kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۸۱۹۴
تاریخ انتشار : ۰۴ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۹:۴۲

عشق و ارادت به امام حسین(ع) و معصومین و شهدا در سیره آيت‌الله بهجت

 
 
 
کامران پورعباس
دوم شهریور سالگرد ارتحال ملکوتی و جانسوز و جهانسوزِ آيت‌الله العظمی محمدتقی بهجت از برجستگان مراجع تقلید معاصر، معلم بزرگ اخلاق و عرفان و سرچشمه فیوضات معنوی بی‌پایان است. پارسای پرهیزگاری که دل نورانی و مصفایش آیینه روشن و صیقل‌یافته الهام الهی و کلام معطرش راهنمای ‌اندیشه و عمل رهجویان و سالکان بود.
درود می‌فرستیم بر روح پرفتوح این عالم ربانی و مرور می‌نماییم بخشی از دیدگاه‌ها و خاطرات امام حسینی و شهداییِ ایشان را.
عشق و ارادت به امام حسین و معصومین
فراز برجسته فعالیت‌های آيت‌الله بهجت در قم، برگزاری مراسم روضه هفتگی در روزهای جمعه بود که بیش از 40 سال و تا پایان عمر شریف‌شان برپا بود. البته این مجلس غیر از مجالسی بود که در محرم و صفر برگزار می‌نمودند.
مراسم روضه حضرت‌اباعبدالله‌الحسین‌(علیه‌السلام) از سوی ایشان ابتدا در منزل و پس از قبول مسئولیت مرجعیت، در مسجد کوچک اما باصفای فاطمیه برگزار می‌شد و ایشان در گرم‌ترین و سردترین روزهای سال و حتی در بدترین وضعیت جسمی تا اواخر عمرشان، مصرانه در این مجلس شرکت می‌کردند و برای مظلومیت آن امام‌ شهید اشک می‌ریختند. پایبندیشان به روضه شگفت‌انگیز بود. در حال مریضی هم اصرار داشتند که این مجلس باید برقرار باشد.
در تابستان‌ها نیز که به مشهد مقدس مشرف می‌شدند، این مجلس برپا بود. گویی اصرار ایشان در برپایی و حضور در مجلس روضه، اهتمام در عمل به وصیت استادشان بود که فرموده بودند: «روضه هفتگی حضرت اباعبدالله را ترک نکنید.»
مجلس روضه هفتگی ایشان محفل همه دلسوختگان و شیفتگان اهل‌بیت عصمت‌وطهارت(علیهم‌السلام) بود؛ کسانی‌که از شهرهای مختلف کشور به شوق شرکت در روضه اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) در این محفل جمع می‌شدند.
آخرین جمعه عمر نیز در ۲۵ اردیبهشت١٣٨٨، با بدنی رنجور و نحیف، در مجلس روضه نشستند. 93 سال از عمر مرجع تقلید شیعیان می‌گذشت؛ ولی هنوز خود را محتاج همین بارگاه می‌دانست. 
سال‌هایی که مجلس را در منزل برگزار می‌کردند، بسیاری از کارها را خودشان انجام می‌دادند و هنگام روضه کنار در می‌نشستند و به کسانی که وارد می‌شدند، احترام می‌گذاشتند و جلوی پای کسانی که وارد مجلس می‌شدند، می‌ایستادند؛ چون به مجلس امام‌حسین(ع) مشرف می‌شدند، عزیز بودند.
بر جزئیات کارها نیز نظارت می‌کردند؛ حتی بر چای دادن و خوشامدگویی به عزاداران. این پیگیری و توجه و تواضع را از استادان بزرگ خود آموخته بودند.
می‌فرمودند: استاد بزرگ ما، مرحوم غروی کمپانی که از لحاظ علمی در سطح بالایی بود، در مجالس روضه اباعبدالله‌ علیه‌السلام پای سماور می‌نشست و چای می‌داد.
شرکت در عزای سیدالشهدا، تعظیم شعائر 
شرکت در مجالس عزای سیدالشهدا(ع) را تعظیم شعائر می‌دانستند و معتقد بودند که باید به شعائر عظمت بخشید و عمر خود را در اعتلای هرچه بیشتر آنها صرف کرد.
همیشه تأکید می‌کردند: شرکت در مجالس سیدالشهدا علیه‌السلام محبت به ذوی‌القربای پیامبر صلّی الله علیه و آله است؛ همان ذوی‌القربایی که قرآن به مودت آنها سفارش کرده و مودت آنان را مزد رسالت قرار داده است. شرکت در این مراسم، اجر رسالت پیامبرصلّی الله علیه و آله است. شما به این نیت برو و به خدا بگو: تو گفتی و من هم آمدم. من همان محبتی را که تو می‌خواهی انجام می‌دهم. به کسانی که تو دوست‌شان داری محبت می‌کنم.
