دکتر بهشتی آشنا شد. با مدیریت شهید بهشتی، یکی از نزدیکان‌شان در نزدیکی کرج باغی را خرید و هر جمعه عده‌ای از انقلابیون همراه با خانواده به آن باغ می‌رفتند و جلسات در آنجا برگزار می‌شد و به این شکل آگاهی سیاسی خانواده‌ها بالا می‌رفت. حاج حسین هم در این جلسات شرکت داشت. دبیر جلسات انقلابی‌ای بود که در مدرسه رفاه تشکیل می‌شد. عضو هیئت ‌مدیره حسینیه ارشاد به دعوت شهید مرتضی مطهری بود. منزلش هم پایگاه تشکیل بسیاری از جلسات مهم انقلاب بوده است. حدود سال55، در زندان شهربانی و ساواک بود. مدتی در زندان انفرادی و مدتی هم در زندان عمومی به سر برد. زمانی که امام در نوفل‌لوشاتو بودند، همراه شهیدان آیت‌الله مطهری، آیت‌الله بهشتی و دکتر باهنر به پاریس رفت و در مقطعی برای رسیدگی به بعضی کارها و انجام هماهنگی‌ها در آنجا بود.
احیای کیهان
حاج حسین مهدیان در مورد فعالیت‌های خود و شهید مهدی عراقی در کیهان می‌گوید: «در مقطعی از دوران پرحادثه بعد از انقلاب، روزنامه کیهان در شرایط سختی قرار گرفت و داشت به تعطیلی کشیده می‌شد؛ چون تعهداتشان را نپرداخته بودند و سفته‌هایشان واخواست شده بود. کسانی که باید کاغذ می‌دادند، کاغذها را توقیف کرده بودند و همین طور مرکب و لوازم یدکی دستگاه‌های چاپ را نمی‌دادند. کیهان1300 نفر هم کارمند و کارگر داشت که آنها هم حقوق نگرفته بودند. موقعی که ما رفتیم، طلبکارها گفتند که اگر شما تعهد کنید که قرض‌ ما را می‌دهید، ما هم مطالباتمان را از شما قسطی قبول می‌کنیم. آنها سفته‌های واخواستی را به ما دادند و سفته‌هایی را از ما گرفتند. ما هم سر موعد قرضها را پرداختیم و کیهان حفظ شد. شهید عراقی به عنوان مدیر مالی و اداری آمد و به امور سر و سامان داد....
نويسندگان متعهد و متخصص را به كيهان آورديم. شهيد عراقي كاملاً به نقش مهم اين روزنامه در جامعه واقف بود. به همين دليل مناصب مهم‌تر را نپذيرفت و مسئوليت سر و سامان دادن به كيهان را به عهده گرفت و از عناصر متخصص و متعهد ياري خواست.»
شهادت به دست گروهک تروریستی فرقان
شهید مهدی عراقی هر روز صبح به همراه پسرش حسام به دنبال حاج حسین مهدیان میرفت و با هم به مؤسسه کیهان می‌رفتند. صبح روز چهارم شهریورماه 1358، حادثه دلخراش ترور رخ داد.
حاج حسین مهدیان ماجرای ترور را شرح می‌دهد:
«روز ترور، روز هولناکی بود. چهارم شهریور ۱۳۵۸، شهید عراقی آمد منزل ما. ۲۰ دقیقه آن‎جا بودیم. چند تا تلفن زدند و قرار شد با هم سر کار برویم.... دوتایی با پسرش آقا حسام سوار ماشین شدیم. حاج مهدی عراقی پشت فرمان نشست. من کنارش بودم و پسرش هم عقب. پشت‎سر من و پشت حاج مهدی هم یک نفر محافظ نشست. به سر کوچه رسیدیم. ایستاد که حق تقدم را رعایت کند و وارد خیابان اصلی شود. داخل پیاده‎رو سه نفر کمین کرده بودند. اسلحه یوزی دست‎شان بود. گلوله‎‎های این اسلحه خیلی قوی است، در آهنی به ضخامت دو سانتی‎متر را سوراخ می‌‎کند. من سپر حاج مهدی بودم....
