یک شهید، یک خاطره
حکمت
مریم عرفانیان
وقتی عباس بچه بود، به بیماری سختی مبتلا شد. یک شب پدرش خواب دید که آقایی به او فرمود: «گوسفندی نذر پسرتان کنید خوب میشود.» روز تاسوعا گوسفندی تهیه کردیم و روز عاشورا بین مردم پخش کردیم. حال پسرمان کمکم خوب شد. نمیدانم آن آقا که بود و حکمت آن خواب چه بود؟ اما هر چه که بود، عباسم پیرو ائمه (علیهمالسلام) بود وزندگیاش با شهادت ختم به خیر شد. گاهی فکر میکنم که در آخرین لحظات، سر بر بالین سیدالشهدا (علیهالسلام) داشت...
خاطرهای از شهید عباس بخشی مالدار
راوی: لیلا لعل نوغا، مادر شهید