سفارش به بیانِ برتری‌ها و امتیازهای اهل‌بیت
سفارش می‌کردند که در عزاداری‌ها، ادب رعایت شود. برخی اشعار را نمی‌پسندیدند و از شنیدن برخی اشعار خشنود می‌شدند. خوش‌شان نمی‌آمد که هر تعبیری در این مجالس بیان شود. 
روزی شنیدند که مداحی شعری می‌خواند و در آن از چشم و ابروی امام معصوم سخن می‌گوید. پس از پایان مجلس، پیغام دادند که به مداح بگویید: خیلی از چشم و ابرو سخن نگوید، مقام امام را وصف کند و عظمت معصوم را در اشعارش نشان دهد.
اصرار می‌کردند که وقتی مجلس برگزار می‌کنید، برتری‌ها و امتیازهای اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام و فضایل و مناقب این حضرات را بگویید و در برابر این قضیه ابراز احساسات کنید. حتی اگر اشک شما جاری نمی‌شود، حالت‌ گریه به خود بگیرید و در حال حزن باشید و تباکی کنید.
ارادت و تواضع در برابر خاندان اهل‌بیت
خود را فقیر درگاه اهل‌بیت ‌علیهم‌السلام می‌دانستند و از کسانی که در مقابل معصومین ‌علیهم‌السلام تواضع می‌کردند، به عظمت یاد می‌کردند. گاهی به این مناسبت حکایت شیخ انصاری 
رحمهًْ‌لله را بیان می‌کردند و می‌فرمودند: مرحوم دربندی به ایشان گفت: آقا، کار شما برای مردم حجت است. وقتی به حرم می‌روی، ضریح حرم حضرت‌ ابوالفضل علیه‌السلام را ببوس. شیخ در جواب فرمود: عتبه درب را می‌بوسم که گرد و خاک پای زوار است.
این اظهار ارادت و تواضع در برابر همه افراد خاندان اهل‌بیت(ع) در رفتار او بروز و ظهور داشت. آنان که با حالات‌شان آشنا بودند، به‌روشنی ایشان را مصداق 
«وَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» می‌یافتند. 
توضیح در مورد این عبارت آنکه از امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام روایت شده است: «إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَ اخْتَارَ لَنَا شِيعَهًْ يَنْصُرُونَنَا وَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا....؛ خداوند تبارک وتعالی به زمین توجهی کرد و ما را انتخاب فرمود و همچنین شیعیانی برای ما انتخاب کرد که ما را یاری می‌کنند و به شادمانی ما شاد می‌شوند و به ‌اندوه ما ‌اندوهگین می‌گردند....»
گاهی این مطلب را به زبان آورده بودند و درباره ایام سرور و شادمانی اهل‌بیت ‌علیهم‌السلام فرموده بود: «روزهای ولادت طوری است که انسان، خودبه‌خود خوشحال می‌شود. این سنخیت با اهل‌بیت علیهم‌السلام و نورانیت آنهاست که چنین فضایی به‌وجود می‌آید.»
ارتباط ویژه با حضرت سیدالشهدا(ع)
اینها همه در رفتارهای‌شان مشهود بود و در ارتباط‌شان با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام به‌گونه‌ای دیگر رخ می‌نمود. هر مجلسی که برپا می‌کردند، اصرار داشتند که مجلس به ذکر مصائب سیدالشهداعلیه‌السلام ختم شود؛ هرچند مجلس به نیت امامی دیگر برگزار شده باشد. اگر بعضی این کار را نمی‌کردند، توبیخ می‌کردند. مثلاً می‌پرسیدند: یادش رفت؟ شما نگفته بودید؟ نسپرده بودید؟
خنده‌ آیت‌الله بهجت صدا نداشت و همیشه در حد لبخند بود؛ ولی در دهه اول محرم، همان لبخند را هم نداشتند و پیوسته در فکر بودند و به یاد امام‌حسین‌ علیه‌السلام در حزن بودند و می‌گفتند: «فقط خدا می‌داند به یاد آنها بودن، چقدر منزلت و اجر دارد.»
درجات و مقامات شهدای کربلا
در مورد مافوق ادراک بودنِ درجات و مقامات شهدای کربلا می‌فرمودند:
«حضرت‌سیدالشهدا علیه‌السلام با اختیار خود، آنهمه مصائب و شهادت و اسارت اهل و عیال خود را تحمل نمود؛ زیرا پیوسته و حتی در روز عاشورا بر آن حضرت عرضه می‌شد که یا نصر و پیروزی را انتخاب کنند یا لقاءالله و معاهده و پیمانی را که با خدا بسته است؛ ولی ایشان با اختیار خود آن مقامات عالیه را انتخاب کردند. خدا می‌داند که آنها چه می‌دیدند! حضرت‌قاسم‌ علیه‌السلام راجع به مرگ می‌گوید: «اَحْلی مِنَ الْعَسَلِ»(شیرین‌تر از عسل است). آیا این تعبیر شوخی است؟!