گلوله‎‎‌ها اول به من خورد، بعد به بقیه. دو گلوله به کتف و یکی به دستم اصابت کرد. جراح بیمارستان، در گزارش پزشکی نوشته یکی از گلوله‎‎‌ها به استخوان خورده و ترکش‎‌هایش پخش شده، دو گلوله دیگر هم به دستم خورد که خارج شده بود. نوشته بود از نیم میلی‎متری سر، چند گلوله رد شده که اثر خون‎مردگی‎‌هایش معلوم است.»
حاج حسین در جای دیگر خاطرنشان نموده است:
«کسي كنار ماشين ظاهر شد و آن را به رگبار بست. شهيد عراقي هرطور كه بود از ماشين بيرون آمد و لحظاتي ايستاد و سپس به شهادت رسيد. من بارها اين اصطلاح را به كار برده‌ام كه عراقي ايستاده شهيد شد.»
حاج مهدی عراقی و پسرش حسام عراقی به شهادت رسیدند و حاج حسین مهدیان به شدت مجروح گردید و تحت عمل جراحی قرار گرفت.
حاج امیر عراقی فرزند ارشد شهید عراقی ابراز داشته است: «حاج آقا وقتی شهید شد ۴۸ سال داشت اما وقتی تصاویرش را نگاه می‌کنید به نظر مردی ۶۰ ساله می‌رسد. این اثر زندگی سخت و مبارزاتی و زندان‌های پی‌درپی بود.»
فردی به نام یوسفی از گروهک تروریستی فرقان عامل این ترور بود که دستگیر و به دار مجازات آویخته شد.
عنایات ویژه امام خمینی پس از شهادت
قرار بود پیکر شهید عراقی در بهشت زهرا دفن شود و خانواده‌اش در آنجا منتظر پیکرش بودند که اطلاع دادند امام‌خمینی دستور داده‌اند پیکر به قم منتقل شود.
در مراسم تشییع، وقتی انبوه جمعیت در حال حرکت به سمت حرم حضرت معصومه(س) بود، خبر دادند که امام هم در راه هستند. امام از میدان سعیدی قم تا نزدیک صحن حضرت معصومه(س) در مراسم تشییع شرکت نمودند.
پیکر مطهر شهید عراقی در کنار بارگاه ملکوتی حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد.
شب هنگام، حضرت امام بر مزار شهید حاضر شدند و بیست دقیقه به دعا مشغول بودند.
شایسته شهادت
بنیانگذار انقلاب اسلامی بعد از ظهر روز چهارم شهریور 1358 در منزلشان در دیدار با خانواده شهید عراقی فرمودند:
«من ایشان را حدود بیست سال است که مى‏شناسم. مهدى عراقى یک نفر نبود، او به تنهایى بیست نفر بود. حاج مهدى عراقى براى من برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. شهادت ایشان براى من بسیار سنگین بود اما آنچه مطلب را آسان مى‏کند آن است که در راه خدا بود. شهادت او بر همه مسلمین مبارک باشد. او مى‏بایست شهید مى‏شد؛ براى او مردن در رختخواب کوچک بود.»
بدون اجازه مقام ولایت آب هم نمی‌خورد
عشق عجیبی بین امام و حاج مهدی بود. حاج مهدی عاشقانه امام را دوست داشت و این ماجراها نشان می‌دهد که این علاقه دوسویه بوده است و امام هم فوق‌العاده به شهيد عراقي اعتماد و اعتقاد و علاقه داشتند.
امیر عراقی فرزند شهید در مورد شدت ولایتمداری شهید عراقی خاطرنشان می‌نماید:
«پدرم هم که عاشق امام خمینی بود. ایشان با اینکه در تصمیم‌گیری و فعالیت‌های مبارزاتی و اجتماعی، آدم صاحب‌اندیشه و اراده‌ای بود، اما بدون اجازه مقام ولایت آب هم نمی‌خورد. از امام خط می‌گرفت و با جدیت و پشتکار تمام آن را ادامه می‌داد و به نتیجه می‌رساند. ایشان نسبت به امام خمینی، واقعاً یک ‌جور رابطه مرید و مرادی داشت.»
کمالات و فضایل شهید مهدی عراقی
علاوه ‌بر ولایتمداری اعلا، سایر ویژگی‌ها وکمالات و فضایل شهید مهدی عراقی به روایت فرزندش امیر عراقی چنین است:
«اخلاص، ولایت‌مداری، ساده‌زیستی، اراده قوی و محکم، شجاعت، پشتکار و خلاصه همه ویژگی‌هایی که یک مسلمان واقعی از آنها برخوردار است. ایشان یک مدیر تشکیلاتی تمام‌عیار بود و
هر جا که قرار می‌گرفت، بدون اینکه صرفاً حالت آمرانه و تحکم‌آمیز داشته باشد، به دلیل محبتی که به زیر دستانش داشت و به دلیل اینکه خودش بیشتر از همه کار می‌کرد، همه با دل و جان برایش کار می‌کردند. می‌توانم بگویم که ایشان یک مقبولیت عام داشت که تقریبا همه به آن اذعان کرده‌اند....
ذره‌ای ریا در وجود پدرم نبود.... وقتی می‌خواست نماز شب بخواند، طوری بلند می‌شد که هیچ کس متوجه نشود. قرآن را با حالت عجیبی می‌خواند و عشق و علاقه‌اش به امام حسین(ع)، طوری بود که هرگاه اسم ایشان را می‌شنید، اشک به چشمش می‌آمد.»
کمالات و فضایل شهید حسام عراقی
حال خوب است از ویژگی‌ها و کمالات شهید دیگر 4 شهریور 1358 نیز یاد کنیم.
حاج امیر عراقی چنین از برادر شهیدش حسام عراقی می‌گوید:
«حسام وقتی شهید شد، ۱۸ سال داشت. من همیشه گفته‌ام راهی را که حاج آقا ۳۰ساله یا ۴۰ساله طی کرد، حسام ۲۰ساله طی کرد و ۲۰سال از حاج آقا جلوتر بود....
از لحاظ روحی و اعتقادی بیشتر از ما به پدرم نزدیکتر بود، با وجود اینکه از ما کوچک‌تر بود. وقتی حاج آقا دستگیر شد، حسام ۶ سال بیشتر نداشت. در این سن برای اولین بار پدرم را پشت میله‌های زندان دید. ما چون کمی بزرگ‌تر بودیم، تحمل این صحنه برایمان راحت‌تر بود؛ اما ملاقات اولیه حسام با پدرم پشت میله‌های زندان تأثیر زیادی روی او گذاشت....
حسام با اینکه از ما کوچک‌تر بود، بیشتر رعایت آداب اسلامی را می‌کرد.
وقتی حاج آقا از زندان آزاد شد، من حضور نداشتم و برادرم سرباز بود؛ اما حسام کنار پدرم بود و باعث شد ارتباط نزدیک‌تری با هم داشته باشند....
حسام کنکور داده بود ولی دانشگاه‌ها هنوز باز نشده بود. چون کاری نداشت، هر روز صبح با پدرم به دفتر روزنامه می‌رفت.»
یکی از پرسابقه‌ترین و قوی‌ترین استوانه‌های انقلاب
و سرانجام حسن ختام این گزارش، صحبت‌های رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در یکی از نمازجمعه‌های دوران ریاست جمهوری در مورد عظمت شخصیت شهید مهدی عراقی و فرزند شهیدش حسام عراقی است:
«حالا من همین جا یادی از شهید عزیزمان مرحوم عراقی بکنم که او هم از چهره‌های بسیار بارز و درخشان این انقلاب بود و همین ایام، ایام شهادت او و فرزند جوان عزیزش حسام هست که این پدر و پسر هم یکی از چهره‌های در خشان بودند؛ مخصوصاً خود مرحوم عراقی کسی بود که سال‌های سال شکنجه‌ دستگاه را تحمل کرده بود و یکی از پرسابقه‌ترین و قوی‌ترین استوانه های این انقلاب بود.»