ما نمی‌توانیم درجات و مقامات آنها را تعقل و درک کنیم که چه خبر بوده و چه درک می‌کردند و چه می‌دیدند، همین‌قدر نقل شده که امام حسین علیه‌السلام مقامات اخروی آنها را به آنان نشان داد.
اینکه نقل شده عابس در روز عاشورا، در میدان جنگ در برابر دشمن لخت شد و زره را از تن درآورد، یک کار عادی و آسان نبود. خواست به دشمن بفهماند که ما از روی عقیده و مرام، راه شهادت را اختیار و انتخاب کرده‌ایم، نه از روی ناچاری و اجبار و تهدید و اکراه یا به جهت شرم و حیا؛ بلکه این مرام ماست و شجاعانه و عاشقانه و داوطلبانه می‌جنگیم و کشته می‌شویم و باکی از شهادت نداریم و طرف مقابل، عمر سعد، بیچاره و دربند و اسیر مُلک «ری» است.
حضرت ‌ابوالفضل‌ علیه‌السلام نیز با آن فداکاری‌هایش می‌خواست به آنان بفهماند که محبت خدا و محبت دوستان خدا چیز دیگری است که تحمل هرگونه دشواری و ناگواری و سختی در راه رسیدن به آن، سهل و آسان و شیرین است.»
اهمیت برپایی مجالس روضه و عزاداری 
در زمینه اهمیت برپایی مجالس روضه و عزاداری تعبیر عظیمی داشتند: 
«[هرجایی که مراسم روضه و عزاداری در آنجا برپا می‌شود] همان‌جا را حساب کنید که کربلاست.
[عالمی بوده که] خیلی آدم حسابی‌ای بوده است، خدا رحمتش کند. من خودش را ندیده بودم، ولی کسی که در منبرش بوده [دیده بودم]. 
آن آقا بالای منبر می‌گفته است: [وقتی که] می‌خواهید به روضه بروید، [اگر] از شما سؤال کردند که کجا می‌خواهید بروید، نگویید می‌رویم روضه، بگویید می‌خواهیم برویم 
کربلا.»
یک مستحب و هزار واجب
و باز در جای دیگری در باب اهمیت روضه فرمودند: 
«مأموریت رضاخان پهلوی این بود که دستگاه روحانیت و روضه‌خوانی را تقریباً تعطیل کند؛ لذا در آن زمان نزد آقا شیخ عبدالکریم‌حائری ‌رحمه‌ًْلله گفته شد: روضه‌خوانی امر مستحبی است، شما با جلوگیری رضاخان از آن مخالفت نکنید. ایشان در جواب فرمودند: بله، مستحب است، اما هزار واجب در آن است!
زیرا مجلس روضه فقط روضه‌خوانی نیست؛ بلکه مجلس درس احکام و معارف و عقاید و ترویج مذهب است.
خدا می‌داند که چقدر احکام واجب و چه چیزهایی از حالات، سیره و کلمات سیدالشهدا و سایر معصومین‌ علیهم‌السلام در مقدمه روضه نقل می‌شود که سبب تقویت دین و موجب افزایش ایمان مردم است.»
ارادت به شهدا
حضرت آيت‌الله بهجت ارادت زیادی به شهدا داشتند و رهنمودها و خاطرات حیرت‌انگیزی از ایشان در این زمینه موجود است.
تاج شهادت
ایشان در یکی از دیدارهای‌شان با خانواده شهدا فرمودند:
«آنهایی که شهید شدند، آنهایی که شهید داده‌اند، در راه خدا رفته‌اند و در راه خدا بوده‌اند و خدا می‌داند چه تاجی به سر اینها- بالفعل- گذاشته شده، ولو بعضی‌ها نمی‌بینند مگر بعد از اینکه از این نشأت بروند. بعضی‌ها هم که اهل کمالند، شاید در همین‌جا ببینند که «فلان» بر سرش تاج است، «فلان» بر سرش تاج نیست!!» 
شهادت، کرامتی از خدا و موجب سعادت و تعالی
و در ادامه فرمودند:
«مقصود، شهادتِ نزدیکان انسان، خودش یک کرامتی از خداست.
شهادت- اگر حسابش را بکنیم- موجب مسرّت است، نه موجب حزن. این حزنی که در انسان پیدا می‌شود، به‌خاطر این است که آن [شهید] رفت آن اتاق و ما ماندیم این اتاق؛ دیگر فکر این را نمی‌کنیم که او حالش از حال ما بهتر است؛ ما ناراحتی داریم، او راحت است. فکر این را نمی‌کنیم که الان چه [چیزهایی] خدا برای او قرار داده، و ما معلوم نیست چه جوری برویم؟ آیا با ایمان می‌رویم یا نه؟ او با ایمان رفت و آن هم این‌جور، شهید رفت. باید بفهمیم که شهادت، از موجباتِ سعادت است؛ هر فردی را بالا می‌برد.»
خبر دادن از آینده به شهید عبدالمهدی کاظمی
عبدالمهدي کاظمی اهل خمینی‌شهر اصفهان خوابي ديده بود. بعد از آن رفت پيش يكي از علماي اصفهان و خواب را تعريف كرد. آن عالم گفته بود براي تعبيرش بايد بروي قم با آيت‌الله بهجت ديدار كني.
به محضر آيت‌الله بهجت شرفياب مي‌شود.
آقا دست روي زانوي عبدالمهدي گذاشته و مي‌گويند: جوان شغل شما چيست؟ می‌گوید: طلبه هستم.
ايشان فرمودند: بايد به سپاه ملحق بشوي و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشي.
در ادامه پرسيدند: اسم شما چيست؟ 
گفت: فرهاد. (تا قبل از این دیدار اسمش فرهاد بود.)
ايشان فرمودند: حتماً اسمت را عوض كن. اسم‌تان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدي بگذاريد.
آيت‌الله بهجت فرمودند: شما در تاجگذاري امام‌زمان(عج) به شهادت خواهيد رسيد. شما يكي از سربازان امام ‌زمان(عج) هستيد و هنگام ظهور امام‌ زمان(عج) با ايشان رجوع مي‌كنيد.
وقتي از قم برگشت خيلي سريع اقدام به تعويض اسمش كرد و نام عبدالمهدی را برگزید.
پاسدار شهید عبدالمهدی کاظمی با مدرک تحصیلی کارشناسی رشته حقوق در سال 85 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و دوره‌های مختلف نظامی و مسئولیت‌های مختلفی را تجربه نمود از جمله: فرمانده گروهان پیاده گردان 154 چهارده معصوم لشکر8 نجف اشرف، فرمانده گروهان گردان امام‌حسین سپاه ناحیه خمینی‌شهر، پزشکیار، مسئول تربیت بدنی و مسئول جنگ نوین در گردان‌های سپاه.
خوابش و ماجرای دیدار با آيت‌الله بهجت و صحبت‌های ایشان را برای همسرش تعریف نمود و قانعش کرد تا برای دفاع از حرم حضرت زینب‌کبری(س) به سوریه برود. به این ترتیب مدافع حرم شد و 29 دي 1394 در حلب سوریه با اصابت موشك كورنت به شهادت رسید.
درک حضور شهید میرجعفری بعد از شهادت
سیدمحمدحسن میرجعفری در 15 دی 1359 در جبهه سوسنگرد در نبرد با صدامیان بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
 عکس معروفی از روز وداع با سید محمدحسن میرجعفری موجود است که بارها در فضای مجازی بازنشر گردیده است. 
پدرش، حجت‌الاسلام سیدابوجعفر میرجعفری در پشت این عکس نوشته است: 
«تولد سید محمدحسن مصادف بود با روز ولادت امام‌حسن(ع) و روز شهادتش هم مصادف بود با روز شهادت امام‌حسن(ع). در سن ۱۷ سالگی و در روز عید قربان از قزوین اعزام شد و پس از دو سال دوری از خانواده و شهرش به شهادت رسید. امید است این قربانی را خدای متعال از ما قبول فرماید.» 
یکی از همزمان شهید میرجعفری روایت می‌کند: شهید میرجعفری سرباز وظیفه ارتش بود. شب شهادتش درجه (سردوشی) را از دوشش جدا می‌کند. دوستانش می‌پرسند: چرا این کار را کردی؟ لبخند می‌زند و می‌گوید: من فردا درجه‌ام را از جدم حضرت رسول (ص) خواهم گرفت.
خانواده شهید میرجعفری همسایه آيت‌الله بهجت بودند. ایشان به این شهید ارادت ویژه‌ای داشتند. والدین این شهید آخرین بار که از کربلا به قم برگشتند؛ در خانه‌شان میزبان آيت‌الله بهجت بودند. آيت‌الله بهجت دم طاقچه منزل این شهید که عکس او در آنجا قرار داشت می‌ایستند و می‌گویند: «این شهدا مقامی دارند و حیف که مردم این مقام را نمی‌دانند.»
حاج آقا بهجت هنگام خداحافظی مجدد در مقابل عکس شهید ایستادند و حرف عجیبی زدند که فیلمش توسط برادر شهید ضبط شده است. می‌گویند: «صبح‌ها که حرم زیارت می‌روم نیت کرده‌ام به جای محمدحسن زیارت کنم. رفتم سمت ضریح از مشبک‌های حرم بگیرم به پشتم نگاه کردم، دیدم او ایستاده است.»